به بهانه بازی گلاب آدینه در نمایش «شیرهای خان باباسلطنه»

همنوایی با بینوایان

گلاب آدینه 63 ساله است؛ تاکید به سن و سال این بانوی بازیگری از این رو مهم و قابل اشاره و دارای اهمیت است که عموما و بویژه در کشور ما در این مقطع سنی، جسم به تبعیت از روح و جان در برابر زندگی وامی‌دهد و منفعل می‌شود و آدم در سرازیری حیات، همراه با بروز انواع و اقسام بیماری‌ها به مرور حسرت‌وار خاطرات احیانا خوش جوانی می‌پردازد.
کد خبر: ۱۰۷۵۰۴۹
همنوایی با بینوایان

این سرنوشت تلخ بیش از مردان، دامنگیر زنان می‌شود و با وجود کسب عناوینی پربرکت چون «مادربزرگ شدن»، بالا بردن دست‌ها در برابر کهنسالی بیش از پیش خود را نشان می‌دهد. آدینه اما باوجود نائل شدن به افتخار مادربزرگی و زیستن در حوالی خزان عمر، همچنان بهار است و سرسبز، پرنشاط و پرانرژی و این خصلت هنر و هنرمندی است که گرد پیری را به دوردست‌ها می‌تاراند. اهمیت این جوانی کردن هنرمندانه زمانی بیشتر می‌شود که بدانیم حتی در جماعت هنرمندان هم هستند کسانی که به ملال و روزمرگی سلام می‌کنند و بی‌هدف به روزهای باقیمانده کش‌آمده زندگی خود ناامیدانه خیره می‌شوند.

گلاب آدینه باتکیه بر توانایی و خلاقیت خود، به این روند مرسوم پشت پا می‌زند و همچون شعبده‌بازی خوش‌قریحه، در هر بار حضور در صحنه یا پرده سینما، با رو کردن برگ برنده‌ای تازه، به‌طور همزمان جوانی و شادابی روحی خود و عیش تماشای ما را به عنوان تماشاگرانی مشتاق جادوی بازیگری بیمه می‌کند. پیرو همین روحیه و ذهنیت است که جسم و تن هم به یاری این بازیگر می‌آید و ترکیب قدرت بیان، استفاده درست از میمیک، آمادگی بدنی و توانایی تاثیرگذاری به لحاظ حس و حال نقش و انتقال کامل فضای اثر به تماشاگر و جلب همذات‌پنداری او، به نتیجه‌ای درخشان و ماندگار منجر می‌شود؛ مانند آن چیزی که این شب‌ها در نمایش «شیرهای خان باباسلطنه» اثر افشین هاشمی می‌توان دید.

آدینه با بازی در نقش سیاه، ضمن پاسداشت درست هنر سیاه‌بازی و تخت حوضی، دغدغه همیشگی اش در همدردی با اجتماع و زخم‌خوردگان و بینوایان را شوخ‌طبعانه و البته در بستری غمناک و تراژیک فریاد می‌زند؛ دست بر قضا مشهورترین و قدیمی‌ترین ترجمه رمان «بینوایان» در ایران کار پدر فقید ایشان، حسینقلی مستعان است.

آدینه از دیرباز تاکنون بهترین بهره را برای بیان دیدگاه انسانی و مسئولیت‌های اجتماعی‌اش به عنوان بازیگری محبوب برده و تلاش کرده به اقتضای قصه و نقش، درد و رنج انسانیت بویژه معضلات زنان را بازتاب دهد، بدون این‌که این جانبداری آغشته به زیورهای بدلی فمینیسم باشد. چه آن زمان که در «زیرپوست شهر» و در قامت مادر و زن کارگری به نام طوبی، چادرش بوی توامان فقر و فداکاری می‌دهد، چه وقتی که به نقش عفت خانم در «مهمان مامان» با وجود رنج بی‌چیزی و نداری، سعی می‌کند با همراهی همسایه‌ها جلوی حبیبان خدا آبروداری کند و چه آن وقت که در نقش بی بی سلیمه، مامای کهنسال و دوست‌داشتنی روستا در «وقتی همه خواب بودند» آرزومند رفتن به خانه خداست و به نوعی تمنای بسیاری از زنان رنجور را نمایندگی می‌کند.

علی رستگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها