به کزارش گروه حوادث جام جم آنلاین از روزنامه جام جم، از طرفی داغ فرزند، پدر یا مادر دیدهاند و از طرف دیگر قرار است جان یک انسان دیگر را بگیرند.
این تصمیم برای مادرانی که داغ فرزند دیدهاند سختتر است.
از طرفی آنها داغ فرزند دیدهاند و نمیخواهند مادر دیگری داغدار شود و از طرف دیگر میترسند آزادی قاتل باعث شود مادر دیگری به دست قاتل، سیاهپوش شود.
نحوه جنایت و وضعیت روانی قاتل یکی از مهمترین موضوعاتی است که آنها هنگام تصمیم در این دو راهی به آن فکر میکنند.
به مناسب روز مادر سراغ سه مادر داغداری رفتیم که قاتلان فرزندشان با سه سرنوشت متفاوت روبهرو شدهاند.
وقتی پای صحبتشان مینشینیم، تنها درخواستشان این است که بدون درک شرایطشان قضاوت نشوند.
اردیبهشت ۹۸ وقتی مادر، بیتا را تحویل پدرش داد، فکر نمیکرد آخرین وداع خود با دخترکش باشد.
همان روز بیتا همراه پدر و نامادریاش، قربانی جنایتی هولناک شدند و مرد شیشهای آنها را در باغ گوجهسبز در ورامین به قتل رساند.
حدود دو سال از این جنایت گذشته و مادر بیتا، منتظر اجرای حکم قاتل است و هنوز تصمیمی برای بخشش ندارد.
چطور متوجه قتل شدید؟
روزی که قتل اتفاق افتاد، بیتا پیش من بود و پدرش عصر همراه همسرش در نزدیکی محل قتل با من قرار گذاشتند و بیتا را تحویل گرفتند. فردای آن روز مادربزرگ بیتا با من تماس گرفت و گفت هرچه پیگیر هستیم، خبری از آنها نیست و تلفنهایشان را جواب نمیدهند. من با مدرسه دخترم تماس گرفتم که مدیرش گفت امروز بیتا به مدرسه نرفته است. ساعت۲ بعدازظهر به محلی که بیتا را تحویل پدرش داده بودم، رفتم و به جستوجو در آنجا پرداختم. سه ساعت بعد خودروی پدر بیتا را پیدا کردم و با ۱۱۰تماس گرفتم و وقتی ماموران آمدند تحقیقات برای افشای راز قتل آغاز شد.ابتدا به ما هم مشکوک بودند و چند روز تحتتعقیب بودیم. سرانجام ماموران با ردیابی تماسهای پدر بیتا به متهم رسیدند و او را دستگیر کردند.
اولین بار چه زمانی با قاتل روبهرو شدید؟
اولین دیدار آذرماه بود؛ حدود هفت ماه بعد از قتل.
واکنش قاتل چه بود؟
در حیاط منتظر بودم تا بیاید وقتی آمد با اینکه قبلا او را ندیده بودم، شناختمش. بهشعبه رفتیم که ابتدا با تعجب به من نگاه میکرد. در نهایت خودم را به او معرفی کردم و عکس بیتا را نشانش دادم و گفتم من مادر این بچه هستم که او را بیرحمانه کشتی. سرش را پائین انداخت. ابتدا میگفت بیا دستان من را قطع کن، شرمندهام بیا مرا بکش. در آن زمان در حال خودم نبودم.
۱۴بهمن در جلسه دادگاه دومین دیدار ما بود. در آنجا سعی میکرد خودش را توجیه کند که پدر بیتا به من حمله کرد و من قصد دفاع از خودم را داشتم. قاضی پرسید چرا زنش را کشتی؟ که در جواب گفت به صورتم اسپری فلفل زد که نتوانستم خودم را کنترل کنم و او را زدم. درباره قتل بچه هم گفت بچه جیغ زد و ترسیدم. دستم را مقابل دهانش گرفتم. خواستم صدایش را ببرم که از حال رفت. این در حالی بود که پزشکیقانونی قطعشدن شریانهای حیاتی را علت مرگ بیتا اعلام کرده بود.
شما در فضای مجازی خیلی فعال هستید، چه شد به فکر فعالیت در این فضا افتادید؟
از روزهای اول پیگیر بودم که قضیه را رسانهای کنیم تا زودتر قاتل محاکمه و مجازات شود. به همین خاطر در فضای مجازی فعالیت خود را آغاز کردم.
الان پرونده در چه وضعیتی است؟
حکم قصاص قاتل صادر و در دیوانعالی کشور تائید شده است. ما درخواست اعدام در ملاعام را داریم اما جامعه بینالملل روی ما حساس است و نمیشود حکم را در ملاعام اجرا کرد.
احتمال دارد روز اجرای حکم، رضایت بدهید؟
هرگز رضایت نمیدهم. اگر رضایت بدهم، خجالت میکشم از زندان بیرون بیایم.
این خجالت به خاطر فالوورهایتان نیست؟
فالوور به من قدرت و انرژی میدهد و این موضوع غیرقابل انکار است. من پیج هم نداشتم حکم را اجرا میکنم. به نظر شما، فالووری که امروز فحش میدهد فردا میگوید دمتگرم، قابل اتکا است؟
برخورد کاربران فضای مجازی با اصرار شما برای اجرای حکم چطور است؟
اوایل میگفتند چرا میخواهی اعدام کنی؟ اما وقتی متوجه جنایت و قساوت قاتل شدند، تاکید داشتند حکم را حتما اجرا کن و این قاتل باید قصاص شود. تا بچه یا عزیزی را از دست ندهی نمیتوانی در مورد بخشش یا قصاص اظهارنظر کنی. این قتل اتفاقی یا ناخواسته نبوده که حتی بتوان به بخشش فکر کرد. قاتل با قساوت سه نفر را کشته است. یکبار یکی از دنبالکنندههای صفحهام به من پیام داد ما حکم قاتل برادرمان را اجرا کردیم و پشیمان هستیم اما شما حکم این قاتل را اجرا کنید. او حتی در زندان هم تنبیه و پشیمان نشده و در دادگاه دنبال توجیه کارش بود.
درخواستتان از مردم؟
ما را قضاوت نکنند. من با قاتلی روبهرو هستم که سه نفر را کشته و دخترم را از من گرفته. اگر او را ببخشم تضمینی هست که بتواند سالم زندگی کند؟ هیچ چیزی سختتر از داغ بچه نیست، هنوز نمیدانم آن قاتل چطور توانست دخترم را خفه کند. اگر کسی خواست ما را قضاوت کند، خودش را جای مادری داغدار بگذارد تا موضوع را بهتر درک کند.
در این مدت خانوادهاش برای رضایت اقدام کردهاند؟
نه کسی برای رضایت نیامده فقط بعد از جلسه دادگاه برادرش سراغ ما آمد که گفتم اگر برای خودتان این اتفاق رخ میداد رضایت میدادید؟ که گفت نه.
بزرگترین آرزویتان؟
اینکه بیتا برگردد البته این آرزوی محال من است. آرزوی غیرمحالم این است که خدا دختری به شکل بیتا به من بدهد.
ششم مرداد۹۶ آخرین دیدار مادر با مهران ۱۶ساله بود؛ پسری مهربان که هنوز مادر با اجرای حکم قصاص هم نتوانسته جای خالی او را پر کند.
چهار ماه از اجرای حکم قصاص قاتل گذشته و مادر از اجرای حکم پشیمان نیست.
تلخترین اتفاق زندگیتان چطور رقم خورد؟
مهران عادت نداشت شب تا دیر وقت بیرون بماند. شبی که حادثه رخ داد او به خانه نیامد و وقتی غیبتش طولانی شد اطراف خانه را جستوجو کردیم اما خبری از پسرم نبود. تا صبح صبر کردیم اما باز هم خبری نشد. در جستوجوی او بودیم که خانواده دوستش به نام عدنان مقابل خانهمان آمدند و فهمیدیم او هم ناپدید شده است. تا سه روز نمیدانستیم که باید به اداره آگاهی برویم و شکایت کنیم و خودمان به دنبال پسرمان بودیم. به ما گفتند به اداره آگاهی برویم که وقتی رفتیم، افسر آگاهی تعجب کرد که چرا دیر برای شکایت آمدهایم. شش روز بعد از ناپدیدشدن مهران در منطقه ما باران شدیدی شروع به باریدن کرد. سابقه نداشت در آن موقع سال چنین بارانی ببارد. همین باران باعث شد، جسد بچهها از زیر خاک بیرون بیاید و پیدا شود. قاتل بعد از کشتن آنها، جسدشان را در جنگل مخفی کرده بود.
انگیزهاش از قتلها چه بود؟
آنطور که ما متوجه شدیم، دخترعمه قاتل همسایه عدنان بود و قاتل تصور میکرد عدنان به او علاقهمند است که همین باعث درگیری آن دو میشود. روز قتل با عدنان تماس میگیرد و از او میخواهد با هم قرار بگذارند و آشتی کنند. عدنان همراه پسرم به محل قرار میروند و به دلیل اینکه پسرم شاهد قتل عدنان بود، کشته شد.
واکنش قاتل بعد از روبهروشدن با شما چه بود؟
در دادگاه او را دیدم. خیلی خونسرد بود و هیچ حرفی برای گفتن نداشت.
در این مدت به بخشش فکر نکردهاید؟
نه، فقط قصاص میخواستم. پسر دسته گلم بدون دلیل پرپر شده بود. قاتل او را بیگناه و با نقشه کشته بود چرا باید رضایت میدادم حتی وقتی آقای روحانی و آقای رئیسی به شهرمان آمدند، نامه نوشتم و عکس بچهها را نزدشان بردم تا حکم زودتر اجرا شود.
خانواده مقتول برای رضایت نزد شما نیامدند؟
نه هیچوقت. فقط روز قبل از اجرا چند خانم برای گرفتن رضایت به خانهمان آمدند. یکی از آنها ساکت بود که بعد فهمیدم مادر قاتل بوده است.
شب قبل از اجرا چطور گذشت؟
تا صبح نخوابیدم. شایعاتی درباره بخشش ما یا خانواده عدنان مطرح شده بود. میترسیدم اتفاقی اجرای حکم را عقب بیندازد. به ما گفتند ساعت ۵ زندان باشید که ساعت ۴صبح، راه افتادیم تا زودتر برسیم.
قبل از اجرا درخواست بخشش نکرد؟
نه. از او پرسیدم چرا اینکار را با مهران کردی اما جوابی نداد. ساکت بود و یک درصد پشیمانی در چهرهاش نبود. کاری که با مهران کرده بود، یک درصد هم اجازه نمیداد به بخشش فکر کنم. او به عمد و با نقشه پسرم را کشته بود. در این مدت هم از کارش عذرخواهی نکرد و پشیمانی هم در رفتارش دیده نمیشد.
بعد از اجرای حکم چه احساسی داشتید؟
حس میکردم باری از روی دوشم برداشته شده است. با اینکه مهرانم دیگر بازنگشت اما باید حکم را اجرا میکردم تا خونش پایمال نشود.
نخستین روز پاییز ۱۳۹۲ برای مادر نبیا...، تلخترین روز زندگیاش است. روزی كه پسر ۳۲ سالهاش را در یك نزاع از دست داد، پسری كه عصای دستش بود. بعد از قتل تصمیم گرفت هرطور شده، قاتل پسرش را دستگیر كند و تا وقتی او را بالای چوبهدار نبیند، آرام نگیرد. اما قبل از اجرای حكم، تصمیم گرفت به خاطر مادر قاتل او را ببخشد.
بخششی كه با دیدن ناملایمات در این سالها از آن پشیمان نشد.
یكم مهر ۱۳۹۲ برای شما چطور گذشت؟
نبیا... برای خرید از خانه بیرون رفت و چند ساعت بعد با تلفن همراهش با من تماس گرفت. جواب دادم؛ جانم نبی، اما مردی از آن سوی خط ادعا كرد پسرم چاقو خورده و او را به بیمارستان بردهاند. بعد هم تلفن را خاموش كرد. سریع جستوجو در بیمارستانهای كرمانشاه را آغاز كردم. خودم كارمند دانشگاه علوم پزشكی هستم و با كادر درمان آشنایی دارم. در یكی از بیمارستانها، یكی از همكارانم عكس پسر جوانی را به من نشان داد كه غرق در خون بود. با دیدن عكس، نبیا... را شناختم. فكر كردم او را به اتاق عمل بردهاند، اما وقتی دكتر آمد، تسلیت گفت و ادامه داد: همه تلاشمان را برای احیای او انجام دادیم، اما چاقو به قلب اصابت كرده بود. بعد از شنیدن این حرفها دیگر متوجه چیزی نشدم.
علت درگیری چه بود؟
هنوز هم نمیدانم. قاتل مرد ۴۹سالهای بود. یك بار گفتند، او قصد میانجیگری داشته كه كشته شده است. بعد گفتند با قاتل اختلاف حساب داشته است.
چه شد قاتل را بخشیدید؟
ابتدا قصدی برای بخشش نداشتم. او جگرگوشهام را از من گرفته بود. برای دیدن او بالای چوبه دار لحظهشماری میكردم. وقتی زمان اجرای حكم را اعلام كردند، ترسیدم دچار عذاب وجدان شوم و غم دیگری، غیر از غم از دست دادن پسرم، به غمهای من اضافه شود. مادر پیر قاتل هم از من خواسته بود، كاری كنم او مرگ بچهاش را نبیند. در یك دوراهی گیر كرده بودم. از پسرم خواستم راه درست را نشانم دهد. شب قبل از بخشش، پسرم به خوابم آمد. نیم متر از سطح زمین ارتفاع داشت. پاهایش روی زمین نبود. صدایش كردم، او خوشحال بود. وقتی به دنبالش رفتم، زیر زمین رفت. زمین سبز بود، انگار چمن بود.
وضعیت قاتل هم در بخشش شما تاثیر داشت؟
قطعا، اگر او فردی خطرناك برای جامعه بود و احتمال میدادم بعد از آزادی، مرتكب جرایم دیگری میشود، رضایت نمیدادم.
الان از وضعیت او خبر دارید؟
شنیدم آزاد شده است.
برای تشكر سراغتان آمده است؟
نه. بعد از رضایت، از او و خانوادهاش خبری نشد و دیگر آنها را ندیدم.
این رفتار باعث نشد پشیمان شوید؟
انتظار این رفتار را نداشتم، اما من با خدا معامله كردم. به همین خاطر و با اینكه با مشكلات مالی در زندگی روبهرو هستم، اما بیقید و شرط بخشیدم.
پیش از این هم سابقه بخشش داشتید؟
بله. چند سال قبل متوجه شدم بیماری اهل كرمان، نیاز به كلیه دارد و یك كلیهام را به او اهدا كردم.
روزگار با این زن خوب تا نكرده و او بعد از فوت همسرش با سختی و دو شیفت كار كردن، بچههایش را بزرگ كرد و سر و سامان داد. او ابتدا كلیهاش را اهدا كرد و بعد با بخششی بزرگ، قاتل فرزندش را بخشید. بعد از این بخشش هم برای اینكه مشكل مهندس جوانی حل شود، ضامن او شد تا وام بگیرد، اما مرد جوان بعد از گرفتن وام فراری شد. بانك سراغ ضامن آمد و این زن را تهدید كرد اگر اقساط را پرداخت نكند، حكم جلبش را میگیرند.
برای ۲۰ میلیون تومان وام باید ۱۴ میلیون تومان سود و خسارت تاخیر میداد كه با اصل پول، ۳۴ میلیون تومان میشد. به سختی ۱۴ میلیون تومان را جور كرد، اما برای پرداخت ۲۰ میلیون دیگر با مشكل روبهرو شده است. روزانه با حدود ۳۰ بیمار كرونایی در شیفت دوم كارش سر و كار دارد تا بتواند اجارهخانهاش را جور كند. این مادر آنقدر مناعت طبع دارد كه از كسی توقع كمك نداشته باشد. بااین حال افرادی كه مایل هستند میتوانند به او كمك كنند تا لااقل بخشی از بدهیاش كه به دلیل ضمانت فرد دیگری بر دوشش افتاده، بپردازد.
مریم جنتآبادی، حقوقدان: قتلها همیشه قرار نیست با اجرای حکم قصاص پایان یابد و در کنار حق اولیایدم برای اجرای حکم قصاص، به بخشش هم توصیه شده است.
برای جلب رضایت از اولیایدم و تلاش برای نجات قاتل از مجازات قصاص، دو موضوع همیشه مدنظر است. باید مشخص شود، قتل با برنامهریزی بوده یا اتفاقی.
به قتلهایی قتل عمد میگوئیم که قاتل با برنامهریزی یا با استفاده از سلاح مرتکب قتل میشود. برای این قاتلان کمتر پیش میآید کسی پادرمیانی کند یا اولیایدم راضی به بخشش شوند. بیشتر بخششها مربوط به قتلهای اتفاقی است.
قتلهایی که بر اثر یک لحظه عصبانیت و بدون برنامهریزی و اتفاقی صورت میگیرد. در دعواهای خیابانی فرد یک لحظه طرف را هل میدهد و او زمین میخورد و میمیرد، ما این قتل را اتفاقی میدانیم. یا در دعوای خانوادگی یکی از زوجین به خاطر عصبانیت لحظهای وسیلهای پرت میکند که مرگ همسرش را رقم میزند. عدمکنترل خشونت، نقطه مشترک قتلهای اتفاقی است.
حال اینجا این سؤال پیش میآید که چه تضمینی وجود دارد که بعد از بخشش و آزاد شدن قاتل، او دوباره مرتکب نشود؟ در این باره باید توجه داشت، وقتی فردی در دعوایی نمیتواند خشم خود را کنترل کند، هرگز نمیتواند قتل دوم را انجام دهد.
چرا که یکبار به دلیل عدمکنترل خشم، سالها در انتظار مرگ، زندانی بوده است. تجربه نشان داده این افراد بعد از آزادی اگر دعوایی در خیابان ببینند، مسیرشان را تغییر میدهند و از دعوا و درگیری فراری هستند. ما که تا حالا مرتکب قتلی نشدهایم، از آنها بیشتر در معرض اشتباه و خطا هستیم.
نکتهای که باید به آن توجه داشت، حمایت از مرتکبان قتلهای اتفاقی بعد از آزادی از زندان است. نباید نگاه مجرم به این قاتلان داشته باشیم و قضاوتشان کنیم.
آیا مطمئنیم شخصی که مجرم نیست و استخدام میکنیم، مرتکب جرم نمیشود؟ دزد امکان دارد بعد از آزادی از زندان سمت تکرار جرم برود اما این قاتلان که به دلیل یک اشتباه مرتکب قتل شده و در زندان روزها منتظر اجرای حکم بودند، قدر آزادی را میدانند و تمام تلاششان این است که سمت ارتکاب جرم نروند.
در پایان باید توجه داشت قصاص حق قانونی و شرعی اولیایدم است و نباید آنها را به دلیل اجرای این حق مورد عتاب قرار داد.
آنها بر اساس قتل عزیزی را از دست داده و فراموش کردن او سخت است. از سوی دیگر آنها اجرای حکم را راهی برای پیشگیری از تکرار جنایتی دیگر میدانند زیرا در قتلهای با برنامهریزی، مسلحانه و همراه با سرقت و شرارت قاتل بعد از آزادی دوباره مرتکب قتل شده است. این موضوع در پروندههایی رخ داده است.
محمد غمخوار - گروه حوادث / روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد