نگاهی به برخی سریال‌های تلویزیونی با محوریت انقلاب اسلامی

نور، صدا، دوربین انقـلاب

ساخت آثار نمایشی بر اساس تاریخ و سال‌های سرنوشت‌ساز یک ملت، همیشه محل بحث بوده است؛ زیرا شیوه به تحریر درآوردن و به تصویر کشیدن هر نویسنده و کارگردان بسته به دیدگاه سیاسی او و همچنین منابع تاریخی است که از آنها بهره می‌برد. با وجود این همواره تماشای این گونه آثار در قاب تلویزیون جذاب است؛ بویژه وقتی اثر، راوی تحولات سیاسی جامعه‌ای باشد که در آن زیست می‌کنیم.
کد خبر: ۱۱۲۱۰۳۹
نور، صدا، دوربین انقـلاب
درست یا غلط، تجربه نشان داده است این آثار زمانی بیشتر در دل مخاطب ایرانی جا باز کرده‌اند که با طرح یک قصه به دل تاریخ نقب زده‌اند و در واقع با همراه ساختن بیننده با شخصیت‌هایی ملموس و ماجراهای زندگی آنان به گذشته سفر کرده‌اند. در مورد سریال‌هایی که با محوریت انقلاب و حوادث پیش و پس از آن نیز ساخته شده‌اند، شیوه گفته شده صادق است. در نوشتار پیش رو، سریال‌های تلویزیونی را مرور کرده‌ایم که نه با نگاه صرف و خشک تاریخی، بلکه از دریچه حوادث یک زندگی به بخشی از تاریخ معاصر ایران یعنی روزهای اعتراض و انقلاب پرداخته‌اند.

3 روایت از عشق

جلیل سامان با ساخت سه مجموعه تلویزیونی که همگی در ارتباط با انقلاب و فعالیتهای گروهک مجاهدین خلق (منافقین) در آن سالهاست، نشان داد میتوان با مضمون یاد شده، قصهای شنیدنی گفت، قابهای زیبا به چشمان مخاطب هدیه داد و در عین حال تا حد زیادی از شعارزدگی و تکرار دور ماند.

«ارمغان تاریکی» نخستین اثر از سهگانه این کارگردان است که در زمان خود توانست مخاطبان زیادی را با خود همراه کند. در این مجموعه، عشق راه نجاتی میشود که در آخر قهرمان قصه را از شر رهانیده و به خیر میرساند. یک دانشجوی عکاسی که در سالهای نخست انقلاب، به سمت گروهک مجاهدین گرایش یافته است از سوی آنان مامور میشود خود را به دختری از خانوادهای انقلابی نزدیک کند، اما در این نقشه از پیش چیده شده، ازدواج و دلباختگی حقیقی پسر به دختر، معادلات سازمان را برهم میزند و این سرآغاز امتحانی دشوار برای این پسر با بازی آرش مجیدی میشود که تا کجا حاضر است برای عشقش پایمردی کند. «پروانه» مجموعه بعدی جلیل سامان در همین حال و هواست، اما شاید بتوان ماجرای عاشقانه آن را نقطه مقابل اثر پیشین کارگردانش دانست. در این اثر، عشق یک دختر نویسنده و از خانوادهای نزدیک به دربار با بازی سارا بهرامی به یکی از اعضای گروهک مجاهدین با بازی حامد کمیلی است که ماجرای پر تب و تاب سریال را شکل میدهد. «نفس» آخرین و پختهترین مجموعه تلویزیونی سامان است که در آن تعلیق و غافلگیری در دل قصهای عاشقانه در روزهای پرالتهاب انقلاب به اوج خود میرسد و حتی این تعلیق در پایانبندی سریال هم به چشم میخورد تا جایی که نفس بیننده را با یک پایان باز، چشم انتظار ساخت سری دوم خود نگه میدارد.

در این مجموعه نیز همچون دو اثر پیشین ماجرا با عشق دختر و پسری به یکدیگر آغاز میشود و در آخر وقتی پرده نمایش میافتد، مشخص میشود این عشق حقهای بیش نبوده و پسر با دستور سازمان از این دختر برای تشکیل خانواده و پوشش سوءاستفاده کرده است.

سهگانه جلیل سامان میان آثاری با مضمون انقلاب، از حیث جذب مخاطب جزو بهترینها هستند و این مرهون تازگی قصه و خوشساختی آنهاست؛ تا جایی که حتی یک مخاطب بیخبر از تاریخ، سیاست یا با دیدگاه متفاوت نیز میتواند خود را با قصه آنها همراه سازد. هر سه مورد، بخصوص نفس از حیث گروه بازیگران حرفهای نیز مجموعهای جذاب را گردآوری کردهاند.

روایتی از کیمیای ایران

«کیمیا» نیز سریالی است که همراه با روایت قصه زندگی دختری به نام کیمیا، همزمان سه برهه تاریخی ایران را به تصویر میکشد؛ انقلاب، جنگ و زمان حال. بخش نخست این سریال که در ماههای منتهی به انقلاب میگذرد، بیشتر به دغدغههای شخصیت اول این مجموعه به عنوان یک دختر نوجوانِ کنجکاو و شرکت کردن او در فعالیتهای سیاسی و همچنین قرار گرفتن پدرش بر سر دوراهی استعفا از ارتش یا مقابله با مردم در اعتراضات و راهپیماییها میپردازد. در سریال کیمیا هم مسعود بهبهانینیا ناآرامیهای آن زمان را با سرنوشت یک خانواده گره میزند تا جایی که آنان درگیر ماجراهای کشته شدن یک مامور ساواک در منزلشان میشوند و این گرفتاریها زندگی خانوادگی آنان را تا زمان حال دچار معضل میکند. پیوند میان تاریخ و قصهای خانوادگی سبب میشود این مجموعه فارغ از تمام نقدها، تماشایی باشد زیرا مخاطب میتواند با خانواده کیمیا، خود را همراه سازد و با تاثیر انقلاب و سایر حوادث سیاسی و تاریخی معاصر ایران بر زندگی یک خانواده معمولی همذاتپنداری کند.

مردی از گذشته

«انقلاب زیبا» را حامد عنقا نوشته و بهرنگ توفیقی کارگردانی کرده است. برخلاف دیگر سریالهای اشاره شده، این یکی در زمان حال میگذرد و تاثیرات انقلاب را بر چند خانواده امروزی نشان میدهد. «انقلاب زیبا»، داستان دختری به اسم زیبا با بازی آزاده صمدی است که از دیروزِ حقیقی خود بیخبر است تا این که با بازگشت ناپدریاش و آگاهی تدریجی از گذشته سیاه او، با واقعیتی تلخ مواجه میشود؛ واقعیتی که زندگی او و نامزدش را تا مرز سقوط و از هم پاشیدگی پیش میبرد. گذشته مرموز و مخفی که این سریال به آن اشاره میکند در روزهای انقلاب ریشه دارد؛ گذشتهای که پای آن به امروز باز شده و ایهام نام سریال نیز از همین روست. در واقع عنوان «انقلاب زیبا» ضمن اشاره به انقلاب سال 57 به انقلاب شخصیت زیبا در پایان سریال نیز اشاره میکند.

چاقولاغر فراموشنشدنی

در میان سریالهای متعددی که با موضوع انقلاب ساخته شده است، «چاق و لاغر» تنها نمونه محبوبی است که به صورت عروسکی ساخته شده و هنوز در یاد و خاطر کودکان مانده است. «چاق و لاغر» دو شخصیت، با شمایلی چون «پَت و مَت» یا «لورل و هاردی» و با آن ژیان معروفشان همیشه در پیشبرد ماموریتهایی که رئیس بزرگ به عهده آنان میگذاشت خرابکاری میکردند و یکی از این ماموریتها خراب کردن جشن دهه فجر بود. این مجموعه که در پنج سری با کارگردانان متفاوت تولید و در سالهای متمادی از شبکههای سیما پخش شد؛ یکی از خاطرهانگیزترین آثار برای مخاطبان است که در قسمتهایی از آن با زبانی کودکانه به حوادث انقلاب اشاره میشد.

معمای یک جنایت

اصغر هاشمی در سینما و تلویزیون نامی شناخته شده است. او سال 1386 با ساخت مجموعه «یک مشت پر عقاب» به نویسندگی فرهاد توحیدی و طرح معمای یک خودکشی مرموز در روزهای منتهی به انقلاب، به تلویزیون بازگشت. «یک مشت پر عقاب» راوی قصه یک سرباز است که با شنیدن خبر خودکشی خواهرش به این اتفاق مشکوک میشود و با همراهی دوست خواهرش که وکیل هم هست متوجه صحنهسازیهای یک آمریکایی مقیم ایران و دست داشتن او در قتل خواهرش میشود. حامد بهداد در نقش امیرحسن دانشور همان سربازی است که در پی حل معمای قتل خواهرش به آب و آتش میزند و خود را در جنگ با قدرت به خطر میاندازد. مرحوم احمد آقالو از بازیگران مطرح تئاتر، یکی از نقشآفرینان این مجموعه بود که در میانههای ضبط آن به دلیل بیماری از ادامه کار بازماند و پرویز پورحسینی ادامه بازی در نقش او را به عهده گرفت. رضا کیانیان، علیرضا خمسه، هرمز هدایت، ساره بیات، خزر معصومی و آهو خردمند از دیگر بازیگران این مجموعه هستند.

در گردباد حوادث

«در چشم باد» که راوی تاریخ معاصر ایران است، در برههای به انقلاب اسلامی میپردازد، اما همچنان نه به شیوه مستند و تاریخی بلکه در دل قصه آدمهایی که بیننده از زمان کودکیشان شاهد زندگی آنان در دل توفان حوادث سیاسی و اجتماعی ایران بوده است. شخصیت اصلی قصه یعنی بیژن ایرانی با نقشآفرینی پارسا پیروزفر در زمان انقلاب، سالهاست از ایران دور و با غم از دست دادن همسر خود دست به گریبان است، اما در این حین، حوادث داخلی ایران را دنبال میکند و این تغییرات را به نظاره نشسته است.

فرار بزرگ با چاشنی طنز

کمتر اثری را در تلویزیون میتوان یافت که روزهای ملتهب سال 1357 را با چاشنی طنز و در ژانر کمدی به تصویر کشیده باشد. «فرار بزرگ»، اما یکی از این معدود آثار به قلم سیامک صفری از بازیگران موفق تئاتر است. این مجموعه تلویزیونی سعی داشت حال و روز چند خانواده متمول و نزدیک به دربار را در روزهای نزدیک به انقلاب هجو نماید؛ اثری که پوریا پورسرخ را به عنوان بازیگر معرفی کرد و همچنین از حضور بازیگران بنامی چون سعید امیرسلیمانی، شهره لرستانی، سیامک صفری، پرستو گلستانی، رضا سعیدی و سیدجواد رضویان بهره میبرد. با وجود این تیم حرفهای، «فرار بزرگ» نتوانست آنچنان که باید در خلق لحظات کمدی موفق عمل کند. این عدم توفیق وقتی بیشتر به چشم میآید که امضای کارگردان شناخته شدهای چون محمدحسین لطیفی پای آن دیده میشود، کارگردانی که پیش و پس از آن با آثارش نشان داده با کمدی بیگانه نیست و اتفاقا در پیوند کمدی و درام در یک اثر، معمولا موفق عمل میکند.

... و دیگر راویان روزهای انقلاب

تعداد آثار نمایشی سیما که در طول 40 سال گذشته، به انقلاب و حوادث سیاسی و اجتماعی آن زمان ایران پرداختهاند کم نیست. چه آثاری که با روایت تاریخی و با زبانی مستند سعی در بازسازی حوادث و شخصیتهای برجسته آن دوران داشته و چه مجموعههایی که انقلاب را بستری برای بازگویی قصه خود قرار داده و از رخدادهای آن برای ایجاد کشمکش و جذابیت در اثر نمایشیشان استفاده کردهاند. مجموعههای تلویزیونی دیگری چون «رعنا»، «شب چراغ»، «از نفس افتاده»، «روزهای اعتراض»، «تا صبح»، «شب میگذرد»، «ششمین نفر»، «گذر از رنجها» و...در این زمرهاند که قطعا هر یک از وجوه مختلف قابل بررسی هستند.

نوشین مجلسی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها