باید در نظر داشته باشیم چنانچه افراد خود را تحتتسلط دنیای بیرونی و محیط اطراف خود بدانند و احساس قربانیبودن کنند به احتمال زیاد دچار افسردگی میشوند و بیشتر اوقات احساس رنج و بدبختی میکنند.
این افراد خلق پایینی دارند و خواب و اشتهای آنها مختل میشود(پرخوری یا بیاشتهایی/ بیخوابی یا خواب بیشازحد) و مدام در ذهن خود افکار منفی را مرور میکنند.
نهایتا انرژی برای فعالیت و ادامه زندگی ندارند و دست و دلشان به کاری نمیرود. آنها اقدامی برای خروج از افسردگی نمیکنند و احساس ناتوانی دارند و علائم جسمانی افسردگی را نیز تجربه میکنند.
در یکی از نظریههای روانشناسی «نظریه انتخاب» این مطلب بسیار تاکید شده که: درست است که اتفاقات بیرونی تحت کنترل و انتخاب انسانها نیست اما احساس ناشی از این اتفاقات تحتکنترل خود افراد است و این انسانها هستند که رفتار و احساس خودشان را انتخاب میکنند.
در این دیدگاه شرح داده میشود که انسانها میتوانند شادی یا رنج را انتخاب کنند. آدمها باید بدانند که تنها فردی که میتواند رفتارش را کنترل کنند خودشان هستند.
برای اینکه بتوانیم از احساس افسردگی و بدبختی خارج شویم باید به اصول نظریه انتخاب توجه کنیم و آگاه باشیم که گذشته، قابل تغییر نیست و تاثیر خودش را روی انسان میگذارد اما در عین حال میتوان احساس خود را نسبت به گذشته تغییر داد و رفتارهای منفعل را انتخاب نکرد.
بنابراین رفتار انسانها تحتکنترل مستقیم و غیرمستقیم خودشان است و انسان میتواند به جای احساس بدبختی و بدشانسی، مجددا مسیری را برای زندگی و تلاش و هدف درنظر بگیرد.
برای استفاده از این اصول لازم است ابتدا در صورت لزوم، دارودرمانی برای خروج از علائم جسمانی ناشی از افسردگی صورت گیرد و سپس مداخلات روانشناختی با استفاده از نظریه انتخاب روی فرد افسرده صورت گیرد.
همچنین مشاورههای انگیزشی نیز میتواند به فرد کمک کند تا از احساس تنهایی خارج شود و برای تلاشکردن انگیزه مجدد پیدا کرده و سخترویی و هدفمندی را در زندگی خود ایجاد کند.
دکتر مهرنوش دارینی - روان شناس و مشاور / روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد