سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
روزی که عبدالقادر برای شنا به استخر رفته بود، جوانی نزدیک او رفت و پس از سلام و احوالپرسی و آرزوی توفیق به او گفت: «ای عبدالقادر، میخواهم مانند تو گدای موفقی شوم و از این راه درآمد مکفی کسب کنم. میشود مرا به شاگردی قبول کنی و فوت و فن کار را به من بیاموزی؟»
عبدالقادر گفت: من تابهحال راز کار خود را به کسی نگفتهام، اما هماکنون به دلم افتاد که به تو بگویم. این کار شاگردی و استادی برنمیدارد و بهجز سهنکته فوت و فن خاصی هم ندارد؛ اول آنکه گدایی کن از هرکس که باشد، دوم آنکه گدایی کن در هر جا که باشد و سوم آنکه هرکس چیزی داد بگیر، هر چیز که باشد.
جوان گفت: پس بده در راه خدا.
عبدالقادر گفت: زکی، من خودم ختم گداهایم، از من گدایی میکنی؟
جوان گفت: خودت گفتی گدایی کن از هرکه باشد.
عبدالقادر گفت: حالا اینجا؟ لخت و عور؟
جوان گفت: خودت گفتی گدایی کن هر جا که باشد.
عبدالقادر گفت: الان بهصورت لخت و عور فقط میتوانم به رختکن بروم و مایوام را بچلانم و هرچه از آن چکید به تو بدهم.
جوان گفت: خودت گفتی هرکس چیزی داد بگیر، هرچیز که باشد.
عبدالقادر گفت: ای جوان، تو ختم گدایانی، مرا به دستیاری خود بپذیر. جوان، عبدالقادر را به دستیاری خود پذیرفت و آنها همراه هم آکادمی آموزش علمی تکدیگری با آخرین متد روز اروپا را تأسیس کردند.
امید مهدینژاد
طنزنویس
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد