اقدامات اردشیر بابکان، نخستین پادشاه ساسانی برای شکلگیری و قوام این شهر، نابودی بر اثر حمله اعراب، تاسیس یکپادگان برای محافظت از حمله بیگانگان به فرماندهی عباد ابن حصین حبطی، ادعای مالکیت امپراتوری عثمانی روی آبادان و خرمشهر و اشغال نظامی این دو شهر در دوره ناصرالدین شاه و همه کشمکشهای بعدی در این زمینه و تلاشهای امیرکبیر برای بازپسگیری آنها، اعتبار آبادان در کشتیرانی و سیاحت، حضور خارجیها از جمله انگلیسیها و هندیها برای کار در پالایشگاه نفت آبادان، ماجرای عبدالکریم قاسم به عنوان نخستین نخستوزیر جمهوری عراق که بعد از کودتا، مدعی شد آبادان و خرمشهر متعلق به عراق هستند؛ ادعای خطایی که بعدها صدام حسین هم با تمرکز روی آن، به ایران حمله و شهرهای آبادان و خرمشهر را اشغال کرد، فاجعه سینمارکس آبادان، همه سالهای جنگ ایران و عراق و ... هرکدام از این اتفاقات و رخدادها و جاذبههای گردشگری و اماکن تفریحی، تاریخی و زیارتی آن و البته پرطرفداربودن تیم فوتبال صنعت نفت آبادان، پر از قصه برای روایت است اما در عمل سینمای ایران چندان از این ظرفیت فراوان دراماتیک بهرهای نبرده. ولی همین تلاشهای این دو سال برای روایتهای سینمایی درباره آبادان را باید به فال نیک گرفت و ساخت فیلمهایی چون آبادان یازده ۶۰، روزی روزگاری آبادان و یدو، میتواند نویدبخش توجه سینمای ایران به شهر مهمی چون آبادان و روایت انبوه قصههای ناگفته آن در دورههای تاریخی مختلف باشد.
یدویدو به کارگردانی مهدی جعفری که در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر برنده ۶ جایزه (سیمرغ بهترین فیلم، بهترین کارگردان، بهترین صدابردار، بهترین صداگذار، بهترین فیلمبردار و دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول زن) شد، داستان ماههای ابتدایی جنگ در آبادان را روایت میکند. قصه که براساس داستان کوتاه زخم شیر نوشته صمد طاهری اقتباس شده، با تمرکز روی شخصیت نوجوانی به نام یدو (یدا...) با بازی میلاد صویلاوی، روایت میشود که بر سر رفتن از آبادان جنگزده و تحت محاصره با مادرش (با بازی ستاره پسیانی) کشمکش دارد. مادر اما باوجود خطراتی که وجود دارد و رفتن بسیاری از مردم و هم محلهایها، حاضر به ترک خانه نیست و میخواهد همراه دو پسر و یک دخترش در آبادان بماند. جنوبی بودن جعفری و همدوره بودن او با قهرمان نوجوان فیلم، در شکلگیری فضایی باورپذیر و ترسیم حس و حال آبادان ابتدای جنگ نقش موثری دارد. هرچند تغییرچهره شهر و تبدیل آن به آبادان دوران جنگ نیاز به تلاش مضاعف سازندگان فیلم و به ویژه گروه صحنه و لباس و جلوههایویژه بصری داشت که به خوبی انجام شد.
روزی روزگاری آبادان
حمیدرضا آذرنگ که خودش اهل جنوب است، سالها قبل نمایشنامهای نوشت و آن را در تئاتر روی صحنه برد به نام روزی روزگاری آبادان. با اینکه بیشتر قصه در یک لوکیشن میگذرد و تنها از این منظر خاستگاه تئاتری آن بیشتر به چشم میآید، اما روایت سینمایی از آن دری تازه در سینمای ایران باز کرد و باوجود برخی ضعفها و دوپارگی داستان و فضا در نیمه اول و نیمه دوم، میتوان به ساخت آثار بازیگوشانه و تجربهگرای این چنینی فکر کرد. آذرنگ قصه دعواها و کشمکشهای یک خانواده آبادانی پیش از تحویل سال ۸۲ را به اصابت اشتباه یک موشک آمریکایی پیوند میزند و قصه را وارد یک فضای فراواقعی و سوررئال میکند. ادامه فیلم تلاش برای مکالمه و حرف زدن یک خانواده آبادانی با یک موشک آمریکایی است. باوجود روایت قصه در اوایل دهه ۸۰، کمتر ذهنی است که به سمت اثرات مخرب جنگ و سرنوشت تلخ آبادان و شهرهای جنوبی در دوران جنگ ایران و عراق نرود. باوجود لایه ظاهری کمیک، آنچه مزه تلخی را همچنان در دهان تماشاگر حفظ میکند، همین عقبه جنگزده آبادان و خانوادههای مظلوم و بیپناه این شهر و دیگر مناطق جنوبی است. چنین قصهای حتما باید در آبادان روایت میشد که انس و الفتی تلخ و دیرین با موشک و جنگ دارد. یکی از نکتههای قابل اشاره طراحی صحنه فیلم است که سهیل دانش اشراقی برای انجام آن سیمرغ جشنواره فیلم فجر را هم به دست آورد. به گفته دانش اشراقی به دلیل کرونا، حتی یک پلان فیلم هم در آبادان فیلمبرداری نشد و کل صحنههای داخلی و خارجی فیلم در تهران ساخته و فیلمبرداری شد.
آبادان یازده ۶۰
فیلمهایی «براساس یک داستان واقعی» چند سالی است که در سینمای ایران جدی گرفته میشود و سازندگان آثار سینمایی به ارزشها و ظرفیتهای بالقوه ماجراهای واقعی بیشتر پیبردهاند. آبادان یازده ۶۰ با استفاده از همین نگاه و البته با بهرهگیری مناسب از کتاب «فرکانس ۱۱۶۰» تالیف فضلا... صابری، سراغ زاویه تازهای از جنگ و مقاومت مردم آبادان میرود.
از طرف دیگر معمولا قطعات خبری و رسانهها همچون روزنامهها و رادیو و تلویزیون، نماها یا سکانسهایی را در فیلمها و سریالها به خود اختصاص میدهند و کمتر پیش میآید محور روایت باشند، اما مهردادخوشبخت در آبادان یازده ۶۰ روایتی از اهمیت رادیو نفت آبادان در اوایل جنگ پیش روی مخاطب قرار میدهد و اینکه اگر خدمات و جانفشانیهای کارکنان رادیو نفت نبود، آن انگیزه و همدلی مردم آبادان برای دفاع و مقاومت کمرنگ میشد و چه بسا از دست میرفت.
آبادانی بودن خوشبخت و برخی دیگر از عوامل آبادان یازده ۶۰ هم نقش مهمی در موفقیت فیلم داشت.
آبادانیها
در اول فیلم نوشته میشود «در ساخت این فیلم ساکنان اقامتگاههای هجرت و بعثت .... همکاری داشتهاند.» کیانوش عیاری به عنوان فیلمسازی اهل خوزستان، در برگردان ایرانی فیلم دزدان دوچرخه ساخته ویتوریو دسیکا سراغ قصه تلخ مهاجران جنگی و جنوبی ساکن تهران میرود و مصائب و مشکلات و رنجهای آنها را به تصویر میکشد. وقتی اتومبیل درویش (سعید پورصمیمی) به سرقت میرود، او و پسرش برنا (سعید شیخزاده) برای پیدا کردنش همه تهران را زیرپا میگذارند. صحنه پایانی فیلم با موسیقی جنوبی و سنج و دمام خوزستان، سوز تاثیرگذاری دارد.
آبادان
مانی حقیقی سال ۸۱ فیلمی به نام آبادان ساخت که سالهاست توقیف است و رنگ پرده را ندیده. قصه این فیلم درباره یک پیرمرد است که قصد ترک تهران و سفر به آبادان را دارد. دو بازیگر نقش اصلی فیلم، داریوش اسدزاده و جمشید مشایخی دیگر در بین ما نیستند. فاطمه معتمدآریا، هدیه تهرانی، شاهرخ فروتنیان، احسان امانی و حبیب دهقاننسب هم از دیگر بازیگران این فیلم هستند.
کیمیا
یکی از بهترین فیلمهای سینمای ایران با موضوع جنگ همین فیلم کیمیا ساخته احمدرضا درویش است. کیمیا با اینکه در دو فضای متفاوت جنگی و شهری روایت میشود، اما به هیچ وجه برخلاف بسیاری دیگر از آثار این چنینی دوپاره نیست بلکه بخشهای متفاوت آن کارکردی همگون و پیوسته دارد. بخشهای اولیه و جنگی فیلم در آبادان فیلمبرداری شد و بخشهای بعدی فیلم در مشهد؛ رضا (خسرو شکیبایی) که در آغاز جنگ، همسرش را از دست داده و بچهاش را گم میکند و به اسارت دشمن درمیآید، بعد از آزادی دنبال فرزندش کیمیا میرود.
دونده
امیر نادری که خودش اهل آبادان است، دونده را باتوجه به حال و هوای کودکی و نوجوانی خودش ساخت. دونده قصه نوجوان تنهایی به نام امیرو (مجید نیرومند) است که زندگیاش را با واکس زدن کفش خارجیهای مقیم آبادان و جمع کردن و فروش قوطیهای خالی و چیزهای دیگر میگذراند، اما رویای باسواد شدن و سفر به جاهای دیگر و آزادی دارد. شخصیت امیرو با پرداخت خوب امیر نادری و انتقال کامل اتمسفر و حال و هوای آبادان در سالهای پیش از انقلاب، یکی از شمایلهای سینمای ایران است. دونده اولین فیلم ایرانی پس از انقلاب است که به موفقیتهای جهانی رسید و جوایزی چون بالن طلایی جشنواره سهقاره نانت و جایزه ویژه جشنواره بینالمللی فیلم سنگاپور را به دست آورد.
پرواز خاموش
عبدالحسن برزیده، از کارگردانهای آبادانی سینما و تلویزیون، سال ۷۷ فیلمی جنگی و دفاع مقدسی به نام پرواز خاموش ساخت که قصهاش در آبادان روایت می شود. در این فیلم که بازیگرانی چون حسین یاری و بهمن دان بازی میکنند، خلبان یک هواپیمای جنگی را میبینیم که باوجود زخمیشدن باید در فرودگاهی در خاک ایران به زمین بنشیند، اما فرودگاه آبادان که توسط دشمن تخریب شده، حال و روز مناسبی ندارد. بسیجیهای منطقه دست به کار میشوند تا فرودگاه را پاکسازی و برای فرود خلبان آماده کنند.
در کوچههای عشق
خسرو سینایی سال ۶۹ فیلمی به نام در کوچههای عشق ساخت که قصهاش در آبادان روایت میشود. داستان درباره جوانی (مهدی احمدی) است که با آغاز جنگ همراه خانوادهاش مهاجرت میکند و حالا بعد از جنگ با پدرش به آبادان برمیگردد. اما ویرانههای جنگ، او را برای بازگشت و ماندن دچار تردید میکند. گشت و گذار جوان در شهر جنگزده و مرور خاطرات شیرین گذشته و مواجهه با مردمی صبور که سختترین شرایط جنگی را تاب آوردند و نگاه به وضعیت نامناسب مهاجران جنگی در شهرهای دیگر، او را به تصمیم تازهای میرساند. سینایی بعدها باز هم سر از جنوب درمیآورد و قصههای مختلفی از این خطه تعریف میکند؛ هم در عروس آتش و هم در جزیره رنگین.
شب واقعه
شهرام اسدی که سالها قبل فیلمی به نام روز واقعه درباره کربلا و عاشورا ساخته بود، سال ۸۷ هم فیلمی به نام شب واقعه ساخت که قصهای واقعی از جنگ ایران و عراق را روایت میکرد. دریاقلی سورانی (حمید فرخنژاد) یک اوراقچی از اهالی چهار محال و بختیاری مقیم آبادان بود که وقتی متوجه حمله غافلگیرانه عراقیها از رودخانه بهمنشیر میشود، با دوچرخه مسافت ۹ کیلومتری را از قبرستان ماشینهای فرسوده در کوی ذوالفقاری تا نیروهای خودی، رکاب میزند و مردم و نیروهای ارتش را از حمله عراقیها باخبر میکند. او که در این ماجرا بر اثر ترکش خمپاره مجروح شد، برای درمان با قطار به تهران منتقل شد اما به دلیل شدت جراحات به شهادت رسید. بازی فرخنژاد، بازیگر آبادانی از ویژگیهای قابل اشاره فیلم شب واقعه است.
و چند فیلم دیگر
آبادان به جز اینها باز هم لوکیشن تمام یا بخشی از فیلمها و سریالها بوده است؛ فیلم ۵۰ کیلو آلبالو به کارگردانی مانی حقیقی، سفر شبانه به کارگردانی خسرو حقیقی، دکل به کارگردانی عبدالحسن برزیده، برج مینو به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا، نیمه گمشده به کارگردانی محمدعلی باشهآهنگر، سرزمین خورشید به کارگردانی احمدرضا درویش، اتوبوس شب به کارگردانی کیومرث پوراحمد، سریال خاک سرخ به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا و نفرین به کارگردانی ناصر تقوایی، از جمله آثار دیگر در این زمینه هستند.
منبع: علی رستگار - سینما / روزنامه جام جم