
به گزارش جام جم آنلاین و به نقل از حوزه نت؛ فضای تربیتی و نیز دامنی که سکینه(س) در آن رشد می کرد زمینه کاملاً مساعدی بود که شخصیت بانوی بزرگوار ما به گونه ای شکل گیرد که در جریان نهضت جاودانه پدر بزرگوارش در سالهای پایانی اولین دهه یا در آغاز دومین دهه زندگی اش در کنار دیگر بانوان کربلا و فرزندان اهل بیت(ع) آن گونه سرافراز از انتخاب و امتحان بزرگ الهی بیرون آید و در ادامه و پس از شهادت پدر، در سالهای طولانی عمر خویش به عنوان یک بانوی سرشناس و متشخص خاندان اهل بیت(ع) در مدینه و دیگر شهرهای آن سامان مورد احترام همه باقی بماند و علاقه مندان به اهل بیت(ع) حتی از شهرهای دیگر همچون کوفه برای عرض ارادت و احترام به در خانه او بیایند.
این محیط مساعد افزون بر آن توجه ویژه ای بود که پدر بزرگوارش به او و مادرش رباب داشت و طبعا این خود در شکل گیری شخصیت انسانی و اجتماعی و الهی او تأثیری دیگر داشت. او کربلا و شهادت پدر و برادران و عموها و بهترین فرزانگان عالم را شاهد بود و با همه وجود تلخی آن مصیبت و روزهای سخت اسارت و نیز پیروزی خون بر شمشیر را حس می کرد. دوران و سالهای پس از شهادت حسین(ع) یعنی دوران امامت حضرت امام سجاد(ع) نیز از سخترین دوران برای اهل بیت(ع) و شیعیان بود. او که طبعی لطیف داشت و در برخورد با جامعه از جاذبه اجتماعی ویژه ای برخوردار بود طبیعی می نمود که حادثه کربلا در مقابل دیدگانش و نیز دوران غم انگیز اسارت همه وجود او را ریش ریش کند. به قراری که سید بن طاوس نوشته است سکینه پس از شهادت پدرش و احتمالاً در غروب عاشورا جسد پاره پاره پدر را در بغل گرفت. گویا صحنه به گونه ای بود که کسی را یارای جدا کردن سکینه از بدن بی سر حسین(ع) نبود که جمعی از بادیه نشینان خشن و به احتمال قوی از خود سپاهیان ابن زیاد او را کشانده و با خشونت از جسد پدرش جدا کردند.
آن بزرگوار که شجاعت را از پدر شهیدش(ع) به ارث برده بود طبق نوشته ابوالفرج اصفهانی، روز جمعه که حاکم مدینه خالد بن عبدالملک به منبر می رفت با کنیزان خود به مسجد می آمد و در مقابل او می ایستاد و هنگامی که خالد به امیرالمؤمنین(ع) ناسزا می گفت، او و کنیزانش پاسخ ناسزاهای خالد را می دادند و به او دشنام می گفتند. حاکم نیز به مأمورینش دستور می داد که کنیزهای او را بزنند.
روزی در مجلس ترحیمی نشسته بود که دختری از خانواده عثمان نیز حضور داشت. دختر عثمان به انگیزه افتخار گفت: من دختر شهیدم! سکینه(س) چیزی نگفت، تا آنکه به هنگام اذان، مؤذن جمله «أشهد أن محمدا رسول اللّه » را سر داد. سکینه گفت: این پدر من است یا پدر تو؟! آن زن گفت: دیگر هرگز بر شما فخرفروشی نخواهم کرد.
سکینه(س) چنان که اشاره شد شخصیتی شناخته شده و مورد احترام قشرهای مختلف بود. و طبیعی بود که شخصیت بزرگی چون او با ویژگی اخلاق اجتماعی و چهره شاخصی که داشت جایگاهی برای ابراز محبت به اهل بیت(ع) و اظهار پیوستگی به این خاندان(ع) باشد. البته برخی مورّخان که رگه هایی از تعصب اموی و یا حداقل عدم معرفت نسبت به اهل بیت(ع) را در آنان می توان یافت و یا برخی که بیش از همه و بیش از هر چیز خود را وامدار دستگاه بنی امیه و بنی عباس می دانستند تا بیان واقعیات، این جنبه از شخصیت اجتماعی سکینه(س) را به گونه ای که بیشتر به مذاق آنان خوش می آمده است نوشته اند. روشن است که این گزارشها را نمی توان به راحتی پذیرفت. این موضوع هر چند نیازمند بررسی و تحلیل درخور است اما آنچه به اجمال می توان یادآور شد و برخی بزرگان از جمله مرحوم سیدمحسن امین بر آن تأکید ورزیده اند این بوده است که شعرا بر در خانه سکینه(س) حاضر می شدند و کنیزهای او واسطه انتقال گفته های شاعران و سخنان سکینه(س) بوده اند. و یا با استفاده از پرده و به گونه ای که سکینه بر سخنان آنان اشراف داشته ولی آنان او را نمی دیده اند اشعار آنان را می شنیده است و مورد ارزیابی و تشویق قرار می داده است. چنان که نمونه ای مفصل از آن را ابوالفرج در «آغانی» آورده است.
به هرحال آنچه از مجموع این گزارش ها به دست می آید علاقه و توجه سکینه(س) به سروده ها و اشراف به اشعار شعرای معاصر و تشویق آنان بویژه آنهایی که در وصف اهل بیت(ع) و شهدای آنان شعر می سرودند می باشد. از نمونه یاد شده در «آغانی» به خوبی پیداست که سکینه(س) به سروده های شاعران معاصر خویش حتی کسانی که شهرت فرزدق را نداشتند نیز اشراف و آگاهی داشته و آنها یا بسیاری از آنها را خوانده و از حفظ بوده است. بصیرت و خبرگی او به شعر تا آنجا بود که شعرا سروده های خویش را برای داوری نزد او می آوردند تا قضاوت کند که کدام یک برتر است و به قضاوت او نیز رضایت می دادند. او نیز آنان را بزرگ می داشت و احترام می کرد و بر طبق یک گزارش، در حالی که او را نمی دیدند توسط کنیزی که ادبیات و شعر را به او آموزش داده بود به ارزیابی اشعار آنان می پرداخت. یک بار که جمعی از شعرا از جمله فرزدق، جریر، نصیب، کثیر عزّه و جمیل سروده های خود را مطرح کرده بودند، او شعر جمیل را که متضّمن تعریف و تمجید از سخن اهل بیت(ع) و دادن عنوان شهادت به کشتگان آنان بود بر سایر سروده ها برگزید و طبق نوشته
سبط بن جوزی در تذکرة الخواص، چهار هزار دینار به او جایزه داد، به این دلیل که خود فرمود:
«جزاک اللّه خیرا جعلت لحدیثنا بشاشة و قتیلنا شهیدا».
«خدا به تو پاداش خیر دهد که در شعر خود بشاشت و شادابی را برای سخن ما قرار دادی و کشته ما را شهید خواندی».
البته جاعلان حدیث و تاریخ نویسان درباری و آنان که عداوت خویش نسبت به اهل بیت(ع) را بارها در نوشته ها و نقلیات دروغین خود نشان داده اند و با حمایت حکام بنی امیه و بنی مروان و بنی عباس بدترین نسبتها و افتراءها را بر چهره های پاک اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و فرزندان آنان بسته اند و همراه با جنایت پیشگانی که تاریخ از حجم ستمی که آنان به اهل بیت(ع) کردند سرافکنده و شرمگین است، اینان نیز به مخدوش ساختن چهره های پاکی چون سکینه سلام اللّه علیها به گونه ای که مطابق خواست درباریان و فاسدان و دشمنان اهل بیت(ع) باشد پرداختند و برخی نیز ندانسته پذیرفتند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
«جامجم» در گفتوگو با معاون آموزش و مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت محیط زیست بررسی کرد
به بهانه روز خبرنگار و اکران فیلم «دست ناپیدا» با انسیه شاه حسینی گفتوگو کردهایم
ابراهیم قاسمپور در گفتوگو با «جامجم»: