این را به گواه چند دلیل میگویند: ابتدا اینكه حسینی پس از آن روز در كمتر فیلم شاخصی حضور پیدا كرده است ـ البته اگر «مست عشق» حسن فتحی را نادیده بگیریم كه هنوز تكلیف تولید و پخشش معلوم نیست و دوم اینكه او به خارج از كشور مهاجرت كرده و به نوعی از سینمای ایران دوری جسته است. البته باید به انتخابهای حسینی در این چند سال احترام گذاشت چون او با همه اعتبارش به همکاری با کارگردانهای جوان پرداخته است.
درباره دلیل دوم هم باید گفت که او با وجود مهاجرت همچنان رابطه درست و نزدیکی با سینمای ایران دارد. اوایل امسال خبر آمد او در حال تولید برنامهای گفتوگومحور برای شبكه نمایش خانگی است.
در وهله اول، چنین خبری اینطور تعبیر شد كه او خواسته پس از آن موفقیت بزرگ و پس از چند سال دوری نسبی از جلوی چشم مردم، برای احیای برند مسكوتماندهاش، جلوی دوربین بیاید و این بار نقشی حتی عمدهتر از بازیگری در یك فیلم را عهدهدار شود. این برنامه بالاخره پس از مدتی تبلیغات گسترده، اولین قسمت همرفیق بیستم آذرماه از یكی از سامانههای پخش آنلاین، به نمایش درآمد.
مهمان برنامه اول، نوید محمدزاده بود كه كم، تن به گفتوگو و حضور در چنین برنامههایی میدهد. شهاب حسینی به عنوان مجری و كارگردان اما كسی نیست كه بتوان راحت به او نه گفت.
پیش از پخش اینطور به نظر میرسید كه این برنامه هر آنچه را برای رسیدن به مرزهای ایدهآل نیاز است، دارد؛ یکی از مهمترین بازیگران چند سال اخیر سینما، مجری و كارگردانش است و یكی از درخشانترین چهرههای سینما نیز مهمان آن.
خب، به اصطلاح همه منتظر بودند «همرفیق» بتركاند. برنامه اما با آنچه میتوانست باشد و با توجه به امكانات و تسهیلاتی كه در اختیار داشت چندان چنگی به دل نمیزد. آنها نشسته بودند به گفتوگویی مفصل درباره رفاقت و هیچ یادشان نبود مردم وقتی پای تاكشو مینشینند، میخواهند گفتوگویی مفرح ببینند، نه حرفهای قلمبه و كلیشهای درباره كلانروایتِ رفاقت.
هم مجری و هم مهمان به نصیحت مردم روی آوردند و حرفهای گلدرشت زدند تا شب اول «همرفیق» كامل از دست برود. در قسمت سوم، پژمان جمشیدی مهمان برنامه بود و به عنوان بهترین رفیقِ او، سام درخشانی نیز به برنامه پیوست.
گفتوگوها كمی جاندارتر و سرگرمكنندهتر شده بود و به نظر میرسید این مهمانها هستند كه میتوانند حسینی را سر ذوق بیاورند. «همرفیق» به لحاظ ژانر برنامههای تلویزیونی، لیتنایت تاكشو محسوب میشود؛ برنامههایی كه گفتوگومحورند و به كار تماشا در آخر شبها میخورند، اغلبشان مجهز به چاشنی كمدی هستند و طرح و توطئههایی جذاب به جهت پیش بردن سناریویی برای مهمانها. به لحاظ طراحی دكوراسیون نیز این برنامهها اغلب از نمای شهر در شب بهره میبرند كه از پنجرهای بزرگ پشت سر مجری پیداست. از میان این ویژگیها، «همرفیق» فعلا آن نمای شهر در شب را پشتسر شهاب حسینی دارد!
دی اکسید کربن!
نگاهی به شیوه اجرای شهاب حسینی در همرفیق
یک شهاب حسینی شاداب و خوشتیپ، در هر سن و سالی کار اجرای برنامه را راه میاندازد و باعث میشود مخاطب کمتر سراغ بحثهای فنی دیگر برود و چه بسا ترجیح دهد به جوانی و جمال مجری رحم کند و خوبی و بدیهایش را یکجا حلال! به همین دلیل اجرای حسینی ۲۵ساله در برنامه اکسیژن، باوجود خامدستیهایی در ارائه یک متن نوشتهشده و میزانسنی مشخص که نمیتوانست قدم از قدم بردارد و تنها در استفاده از دستها به او آزادی عمل دادهشدهبود را با هر کیفیتی میپذیرفتیم.
اصلا چرا باید به یک جوان شیک و چهره آیندهدار برای اجرای یک برنامه نوجوانانه، خرده فنی میگرفتیم؟
شاید اگر مجری دیگری در ویژهبرنامه تحویلسال ۸۶ آنطور دست و پایش را گم میکرد و اسیر استرس میشد، دیگر روی خوش به او و برنامههای دیگرش نشان نمیدادیم، اما شهاب حسینی ۳۴ساله با آن پشت موی شبیه فوتبالیستهای اسپانیایی یا پرتغالی که البته دیگر محدود به میزانسنهای اکسیژنی نبود و برای راحتی یک دستش را روی مبل گذاشته بود، به قدری صادق بود که در اواسط برنامه، به هیجان ابتدای اجرا اعتراف کرد تا همراهی همدلانه مخاطب را به دست آورد.
حسینی بااینکه کارش را به عنوان گوینده رادیو و اجراهای تلویزیونی شروع کرد و بعدها مجری برنامه مورداشاره تحویل سال ۸۶ در شبکه یک سیما (همراه نیما رئیسی) و همین همرفیق شد اما بیشتر و حتما به عنوان بازیگری محبوب شناخته میشود و همین محبوبیت و شمایل دوستداشتنی است که حتی حضورهای اشتباه و گاه خطاهایش به عنوان مجری را توجیه میکند و باعث میشود مخالفان و منتقدان، خیلی هم در نقد و مخالفت اصرار نکنند.
انگار این شمایل و خاطره بازیهای خوب و تاثیرگذار حسینی، روی حضورش به عنوان مجری، سایه نرمی میاندازد. برخورد ما با اجرایش در هم رفیق هم پیرو چنین رویه و دیده خطاپوشی است، هرچند سابقه ذهنی ما از حسینی و علاقه به بازیهای خوبش، شاید چندان در اجرای برنامه گفتوگومحوری در این سطح و با حضور چنین چهرههایی، به کار نیاید و ضعفهای مجری خودش را بیش از گذشته عیان کردهاست.
اگرچه به هرحال اجرای حسینی در مقایسه با نمونههای سالهای جوانی و گذشتهاش، پختهتر شده و بازی در نقشهای مختلف و متنوع هم در این بلوغ نسبی اجرا نقش داشته، اما همچنان ایراداتی در استفاده از دستها و نوع نشستن وجود دارد. شاید بخشی از اشکال به چیدمان صحنه و شکل میز و صندلی مربوط باشد، اما قوز کردن حسینی روی میز و گره کردن دستها، شکل زیبایی ندارد.
به هم مالیدن مرتب دستها بهویژه در شروع برنامهها هم که نمیدانم به چه علت است (استفاده از مایع ضدعفونی کننده؟)، بیش از حد جلب توجه میکند و نابجا به نظر میرسد، موردی که در این مدت دستمایه شوخی هم قرار گرفت. حسینی همچنان به شکل عجیبی، گروه بمرانی را بومرانی خطاب میکند و آن بندگان خدا هم ظاهرا رویشان نمیشود تلفظ صحیح کلمه را به مجری و کارگردان برنامه گوشزد کنند.
اجرای حسینی میان ارائه یک متن از قبل نوشتهشده و گفتار و رفتاری راحت و بداهه، در نوسان است؛ هنوز برخی از کلیشهایترین شکل اجراهای مجریان قدیمی تلویزیون مثل شعرخوانیها و استفاده از جملات قصار در او دیده میشود.
درحالیکه بهتر است از محورهای کلیشهای و طرح مسائل کلی و نچسب فاصله بگیرد و روی مواردی جزئی تر و ملموس تر برای مهمانان و مخاطبان متمرکز شود. در این چند برنامه، بیشتر بحثهای طرح شده از سمت حسینی، جذابیتی نداشته و نمکی هم اگر بوده از سمت برخی مهمانان مثل بهرام افشاری، پژمان جمشیدی و سام درخشانی و مرضیه برومند بودهاست.
تلاش حسینی برای نمک و جذابیت هم عمدتا با ناکامی روبهرو شده، از جمله تعریف آن خاطره خسرو خسروشاهی و تصادف و صدای آلن دلون که به نچسبترین شکل ممکن طرح میشود. با این حال بعضی از بداهههایش هم گل کرد و نشان داد تواناییهایی هم در این زمینه دارد، از جمله شوخی با کلمه کرونا در برنامه اول (خارج همه میگیرن با لیمو میزنن!) و صلوات فرستادن بعد از قطع و وصل شدن نور بالای سرش.
فکر نکنید همه اینها را که گفتیم، دیگر همرفیق را نمیبینیم یا با موضعگیری منفی پای برنامه شهاب حسینی مینشینیم. نه! ما چرا باید با کسی که در جشنوارهای چون کن افتخارآفرینی کرده و جایزه بهترین بازیگر را گرفته (این هم کلیشهای شده که همه مهمانان برنامه مرتب به این جایزه مهم اشاره و تعارف تکه پاره میکنند) و نقشهایی ماندگار چون احمد (درباره الی)، حجت (جدایی نادر از سیمین)، عماد (فروشنده)، خسرو (برادرم خسرو) و... را به سینمای ایران هدیه داده، بد تا کنیم. ما همانهایی هستیم که با همه بدیهای قباد در «شهرزاد»، دوست داشتیم طرف او را بگیریم و سر به تن مثبتترین شخصیت سریال یعنی فرهاد نباشد. خدا ما را ببخشد.
فواد صفاریانپور از پاشنه آشیلهای ساخت برنامهای مثل همرفیق میگوید
کاش به بعداز این هم فکر شده باشد
فواد صفاریانپور، تهیهکننده و کارگردان برجسته تلویزیون که از او برنامههای موفق «خندوانه»، «چرخ»، «هزاردستان» و بسیاری دیگر را دیدهایم، ««همرفیق» را در میان برنامههای گفتوگومحور از جنس خودش، برنامهای قابل قبول میداند و البته پاشنه آشیل آن را بیش از مجری در پارامترهای برنامهسازی جستوجو میکند و نگران است که برنامهسازان طرح مشخصی برای استمرار موفقیت این برنامه و استفاده درست از چهره میزبان ستاره خود نداشته باشند. در ادامه گفتوگوی جامجم را با صفاریانپور میخوانید.
به نظر شما همرفیق شروع خوبی داشته و میتواند در ادامه موفقیت بیشتری کسب کند؟
بله، شروع بسیار خوبی داشته است. همرفیق چند پارامتر مهم را داشته و از آنها بسیار درست استفاده کرده است. البته موارد زیادی هم در تجربیات قبلی برنامهسازی وجود داشته که همین پارامترها را داشتهاند و با این حال شکست خوردهاند اما بههرحال وجود آنها هم مهم است. درباره همرفیق اما بعد از دیدن هر چهار قسمت احساس میکنم چیزی که در آن نمیبینم، ذوقزدگی است؛ اتفاق غلطی که بسیاری از برنامهسازان بهدلیل استفاده از بعضی از این پارامترها دچارش میشوند. یکی از این پارامترها حضور شهاب حسینی به عنوان میزبان است. حسینی پیش از این تجربه اجرا در تلویزیون را داشته و این مساله خیلی به او کمک کرده است تا در چنین جایگاهی جلو بیفتد. چون ما بارها دیدهایم که چهرههای سرشناسی از دنیای سینما و فیلم برای اجرا جلوی دوربین میآیند و تا بخواهند اقتضائات مدیوم تلویزیون را پیدا کنند و خود را با آن تطبیق دهند، خیلی زمان برده است و این کشته شدن زمان حتی در بهترین حالت که آن فرد موفق به تطبیق شده، باعث کاهش قدرت برنامه شده است. اما با تکیه به تجربه شخصی خودم باید بگویم این اتفاق برای شهاب حسینی، خیلی زود افتاد و مخاطب هم ارتباط برقرار کرده است.
مهمترین پاشنه آشیل این برنامه چه میتواند باشد؟
بعضی وقتها ما میخواهیم در یک برنامه کلی کار انجام دهیم و یک عالم خلاقیت به خرج دهیم اما در «همرفیق» شاید بهدلیل شرایط موجود، این اتفاق نیفتاده و این دست ذوقزدگیها وجود ندارد. یعنی تکلیف مخاطب مشخص است؛ قرار است یکسری گفتوگوهای مشخص ببینیم با میزبانی فردی که از او عقبه ذهنی روشنی داریم. این گفتوگوها دارای ادب و احترام است که مولفه بسیار مهمی بوده و برنامهساز و مجری و سفارشدهنده بهدنبال دیده شدن به هر قیمتی نیستند و این اتفاق دارد با طمأنینه و متانت و ادب میافتد. چون در فضای رسانهای فعلی خصوصا در فضای مجازی و شبکههای اینترنتی و حتی برخی برنامههای رادیو و تلویزیون خودمان هم برخی برنامهسازان خیلی تلاش میکنند که وایرال شوند و از هر ابزاری برای آن استفاده میکنند. اما همرفیق با تکیه بر مولفههای قدرت دیگری که دارد از جمله ستارهای مثل شهاب حسینی و همچنین مهمانهایی که با مقداری ملاحظه مقابل دوربین تلویزیون میآیند و شروطی مثل شروط مالی هم وجود دارد که کمپانی سرمایهگذار توانسته آنها را تامین کند، موفق شده بدون ابزارهای مرسوم فعلی جای خود را پیدا کند. مساله بسیار بسیار ترسناکی هم وجود دارد و آن اینکه همرفیق تا کی و با چه تعداد مهمان دیگر میتواند با این شکل موفقیتش را ادامه دهد. این هم پاشنهآشیلی است که مخاطبی مثل من را لااقل کمی نگران میکند.
محور محتوایی برنامه حول موضوع «رفاقت» میگردد. به نظر شما این موضوع چقدر برای جلب مخاطب کارایی دارد و چقدر دغدغه فعلی جامعه است؟
به هرحال کانسپت هم تا یک جایی جواب میدهد و یکی از نگرانیهای من هم همین است. البته کانسپت میتوانست هر چیزی باشد و رفاقت هم که برای ما شرقیها و ایرانیها در جایگاه مهمی قرار دارد. این موضوع در برههای بعد ایدئولوژیک هم داشته و در دین ما هم بسیار به آن توصیه شده و در فرهنگ ما هم موضوعی جاافتاده است که مختص قشر خاصی هم نیست.
رفیق فداکار است، رفیق بیکلک است، رفیق مادر است. یعنی ما کاملا از این موضوع عقبه ذهنی داریم. از پشت ماشینهای سنگین گرفته تا سینمای کشورمان که بخش قابلتوجهی از فیلمهایش حول این موضوع بوده است. بنابراین به نظرم این کانسپت کار میکند اما مساله این است که تا کجا؟ تا یک جایی محتوا کارآمد است، از یک جایی میزبان کار میکند، تا یک جایی مهمانها، حرفها هم چیزهای خاصی نیستند که به جایی بر بخورند.
اول ممکن است بگوییم آخ! چه حرفی زده شده اما بعد که کامل دیدیم متوجه میشویم نه، همین حرفهای معمولی است که در جامعه زده میشود. مساله مهم و پاشنهآشیل دوم این است که من واقعا برنامهسازی در کار نمیبینم. در واقع از جایی به بعد ما نیاز به یک شعبده داریم.
به نظرم ما یک شهاب حسینی بیشتر نداریم. برنامهساز چطور میخواهد از شهاب حسینی بهعنوان یک برند، یک شمایل مراقبت کند و عقبه ذهنی را که مخاطب از او دارد به شکلی درست به کار بگیرد و هدر ندهد؟ تا یک جایی تکرار، درست و مفید است اما از جایی به بعد آسیبزا و مضر هم میشود.
همان طور که گفتم خوب است که «ذوقزدگی» نمیبینیم و این را هم باید بگویم که غرور و مشعوف شدن از خود هم غلط است و برنامهساز نباید فکر کند «خب، هرچه ما داریم خوب است و همین است که هست». این روحیه هم بارها دیدهایم که برای برنامهها ویرانگر بوده است.
برخی کارشناسان اجرای شهاب حسینی را خصوصا با توجه به سابقه تلویزیونی او، ضعیف میدانند. فکر میکنید این ضعف به تواناییهای او برمیگردد یا نویسندگی و سایر مولفههای برنامهسازی؟
مساله همان برنامهسازی است. بخشی از ماجرا طبیعتا سلیقه است و من هم شخصا از تماشای شهاب حسینی، حرف زدنش و شکل مراودهاش لذت میبرم و البته درک میکنم اگر کسی دوست نداشته باشد. اما بعضی جاها میبینم مثلا درباره تکانهای زیاد دست حسینی یا تپقها و فقدان تمرکزها حین گفتن پلاتوها حرف میزنند. اما مگر شهاب حسینی ادعا کرده که مجری است؟ به نظرم شهاب حسینی اینجا فقط میزبان است و در این برنامه هم با عقبه بازیگریاش به عنوان فردی که ستارهای است که البته فیلمهای خوب و بدیی هم دارد، ظاهر شده است. بنابراین تکان دادن دست و تند صحبت کردن و مسائلی از این دست، معیارهای درستی برای قضاوت در این مورد نیستند.
او میتواند گفتوگو را تمیز و شستهرفته جلو ببرد، ادا در نیاورد و حتی ادای خودش را هم در نیاورد، البته جاهایی هم کاستیهایی میبینم که سلیقهای است اما سلیقه را خیلی نباید در قضاوت تخصصی مبنا قرار داد.
این برنامه نمونههای زیاد خارجی و داخلی داشته و شهاب حسینی هم توانسته گفتوگوها را صمیمانه و محترمانه جلو ببرد. استفاده از ستاره به خودی خود، نه سازنده تمام قدرت یک برنامه است و نه زیر سوال برنده همه توانایی آن و همانطور که گفتم نقطهضعف اتفاقا بیشتر این است که برنامه چطور از این چهره مراقبت خواهدکرد و موفقیت را توسعه خواهدداد.
چقدر از ظرفیت سایر مولفههای برنامهسازی مثل دکور یا همین موسیقی زنده درست استفاده شدهاست؟
دکور برای این کار نسبتا خوب است. آیا به نمونههای فرنگی شباهت دارد؟ بله اغلب لِیتنایتها از نمای عمومی شهر در شب استفاده میکنند. میزانسن آدمها در صحنه در موقعیت بصری درست هم رعایت شدهاست. تقطیع، تقطیع بسیار خوبی است و در کارگردانی تلویزیونی، ریاکشنهای افراد بهدرستی در جای خود گرفتهشده و از چیزی جا نمیماند و به خاطر تنظیم ضرباهنگ، کارگردانی هول نشدهاست.
نورپردازی، جاهایی ضعف دارد. موسیقی زنده کاملا درست و به اندازه استفاده شده چون در خیلی موارد میبینیم صدای گروه موسیقی بهدرستی شنیده نمیشود یا جای آن در صحنه مناسب نیست و مخاطب درکی از آن ندارد و دخالت کم یا بیش از اندازه در زمینه گفتوگو میکند.
اینها آسیبهایی است که همرفیق دچارش نشده و انتخاب «بمرانی» هم بسیار عالی است. البته درست است که دوستان من هستند (میخندد) ولی واقعا هم کارشان خوب است و در خندوانه یک هم همین گروه بودند که ما را در گوشهای از صحنه همراهی میکردند. یک شوی تلویزیونی ابزارهایش همینهاست و واقعا چیز بیشتری نیست و باید از همینها درست استفاده کند.
نگرانی من هم صرفا همین است که آیا برای بعد از این هم فکری شده و این اندازه موفقیت قابل استمرار خواهدبود یا نه؟
اما به طور کلی باید بگویم همه ما فعلا در شرایط روحی و روانی بسیار عجیبی در این دوره به سر میبریم و نیاز داریم از همه ظرفیتها به درستی استفاده شود. مدیاهای جدید با دیگر رسانههای قدیمیتر رقیب نیستند و بنا نیست به هر قیمت همدیگر را بزنیم یا بیجهت از هم تعریف کنیم؛ بلکه باید کمکحال همدیگر باشیم. ما نمونههای ناموفق زیادی در همه رسانهها داشتهایم و باید کمک کنیم خوراک خوب و سرگرمکننده خصوصا در شرایط فعلی به دست مخاطبش برسد.
تاکشوهای موفق جهان را بهتر بشناسیم
برای شناخت و تحلیل بهتر برنامه همرفیق و برنامههایی از این دست، یکی از بهترین راهها، آشنایی با نمونههای موفق خارجی برنامه مورد نظر است؛ چرا که بسیاری از برنامههای اینچنینی از طرفی نمونه مشابه خارجی دارند که بسیاری از بخشهای برنامه و المانهای مختلف آن، صرفا تقلیدی یا اقتباسی از همین نمونههای مشابه خارجی است. فایده دیگر بررسی نمونههای خارجی آن است که بهعلت بالا بودن کیفیت در نمونههای خارجی میتوان با مقایسه نمونه داخلی با آن، عیار برنامه داخلی را سنجید و میزان فاصله آن تا نمونه معیار را بررسی کرد. بهمنظور آشنایی با برنامههای مشابه همرفیق در فضای جهان، ابتدا باید ببینیم اساسا تعریف برنامههای اینچنینی در اصول برنامهسازی چیست و باید در کدام دسته یا گروه بهدنبال نمونههای مشابه همرفیق جستوجو کرد؟
تاکشو یا برنامه گفتوگومحور
بهترین عنوان برگردانده برای عنوان «تاکشو» احتمالا باید «برنامه گفتوگومحور» باشد. تاکشو عبارت است از برنامهای که در آن یک مجری با یک مهمان - که خود در حوزه خاصی صاحبنظر است - گفتوگو میکند.
در واقع اساس این «شو»، گفتوگوست. دلیل جذابیت تاکشوها در فضای جهانی چند مورد است؛ اول اینکه برنامههای گفتوگومحور غالبا زنده است و از اینرو احتمال هر پرسشی از سمت مجری و هر پاسخی از طرف مهمان در آنها میرود. همین غیرمنتظره بودن، بار جذابیت برنامه را تا حد بسیاری بالا میبرد.
دومین علت جذابیت برنامههای گفتوگومحور، این است که باتوجه به جذابیتی که از آن سخن به میان آمد، میزان درگیری مخاطب - فاکتوری که برنامهسازان خارجی از آن به عنوان engagement یاد میکنند - در این برنامهها بسیار بالاست.
مخاطب با هر سوال خود را به جای سوالشونده میگذارد و حتی هنگام تماشای برنامه در ذهن خویش به بسیاری از این سوالات پاسخ نیز میدهد.
در برنامههای تاکشو علاوه بر اینکه مجری باید مسلط، باسواد و برای مخاطبان شناخته شده باشد، میبایست نزد تماشاگران مقبولیت و محبوبیت قابلقبولی هم داشته باشد.
در کنار مجری، اعتبار یک برنامه تاکشو به مهمانانی است که در آن حضور دارند. یکی دیگر از ویژگیهای مهم تاکشوهای موفق جهان و حتی ایران، این است که در طول برنامه بخشهایی متناسب با موضوع برنامه و حتی استندآپ کمدی یا تعامل با مخاطبان در دستور کار قرار میگیرد تا هم گفتوگو برای مهمانان و تماشاگران خستهکننده نباشد و هم علاقهمندان بتوانند بهصورت زنده ارتباط خود را با برنامه حفظ کنند. با نمونههایی از برنامههای گفتوگومحور موفق در جهان آشنا خواهیم شد.
آخر وقت با دیوید لترمن
دیوید لترمن از مشهورترین چهرههای کمدی تلویزیون آمریکاست. این چهره مشهور در طول ۳۳ سال فعالیتش ۶۰۲۸ برنامه اجرا کرد. او در این مدت نامزد ۶۷ جایزه تلویزیونی امی شد. لترمن بهواسطه توانمندیهایش در استندآپ کمدی، بهخصوص کمدی سیاسی، برنامه تاکشو متفاوتی را تهیه و کارگردانی کرد که حاصل کارش یکی از جذابترین تاکشوهای تاریخ تلویزیون آمریکا شد؛ بهگونهای که در مدت زمان اجرای این شو نزدیک به ۲۰ بار برنده جایزه امی شد! او این برنامه را از سال ۱۹۹۳ در شبکه سیبیاس آغاز کرد و تا سال ۲۰۱۵ اجرای آن را برعهده داشت. لترمن پس از پخش آخرین قسمت از شوی شبانهاش اعلام بازنشستگی کرد و استفان کولبرت جای او را در این برنامه گرفت.
لری کینگ لایو
لری کینگ از دهه ۱۹۷۰ با برنامه رادیویی «شوی لری کینگ» به شهرت رسید. این برنامه از ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۴ ادامه داشت.
از سال ۱۹۸۵ تا ۲۰۱۰ وی میزبان برنامه «لریکینگ لایو» از شبکه سیانان بود. گفته شده وی بیش از ۴۰ هزار مصاحبه رادیویی یا تلویزیونی انجام داده است. این پیرمرد دوستداشتنی و برنامهاش، یکی از پراسترسترین برنامهها برای سلبریتیها و سیاسیون بود. لری کینگ بهدلیل تسلط عجیب و غریبش روی اجرا و حتی مهمان برنامه، یک گفتوگوی چالشی و جذاب را با مهمانانش به نمایش میگذاشت و همین امر سبب شد نزدیک به ۱۲ سال محبوبترین برنامه تاکشو را روی آنتن ببرد.
الن شو
الن شو ازجمله پرطرفدارترین برنامههای گفتوگومحور در جهان است که به علت دعوت از شخصیتهای معروفی که در ایران نیز طرفدارانی دارند، در کشور ما نیز مخاطب خوبی بهدست آورده است. برنامه «الن شو» را میتوان موفقترین برنامه تاکشو با موضوع طنز و سرگرمی در دنیا دانست که توسط یک زن اجرا میشود. الن دی جنرس، مجری این برنامه با توانمندیهای خود در این برنامه، سلبریتیهای جهان را با شوخی و استندآپ کمدی به چالش میکشد و همیشه گفتوگوهایی متفاوت با آنها به نمایش میگذارد. این مجری ۵۸ ساله که کار خود را با استندآپ کمدی در کافهها شروع کرده، از سال ۲۰۰۳ شوی اختصاصی خود را آغاز کرده و در حال حاضر صفحه اینستاگرامش حدود ۴۰ میلیون دنبالکننده دارد. برنامه الن همیشه در مسیر پیشرفت و بهبود بوده؛ جوایزی که درو کرده مانند ۳۶ جایزه امی و میلیونها مخاطبی که پای برنامه تقریبا نیمساعته خود میکشاند، دلیلی بر این ادعاست. برنامه الن، سایت کامل و جامعی هم دارد که از طریق آن نیز مخاطب را با خود همراه میکند. در این سایت یادداشتی وجود دارد که در آن نوشته: «مکان خود را وارد کنید تا به شما بگوییم چه زمانی میتوانید برنامه الن را به صورت زنده تماشا کنید!» و همین گویای این است که دنیای الن خیلی بزرگتر از آمریکاست.
جیمی کیمل لایو
جیمی کیمل لایو یکی از برنامههای آخرشبی آمریکایی است که از شبکه ایبیسی با اجرای جیمی کیمل پخش میشود. دو نویسنده در کنار هم محتوای برنامهای را میسازند که تنها یک هدف دارد: «خنداندن مخاطب». این برنامه جزو سرگرمکنندهترین برنامههای آخرشبی آمریکایی شناخته شده است. البته این برنامه که از سال ۲۰۰۳ یعنی همزمان با برنامه النشو آغاز به کار کرده، تاکنون تغییرات بسیار زیادی داشته؛ از تغییر در شوخیهای داخل برنامه گرفته تا صحنه و مکانی که برنامه در آن اجرا میشود. اما هدف هنوز همان سرگرمی و خنداندن مخاطب است. یکی از جذابترین بخشهای برنامه جیمی، بخشی است که دوربینی در خیابان حرکت میکند و از عابرهای پیاده در بلوار هالیوود پرسشهای دروغ در مورد رویدادها و خبرهای واقعی میپرسد. اغلب کسانی که سوال را میشنوند، آن را باور میکنند. این شیوه پرسش از عابرپیاده بهگونههای دیگری نیز انجام میشود و یکی از جذابترین بخشهای این برنامه را ساخته است. البته برنامه جیمی از آنجا که یک ساعت هرچیزی را بهسخره میگیرد، تاکنون حواشی بسیار زیادی داشته است اما هنوز زنده مانده است. هرچند برخلاف نامش به صورت زنده پخش نمیشود.
امشب با جیمی فالن
برنامه امشب با اجرای جیمی فالن یک برنامه گفتوگوی آخر شب از شبکه انبیسی و با اجرای جیمی فالن است.
پخش این برنامه تلویزیونی از ۱۷ فوریه ۲۰۱۴ شروع شد و محصول شرکت برادوی ویدئو و تلویزیون یونیورسال است که هرشب ساعت ۱۱ و ۳۴ دقیقه پخش آن شروع میشود.
این برنامه در شصتوششمین جوایز امی ساعات پربیننده، نامزد پنج جایزه شد که در این میان موفق به کسب جایزه امی هنرهای خلاق شد.
برخی اجرای رامبد جوان در برنامه خندوانه را با اجرای فالن مقایسه میکنند و همراهی با تماشاگران، خندههای اغراق شده و شلوغکاریهای مجری خندوانه را الگوبرداری از سبک اجرای این کمدین مشهور میدانند.
بسیاری از لحظات جذاب برنامه فالن روزانه دست به دست میان کاربران شبکههای مجازی میچرخد. در این برنامه شبانه، بازیهای جذابی مثل «لیپ سینک بتل» یا همان لبآهنگ خودمان طراحی شده که آنقدر مورد استقبال قرار گرفته که به برنامهای مستقل تبدیل شده است.
یکی از جذابترین بخشهای برنامه فالن بخشی است که او و مهمانانش با گریمهای جالب، ادای شخصیتهای مشهور و بهویژه سیاستمداران را درمیآورند.
ویدئوی تقلید فالن از دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا نزدیک به چهار میلیون بار در یوتیوب مشاهده شده است.
صابر محمدی - ادبیات و هنر / روزنامه جام جم
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گروسی: مشکل تیم روحی و روانی است