به گزارش جام جم آنلاین به نقل از نمناک ، مردم اغلب تحت تاثیر تجربه های دوران کودکی خود قرار دارند پس می توان به جرات گفت که احساسات دوران کودکی نقش بسزایی در دوران بعدی زندگی دارد و این یعنی زنگ پرصدای خطر برای افرادی که به احساسات فرزندشان توجهی ندارند
برخی از تجربه های منفی دوران کودکی می توانند سلامت روان شما را در نوجوانی و بزرگسالان تحت تأثیر قرار دهند. تجربه های دوران کودکی عوامل مشکلات قدرتهای فردی را توسعه می دهد. در دوران کودکی، شما تا حدودی تعریف می کنید که چه کسی هستید و چطور زندگی می کنید. زخم های عاطفی دوران کودکی ناشی از تجربیات بدی است که در طول سال های شکل گیری انسانها از آن آسیب دیده اند اگر چه این حوادث مدت ها پیش رخ داد، اما نشانه هایی در زندگی مردم ایجاد میکنند به همین دلیل است که هنوز به دلیل ترس از دوران کودکی خود را به عنوان یک بزرگسال به حال خود رها کرده اید. بنابراین، بسیار مهم است که به فرزندانتان کمک کنید ،احساسات خود را مدیریت کرده و بر ترس آنها غلبه کنند ، به عنوان یک پدر و مادر، باید بدانید که پرورش کودکان در مورد کار و زندگی گروهی حائز اهمیت است.
اکثر مشکلات روانشناختی در عاطفی در طول دوران کودکی ریشه دارد. تجربیات دوران کودکی شما بر شخصیت و نگرش شما نسبت به شرایط مختلف زندگی تاثیر می گذارد.اگر این تجربیات دردناک بوده و موجب بسیاری از درد و رنجها شده است، شانس برگشت این ترس ها در طول دوران بزرگسالی شما خواهد بود به همین ترتیب، هنگام برخورد با برخی موقعیت های استرس زا، ممکن است مانند یک کودک واکنش نشان دهید.
اگر در دوران کودکی تجربیات تهاجمی داشته باشید، کودک درونی تان که تحقیر شده، خیانت دیده یا دارای عزت نفس پایین بوده، بیرون می آید و عمیق ترین ترس های شما را به نمایش می گذارد بنابراین، طبیعی است که این زخم های احساسی هنوز در درون شما زندگی کنند و امروز شما را تحت تاثیر قرار دهند.
حقارت:
اگر همکلاسی، اعضای خانواده، یا بستگان در طول دوران کودکی از ویژگی های خاصی برخوردار باشند، ممکن است شخصیت درونگرا را با مسائل زیادی روبرو کرده باشد ، قربانیان انتقادات مخرب می توانند به افراد بی رحم تبدیل شوند که می خواهند دیگران از آنچه انجام می دهند رنج ببرند.
ترس از رها شدگی:
کودکان رها شده تمایل دارند راه هایی را برای پر کردن خلأ خود به عنوان بزرگسالان دنبال کنند. به همین دلیل است که آنها اغلب شرکای احساسی خود را ترک می کنند و یا از انجام کارهای خود در برابر ترس از رها شدن برای اولین بار سر باز میزنند. چیزهایی مانند:"من قصد دارم شما را قبل از اینکه من را ترک کنی ترک کنم"، "اگر قرار است بروی، بهتر استت که دوباره بر نگردی"، و یا "چرا باید با این کار را انجام دهم اگر هیچ کس پشت من نسیت؟" ورد زبان آنهاست. افراد با مسئله رها شدگی باید روی عبور از ترس از طرد شدن، دیوارهای فردی، تنهایی و به ویژه تماس فیزیکی کار کنند.
مسائل مربوط به عزت نفس:
عزت نفس در دوران کودکی، به خصوص در خانواده، شکل میگیرد. اگر فرزندانتان را قبول و آنها را همانطور که هستند دوست نداشته باشید، احساس می کنند که دائماً باید تغییر کنند تا انتظارات شما را برآورده کنند.
هر کودکی دارای ویژگی ها و توانایی های مختلف است که آنها را منحصر به فرد و متفاوت می سازد. هنگامی که کودک می گوید که کاری انجام داده که موجب افتخار آنها شده است، شادی را با یک ژست لطیف بیان کنید به این ترتیب، فرزند شما می داند که دوستش دارید و وجود او را گرامی می دارید. این باعث افزایش اعتماد به نفس آنها خواهد شد و در مورد خودشان احساس خوبی خواهند داشت. افراد دارای اعتماد به نفس کم معمولا پر از کارهای ناتمام، تنبل، دلسوز، قابل ترحم، و بدبین هستند و به راحتی خجالت زده میشوند به همین دلیل بسیار مهم است که فرزندان ما در دوران کودکی خود، عزت نفس بالایی داشته باشند.
بی عدالتی:
هنگامی که یک کودک دائما به شکلی ناعادلانه و غیر منصفانه یا اغراق آمیز به علت نقص های خود مجازات می شود، با احساس نا امنی رشد می کند. برخورد ناعادلانه یک زخم عاطفی است که انسان را به یک فرد با چشم انداز بسیار منفی در زندگی تبدیل می کند. علاوه بر این، کسانی که در طول دوران کودکی نسبت به آنها منصفانه رفتار نشده است، همه چیز را در اطرافشان مورد انتقاد قرار می دهند.
اضطراب جدایی:
در دوران کودکی، ترس از اینکه به تنهایی یا دور از والدین باشیم، بزرگسالان را ملزم به پرورش درست می داند، که باید چیزی را برای به دست آوردن کمی عشق فراهم کنند. افراد با اضطراب جدایی معمولا خجالتی، دارای حس نا امنی و مطیع هستند.
خیانت:
اگر والدین وعده های خود را به فرزندان خود عملی نکنند، ممکن است آنها به عنوان بزرگسالان بی اعتماد و بی اخلاق رشد یابند. احترام و وفاداری به عهد، به این عزیزان در آینده اعتماد به نفس بیشتری خواهد داد. فریب دادن یک کودک بی ریایی را از او می گیرد و آن را با کینه جایگزین می کند.
نتیجه:
زخم های عاطفی دوران کودکی انسان را به فکر دیدن و مواجه شدن با زندگی می اندازند. اگر نمی خواهید فرزندانتان با آسیب های عاطفی رشد کنند، باید در طول تربیت و رشد آنها بسیار مراقب باشید. مهم است که در دوران کودکی وی نقشی فعال داشته باشید و این مسئولیت را به عهده ی شخص ثالث نگذارید. شما باید به یاد داشته باشید که هر کودک منحصر به فرد است و مهارت های خود را در سریعترین زمان پیش می راند بنابراین، هرگز نباید آنها را با دوستان یا همکلاسی هایشان مقایسه کنید ؛ اگر می خواهید فرزندتان رفتاری را در خود تغییر دهد، باید از آنها بخواهید با آنها صحبت کنید تا بدون رفتار ناعادلانه و تنبیه این مسئله را درک کنند.
سرانجام، وظیفه هر پدر و مادر حفظ خطوط ارتباطی با فرزندان خود است ،به این ترتیب، آنها احساس امنیت می کنند تا در مورد هراس یا نگرانی های خود با شما صحبت کنند، و این امکان را به شما می دهند مشکلات را سریعتر حل کنید.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد