خانم خانه که چند روزی بود به همه چیز و همه افراد خانواده نگاههای معنادار میکرد و گاهی با خودش آه میکشید (طوری که همه بشنوند): ای خدا، عید است و خانهتکانیاش، امسال هم که... بعد ادامه میداد که امسال کرونا است و کسی نمیآید عید دیدنی و میتوانیم خانه تکانی را بیندازیم برای روزهای تعطیلات عید که سر کار نمیرویم و جان بیشتری داریم. ولی بعد دوباره ابرو میداد بالا که پس شگون و سال نو و این حرفها چه میشود؟ با گرد و خاک سال قبل، سال جدید را تحویل بگیریم؟نهایتش هم تصمیم خانواده این میشد که کارگر از بیرون خبر کنند که بیاید و خانه را بتکاند اما یک روز قبل از رسیدن کارگر خانم خانه همه اعضا را به خط میکرد و تی و سطل و جارو و دستمال میداد دستشان و میگفت خانه را خوب بسابند و وقتی اعضا دادشان در میآمد که مگر قرار نیست فردا کارگر بیاید؟ خانم خانه با حالتی که یعنی جواب این سوال باید برایتان بدیهی باشد میگفت: خب قرار است بیاید. باید جلوی کارگر، خانه ریخت و پاش باشد؟ آبرویمان نمیرود اینجوری؟!و این میشد که مثل هر سال اعضای خانواده با جارو و دستمال به دست حین کار کردن میرفتند توی خیالات خودشان. آخر میدانید، کار خانه تکانی میتواند تبدیل به نوعی هیپنوتیسم شود. هر چیز یکنواخت تکرار شوندهای میتواند تبدیل به هیپنوتیسم شود و آدم را بکشاند در خیالات. مثلا وقتی داری جارو را پشت هم و مستمر حرکت میدهی یا وقتی داری با دستمال شیشه را تند تند پاک میکنی، بروی در خیالات خودت که...
جارو
هری پاتر هم لنگه همین را داشت؟ نه مال هری پاتر دستهاش بلندتر بود. پرواز هم میکرد لاکردار. حالا این که پرواز میکرد آپشن محسوب نمیشود. بلد کار باشی میتوانی هر چیزی را بپرانی. همین سعید شوکت خانم اینها نبود مگر؟ خودش میگفت شبها میرود خرپشته و با دمپایی پلاستیکی آبیاش پرواز میکند تا بام تهران و برمیگردد خانه؟ حالا نمیدانم چطور. یادم باشد این بار بپرسم ازش.
میگویند قدیمیترین انواع جارو از تارهای طبیعی ساخته میشدند. مثلا یک جور جاروی خیلی قدیمی هست که جنوبیهای خودمان ساخته بودندش و از شاخه درخت خرما برای درست کردن آن استفاده میکردند. بعد رشتههای طبیعی دیگری مورد استفاده قرار گرفت و حالا هم که دیگر بیشتر جاها از رشتههای مصنوعی استفاده میکنند البته هنوز هم کشت جارو استانهای آذربایجان و مازندران و خراسان رواج دارد و هنوز هستند آدمهایی که کار جاروبافی میکنند و به شکل سنتی جارو را درست میکنند. اصلا فکر کنم قصه همین است که جاروی من پرواز نمیکند.
اگر یادتان باشد جاروی هریپاتر هم از این سنتیها بود. با این جاروهای صنعتی پلاستیکی که نمیشود پرواز کرد. یادم باشد از سعید شوکت خانم اینها بپرسم او در خرپشته از مدل سنتی استفاده میکند یا صنعتی.
دستمال
این دستمالی که من دارم باهاش شیشه را پاک میکنم شاید آن قابلیتهایی را که از فیلمفارسیهای قدیمی سراغ دارم نداشته باشد. نمیدانم شاید هم داشته باشد. شاید مثلا اگر این دستمال را بیندازم دور گردنم بتوانم به یکه بزن محله تبدیل شوم و وقتی یک کتی توی گذر راه میافتم مردم جلویم دولا راست شوند. این لکه چرا پاک نمیشود...
میدانید شاید هم به خاطر این باشد آن دستمالهایی که داش مشتیها دور گردن میاندازند از این دستمالها نیست. به آنها دستمال یزدی میگویند. کاربرد خودش را دارد. کاربرد این هم لابد فقط پاک کردن پنجره است.
دستمالهای مختلفی داریم که کاربردهای مختلفی دارند. مثلا دستمال کاغذی که خیلی شیک مینشیند توی جعبه و بعضی خانوادهها که میخواهند همه چیز خانهشان را بکنند در چشم این و آن میروند جعبه دستمال کاغذی کار دست میخرند به قیمت یک دست مبلمان منزل ما و دستمال کاغذیها را با احترام مینشانند توی آن.
البته این خیلی مهم است که همان دستمال را چطور بچینیم و کجا قرار دهیم. مثلا همان دستمال را اگر دور یک لوله پلاستیکی به صورت رول شده بپیچیم آن وقت باید توی مستراح بگذاریمش و کلا کاربردش عوض میشود و اصلا دیگر مثل آن دستمالهای داخل جعبه مرصع احترام چندانی ندارد.
اصلا یادم هست آخرین بار که دیوان اشعارم را به ناشر سپردم نگاهی کرد و گفت پسرجان اینها را برای چه میخواهی کتاب کنی؟ بده برایت رولی منتشر کنیم لااقل به کار بیاید!
علیرضا رافتی - روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: