کد خبر: ۱۱۳۳۶۷۱

«رفت و آمدهای مشکوک دوست پولدارم با زنان جوان کلافهام کرده بود. به همین خاطر از کارگرم خواستم تا او را بکشد.» اینها بخشی از اظهارات مرد میانسال در دادگاه است که کارگرش را برای کشتن دوست پولدارش اجیر کرده بود. این مرد که پیش از این در بازجوییها گفته بود با وسوسه تصاحب اموال دوستش نقشه قتل را کشیده حالا که با گذشت پنج سال از جنایت، رضایت اولیای دم را جلب کرده حرفهای جدیدی بیان میکند.

شغلت چیست؟

در یک شرکت ساختمان سازی مشغول به کار بودم.

متاهل هستی؟

بله و دو دختر 22 و 18 ساله دارم.

از چند سال قبل مقتول را میشناختی؟

ما سالها بود که با هم دوست بودیم. او چند سال قبل همراه خانواده اش به آمریکا رفت. اما بعد از مدتی به تنهایی به کشور بازگشت. چون تنها زندگی میکرد زیاد به او سر میزدم.

وضع مالی قربانی چطور بود؟

او وضع مالی خوبی داشت و چند خدمتکار در خانهاش کار میکردند.

چرا تصمیم به قتل او گرفتی؟

او با زنان زیادی در رفت و آمد بود. بارها زنان خیابانی را در خانه او دیده بودم. چند بار به او تذکر دادم دست از خلاف بردارد ولی گوش نمیکرد به همین خاطر تصمیم گرفتم او را بکشم. رفتارهای خلاف او کلافهام کرده بود.

چرا قبلا گفته بودی با وسوسه تصاحب اموال دوستت او را کشتی؟

من تحت فشار چنین حرفی را مطرح کرده بودم.

اگر انگیزه مالی برای قتل نداشتی چرا از کارگرت خواستی گاوصندوق خانه قربانی را خالی کند و همه اسناد و مدارکش را بدزدد؟

می خواستم همه فکر کنند قتل به خاطر سرقت رخ داده است.

به نظر میرسد میخواستی با جعل اسناد اموال قربانی را به نام خودت سند بزنی. این طور نیست؟

نه. من در زمان حیات دوستم هم میتوانستم او را راضی کنم تا نیمی از اموالش را به نامم بزند. او با خانواده اش رابطه خوبی نداشت و دلش نمیخواست همه اموالش به آنها برسد.

چرا خودت دست به قتل نزدی و کارگرت را برای اجرای نقشه اجیر کردی؟

من نمیتوانستم دوستم را بکشم. به کارگرم وعده دادم اگر نقشه را عملی کند پول خوبی به او میدهم. من کلید خانه مقتول را به کارگرم داد تا در فرصتی مناسب به خانهاش برود و نقشه را اجرا کند.

کارگرت براحتی این پیشنهاد را پذیرفت؟

اول قبول نمیکرد ولی وقتی اصرار من را دید راضی شد. من به او وعده داده بودم پول میلیونی به او بدهم.

چقدر به او پول دادی؟

قرار بود 15 میلیون تومان بدهم اما خیلی زود هر دو دستگیر شدیم.

از ماجرای قتل بگو.

روزی که میخواستم همراه خانوادهام به سفر بروم کلید خانه دوستم را به کارگرم دادم و از او خواستم تا نقشه را اجرا کند. او هم در غیاب خدمتکاران به خانه مقتول رفته و با میله به سر او زده بود. سپس او را خفه کرده و همه پول،طلا و اسناد ومدارکش را دزدیده بود.

چطور پلیس به ماجرا پی برد؟

خدمتکارهای مقتول در بازجوییها گفته بودند او رابطه نزدیکی با من داشته و من از همه اسرار زندگی او مطلع بودهام. چون اسناد او به سرقت رفته بود پلیس به من شک کرد.

کارگرت به چه مجازاتی محکوم شد؟

او به قصاص و من به 11 سال زندان محکوم شده بودیم تا اینکه توانستیم با سختی زیاد رضایت فرزندان مقتول را که خارج از کشور اقامت داشتند جلب کنیم.

بعد از آزادی از زندان قصد داری چهکار کنی؟

من اشتباه بزرگی مرتکب شدم. وقتی در زندان بودم همسر و دو دخترم خیلی اذیت شدند. میخواهم آینده خوبی برایشان فراهم کنم.

مرجان طباطبایی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها