همان دو پسری که تا 18 سالگی در پرورشگاه زندگی میکردند و داستان زندگیشان از کودکی تا جوانی در سه فصل به کارگردانی علیرضا بذرافشان و محمدرضا خردمندان روایت شد و در طول این سه فصل همراه شادیها و غمهایشان، پیروزیها، شکستها و دلدادگیهایشان شدیم. آنها مثل هر جوان دیگری عاشق شدند و ازدواج کردند و با هم فراز و نشیبهای بسیاری را در کار و حرفهشان پشتسر گذاشتند تا توانستند در این مسیر به موفقیتهایی دست پیدا کنند.
گرچه یکی از آنها برای رسیدن به آرزوهایش به بیراهه رفت و تاوان سنگینی هم داد. با پایانی که گروه سازنده برای فینال فصل سوم این مجموعه در نظر گرفته بود و هاشم محکوم به زندان شد، مخاطبان را بر آن داشت تا منتظر تولید و پخش فصل و داستان جدیدی بمانند. از اینرو محمدرضا خردمندان که کارگردانی دو فصل از مجموعه از سرنوشت را بهعهده داشت، همراه تیم سازندهاش از سال گذشته مشغول ساخت این مجموعه شدند تا طبق شنیدهها پاییز امسال روی آنتن برود. ضمن این که به گفته یکی از عوامل تعدادی بازیگر به فصل جدید اضافه شدهاند که قصههای خودشان را در این فصل روایت میکنند. البته به دلیل محدودیتها و اوجگیری کرونا ترجیح دادهاند که از سکانسهای خارجی و خیابان شروع کنند و کمتر وارد لوکیشنهای داخلی شوند. جامجم به پشت صحنه این مجموعه رفته و گزارشی از روند تولید سکانسهایی از آن داشته و همچنین با بازیگران اصلی آن و یکی از نویسندهها گفت و گو کرده که در ادامه میخوانید.
رستورانی ابتدای جاده سولقانروزی که ما برای گزارش از پشت صحنه این مجموعه با گروه همراه شدیم، یکی از روزهای شلوغ این مجموعه بود و طبق برنامه ریزیهایشان قرار بر این بود سکانسهای عبوری و کارمانت ضبط کنند. به همین دلیل چند بار لوکیشن عوض کردند. ابتدا گروه در بیمارستان 15 خرداد مستقر شدند و بعد بهدلایلی به رستوران بین راهی جاده کن سولقان نقل مکان کرده تا سکانسی که مربوط به آرزو با بازی مونا کرمی است را بگیرند. البته این سکانس با هلیشات گرفته میشود. دارا حیایی و کیسان دیباج هم در این لوکیشن حضور دارند و داخل رستوران در حال مرور فیلمنامه هستند. روی کاپوت اتومبیل سهراب دوربینی نصب شده که مربوط به ضبط سکانسهای بعدی این مجموعه است. دو کامیون هم کنار رستوران پارک شده که سینه موبیل است. (سینه موبیل یک خودروی بزرگ شبیه کامیونت است که از بیرون جای نفوذی برای باد و باران و آفتاب ندارد و داخل آن با سبک و شیوه خاصی قفسه بندی شده تا گروه فیلمبرداری وسایل و تجهیزات خود را داخل آن بگذارند و خارج از استودیو فیلمبرداری کنند. این خودروها دارای اتاق تعویض لباس و گریم نیز هستند).
معمولا در سکانسهای عبوری و خیابانی که مکان ثابت و مناسبی وجود ندارد، بازیگران در این سینه موبیلهایی که پر از وسایل صحنه است، گریم میشوند و لباس میپوشند. ما به انتهای ضبط این سکانس میرسیم و گروه پس از ضبط، مدتی را در همان لوکیشن خوش آب و هوا استراحت میکنند. در این بین کارگردان و مدیر تولید هم با هم درباره کار گپ میزنند. پس از گذشت یک ساعت یکی از اعضای گروه اعلام میکند که همگی سوار خودروها شده و به شهرک راهآهن بروند. کیسان دیباج و دارا حیایی همراه کارگردان با همان خودروی سهراب که دوربین روی آن وصل شده آنجا را ترک میکنند. کامیونها هم حرکت کرده و همگی خود را به شهرک میرسانند. ما نیز با گروه همراه میشویم. پس از ورود به شهرک راهآهن همه خودروها در گوشهای از بلوار پارک کرده و منتظر تصمیم کارگردان میمانند. کارگردان و دستیارش با هم صحبت میکنند و اطراف را وارسی کرده و به این نتیجه میرسند که چند چهار راه پایینتر مستقر شوند.
به همین دلیل همگی سوار خودروها شده و در بخش دیگری از این شهرک و کنار ایستگاه اتوبوس، خودروها را پارک کرده و چهارپایههایی را کنار پیادهرو برای نشستن میچینند و همانجا مستقر میشوند. با دیدن دوربین روی خودرو، نظر عابران و حتی یکی دو کارمند بانک که اشراف کاملی روی خیابان دارند، جلب میشود تا جایی که کارمندی بیرون آمده و از یکی از عوامل سؤال میکند. چند نفری که در ایستگاه اتوبوس نشستهاند هم با دیدن بازیگران به سمت آنها آمده و عکس یادگاری میگیرند. از جمله خانمی به همراه دختر کوچکش با دارا حیایی در خیابان عکس گرفتند. جالبتر اینکه نام کیسان دیباج را نمیدانستند و از حیایی پرسیدند و با او نیز عکس یادگاری گرفتند.
تصویربرداری در خیابانهای تهران
همزمان که یکی دو نفر مشغول کار روی دوربین خودرو هستند، میکروفنها به هاشم و سهراب وصل شده و آن را چک میکنند. یکی از بچههای صحنه هم دو جعبه شیرینی داخل خودرو میگذارد که جزو میزانسن صحنه است. کارگردان و سهراب و هاشم در همان خودرو فیلمنامه را دورخوانی و تمرین میکنند. در این بین افرادی که با عابربانک کار دارند با تعجب و در عین حال کنجکاوانه به گروه فیلمبرداری نگاه کرده و سعی میکنند بدانند قضیه چیست. حتی یکی از آنها از ما سؤال کرد که دعوا شده؟ ما نیز به او اطمینان خاطر دادیم که دعوایی در کار نیست و گروه فیلمبرداری هستند اما کنجکاویاش بیشتر شده و سؤالاتی درباره کارگردان و بازیگران پرسید و چون اسامی برایش آشنا نبود، بیتفاوت شد و عبور کرد. نکته جالب دیگری که نظرمان را جلب کرد این که راننده اتوبوس شهری با دیدن گروه سرعتش را کمکرده و همچنان که از کنار ما عبور میکرد، حواسش کاملا به دوربین و بازیگران بود و سرش را کاملا به سمت آنها چرخانده بود.
همچنین مسافرانی که در اتوبوس حضور داشتند هم نظرشان جلب شد. بازیگران آماده ضبط میشوند. صدابردار روی صندلی عقب خودرو میخوابد تا موقع ضبط دیده نشود. کارگردان هم پس از هماهنگیهای نهایی با بازیگران، سوار بر خودرو دیگری شده و حرکت میکنند و به گفته یکی از عوامل این سکانس در اتوبان همت ضبط میشود. سایر عوامل هم از فرصت استفاده کرده و در گوشهای از خیابان و با فاصله از همدیگر جایی برای خود انتخاب میکنند و مشغول استراحت میشوند. گریمور هم به همراه وسایل و آینه گریم و صندلی در کوچه کنار بانک مستقر شده است. تعدادی وسیله هم در پارکینگ منزل یکی از ساکنان قرار داده میشود. به خاطر ماه رمضان و محدودیتهای کرونایی فضای آرام و ساکتی در کوچه حکمفرماست.
فاطیما بهارمست، بازیگر نقش نغمه همسر هاشم از راه رسیده و برای تعویض لباس وارد یکی از کامیونها میشود. در این بین صدای اذان از حیاط یکی از آپارتمانها شنیده میشود. پیرمردی در حال گفتن اذان در وسط حیاط است که نظر ما را جلب میکند. بازیگران به اتفاق کارگردان و دستیار و همکارانش حدود دو ساعتی برای کارمانت از گروه جدا میشوند (کارمانت: این وسیله در اغلب فیلمها و سریالها بهطور نامحسـوسی استفاده میشود. این وسیله با قابلیت تحمل وزن زیاد امکان اتصال به بدنه خودرو را داشته که به کمک آن میتوان صحنههایی سینمایی برداشت کرد).
رفت و برگشتهای پی در پی
بعد از یکی دو ساعت، گروهی که برای تصویربرداری رفته بودند، باز میگردند و برای استراحت به همان پارکینگ ساختمان میروند. هر سه بازیگر در کنار کارگردان و با فاصله نشسته و مشغول دورخوانی فیلمنامه میشوند. یکی از عوامل، دوربین را از روی کاپوت باز کرده و کنار خودرو وصل میکند. کارگردان از آنها جدا شده و بازیگران داخل خودرو با هم تمرین میکنند و دیالوگ هایشان را میگویند. بعد از اینکه خودرو آماده شد، هر سه بازیگر سوار شده و باز هم کارگردان و گروهش در خودروی دیگری به دنبال آنها حرکت میکنند. باز هم حدود یکی دو ساعت گروه به کار خود در خیابانهای تهران ادامه میدهد و سایر عوامل هم کنار بلوار منتظر میمانند. هوا گرمتر شده و رفت و آمد خودروها و عابران هم کمتر شده است. این در حالی است که شرایط برای کار این گروه بهترشده و خلوتی خیابان به کمکشان میآید تا با مزاحمت کمتری به کار خود ادامه بدهند. در ادامه نیز بخشی از سکانسها در همان بلوار گرفته میشود و بعد از گفت و گوی ما با بازیگران و با نزدیکشدن به ساعات پایانی روز کار گروه هم به اتمام میرسد و همه برای استراحت آنجا را ترک کرده و خود را برای روز پر مشغله دیگری آماده میکنند.
پنج سال است به این سریال فکر میکنم
روحا... صدیقی یکی از نویسندگان این مجموعه است که در فصل چهارم به همراه محمد محمود سلطانی و آرزو صدیقی، کار نگارش سریال را بر عهده دارند.
وی در پاسخ به این سؤال که داستان فصل چهارم از کجا آغاز میشود و سهراب و هاشم قرار است باز هم چه اتفاقاتی را پشت سر بگذارند به جامجم میگوید: اتفاقا مخاطبان این سریال هم در فضای مجازی این سؤال را مدام از ما میپرسند.
باید بگویم فصل چهارم هم مثل فصلهای قبل قصه هاشم و سهراب و و رسیدن به رویاهایشان است. بههر حال هر چقدر آرزوها و اهداف اشخاص بزرگتر میشود، به همان اندازه دغدغهها و مشکلاتشان و موانعی که پیشرو دارند هم بزرگتر میشود که همین نکته درام را جذابتر میکند.
وی در ادامه میافزاید: شخصیتهای اصلی داستان ما که سهراب، هاشم، نغمه و آرزو هستند را در سریال حفظ کردیم و هیچکدام از داستان حذف نشدهاند. همچنین شخصیتهای مهم دیگر داستان از جمله آقای خندان و خانواده افشار هم در این فصل حضور دارند اما شخصیتهای جدید و جذابی را هم به داستان اضافه کردهایم که در کنار هرکدام از شخصیتهای اصلی این سریال قرار میگیرند و خط قصه جدا و جذابی را دارند. امیدواریم شخصیتهای جدید هم زود جا بیفتند و مثل بقیه شخصیتها مورد توجه مخاطبان قرار بگیرند.
صدیقی در پاسخ به سؤال دیگری درخصوص گلهمندی اغلب بازیگران از کامل نبودن فیلمنامه و تسلط آنها روی نقشها در اغلب پروژه ها توضیح میدهد: پیش از اینکه فصل جدید آغاز شود، من و آقای سلطانی طرح مفصلی را نوشته بودیم که کلیت قصه را شامل میشد؛ یعنی کل قصه در آن طرح وجود داشت و میتوانستند از مسیر شخصیتها و مسیر داستان مطلع شوند. در ادامه که طرح تایید شد و کار نگارش را آغاز کردیم نویسنده دیگری به نام خانم آرزو صدیقی به گروه ما اضافه شد که با قلمشان خیلی به ما کمک کرد؛ بنابراین ما 15 الی 20 قسمت آماده داشتیم و کار کلید خورد. باقی قسمتها هم در حال نگارش است و بهموقع بهدست گروه میرسد. بنابراین همه میدانند که سرنوشت شخصیتها چیست و با چه اتفاقاتی مواجه میشوند. اگر در طول کار هم سؤالی پیش آمده با ما تماس گرفتند و ما شناسنامه کاملی از نقش به آنها ارائه کردهایم تا در روند کار و بازیشان خللی ایجاد نشود.
این نویسنده همچنین درباره اینکه چقدر میتواند فصل چهارم برای مخاطبی که همراه شخصیتها در سه فصل بوده جذاب باشد هم میگوید: چیزی که برای ما بهعنوان نویسندههای کار مهم بود این است که اگر قرار باشد جذابیت این فصل از سه فصل قبلی کمتر باشد چه ضرورتی دارد که بخواهیم سریال را ادامه بدهیم. برای همین فکر کردیم که باید این فصل جذابتر از قبل باشد تا بتواند مخاطب را با خود همراه کند. به همین دلیل هدفها و چالشهای بزرگتری برای شخصیتها خلق کردیم. بنابراین با قصه جذاب و پرتنشی در فصل چهارم روبهرو خواهید شد و چه بسا این سریال بتواند به نسبت فصلهای قبل مخاطبان بیشتری را با خود همراه کند. با وجود این احساس میکنم بتوانیم مخاطبان بیشتری را با خود همراه کنیم.
وی در پایان هم عنوان میکند: من و آقای سلطانی بیش از پنج سال است درگیر نگارش این مجموعه هستیم؛ یعنی از طرح اولیه تا به امروز تمام دغدغه ما فیلمنامه این مجموعه بود و زمان زیادی را با هم برای نگارش این کار سپری کردیم. هدفمان هم این بود که فیلمنامهای بنویسیم که مخاطب دوست داشته باشد و دغدغههای جامعه و خودش را در آن ببیند و از جنس مردم باشد تا به دلشان بنشیند. لازم است از نویسندههایی که در سه فصل قبل کنار ما بودند هم تشکر کنیم. امیدواریم این فصل را هم مردم دوست داشته باشند. به نظرم قصه این پتانسیل را دارد که در فصلهای بعد هم ادامه داشته باشد اما همهچیز به مخاطب بستگی دارد و اینکه دوست داشته باشند مجموعه ادامه پیدا کند یا نه؛ چون ما چند سال با این شخصیتها زندگی کردهایم.
این قصه میتواند ادامه داشته باشد
کیسان دیباج، بازیگر نقش سهراب از ویژگیهای این نقش در فصل چهارم به جامجم میگوید.
در طول سه فصل با شخصیت سهراب آشنا شدیم و همراه فراز و فرود زندگیاش بودیم. حالا در فصل جدید چقدر به پختگی رسیده و آیا قرار است شاهد اتفاقات خوبی برای این شخصیت باشیم؟
اصولا به همین دلیل فصل چهار برای این مجموعه ساخته شده که داستانهای جدید و جذابی برای هاشم و سهراب روایت شود؛ چون در فصل قبل کاراکترها را دیدهایم و با آنها آشنا شدهایم و برایمان سرنوشت انها جذابتر شده. حالا میخواهیم ببینیم چه اتفاقاتی در زندگی آنها میافتد و آنها چه واکنشی از خود نشان میدهند. اصلا یکی از ویژگیهای سریالهای دنبالهدار این است که مخاطب با شخصیتها انس میگیرد و تماشای زندگی آنها برایش جذاب میشود. بنابراین مثل فصل قبل برای سهراب و هاشم کلی اتفاق در حوزه کار و زندگیشان میافتد.
البته در فصل قبل تکلیف زندگی مشترک هر دو شخصیت مشخص شد. آیا باز هم در این مساله دچار چالش میشوند؟
در این فصل بیشتر وارد زندگی شخصیشان میشویم و شاهد ورود آدمهای دیگری به زندگیشان هستیم و همینطور اتفاقات پی در پی را پشتسر میگذارند. بیشتر از این نمیتوانم توضیحی بدهم؛ چون به هر حال مخاطب خودش باید بیننده سریال باشد و از تماشای آن لذت ببرد.
معمولا در کارهای فصلبندی شده مخاطب با شخصیتها ارتباط برقرار کرده و حال قصه و فیلمنامه است که باعث همراهی مخاطب میشود. شما چه پیشبینی از بازخورد مخاطبان دارید؟
به نظر من شناخت مخاطب از شخصیتها در کنار قصه در جذب مخاطب خیلی مهم است. شما وقتی شخصیتی را میشناسید و اتفاقات زندگیاش را دنبال کردید، برایتان جذاب است که از سرنوشت آنها باخبر شوید. آن شخصیتها درست مثل عضوی از خانواده شما میشوند و به همین دلیل تماشای زندگیشان برایتان خوشایند میشود.
فکر میکنید این مجموعه پتانسیل ادامهدار شدن در فصلهای بسیاری را داشته باشد؟
بله چون مردم سریال را دوست داشتند و خیلی به ما لطف و محبت دارند و خودمان هم این شخصیتها را دوست داشتیم و میخواستیم که داستان زندگی هاشم و سهراب ادامه داشته باشد، بنابراین فکر میکنم از سرنوشت این قابلیت را داشته باشد که در تولید به فصلهای دیگر هم برسد.
در این وقفهای که از پخش فصل سوم تا تولید فصل چهارم ایجاد شد، چه بازخوردی از مردم گرفتید؟ آیا مشتاق به دیدن ادامه این مجموعه بودند و اینکه چه سؤالاتی از شما میپرسیدند؟
مدتی که بهدلیل کرونا در خانه بودیم و ارتباطی با مردم نداشتیم. اما واقعیت این است که همچنان به ما لطف دارند و درباره سریال صحبت میکنند. اتفاقا زمانی که ارتباط تلفنی با مردم در صداوسیما داشتیم، اغلب از ما سؤال میکردند که قرار هست فصل چهار سریال ساخته شود؟ بنابراین هم ما دوست داشتیم فصل جدید ساخته شود و هم مردم. امیدوارم که موقع پخش هم مردم دوست داشته باشند.
کرونا چقدر توانسته روی کار شما تاثیر بگذارد؟ بهخصوص رفاقتی که بین هاشم و سهراب است و باعث میشود مقابل دوربین از هم فاصله نداشته باشند تا بتوانند این رفاقت را به مخاطب نشان بدهند و اینکه هر دو باید بدون ماسک بازی کنید؟
شرایط به هر حال سخت است و ما هم این نگرانی و استرس را داریم. اما بهجز بازیگران همه عوامل ماسک میزنند و این موضوع از نگرانی ما کم میکند. اما خب در فضاها و لوکیشنهای بسته همچنان نگرانی وجود دارد. همه افرادی که در این مجموعه کار میکنند فقط به دلیل علاقه و عشق به مردم جانشان را به خطر انداختهاند. چون همانطور که میدانید اغلب مشاغل تعطیل هستند ولی ما در حال کار هستیم.
شما که درگیر بیماری نشدید؟
نه خوشبختانه و امیدوارم این پروژه به خیر بگذرد و همه به سلامتی از آن عبور کنیم.
زینب علیپور - رسانه / روزنامه جام جم