کنفرانس آقای شهردار در مدرسه / خوش به حال خبرنگارها

اولین نشست خبری شهردار جدید مشهد در مدرسه برگزار شد. این نشست خبری با حضور خبرنگاران، در مدرسه ای برگزار شد که آقای شهردار، دبیرستان خود را در آنجا گذرانده است.
اما چرا مدرسه؟ شاید واقعا راه شهرداری از مدرسه می گذرد. اصلا هرکسی می خواهد شهردار شود باید مدرسه رفته باشد. مگر می شود کسی درس نخوانده باشد، بعد شهردار شود؟ از قدیم هم گفته اند شهر را دو چیز می سازد: «مدرسه و شهرداری».

اشتباه کرده هرکسی که مدرسه را خانه دوم ما نامیده است. انصافاً غلط است! مدرسه خانه اول ماست. پس همه باید به مدرسه برگردند. اصلا خوب است نمایندگان مجلس، وزرا و همه منصب داران حکومت هم، کنفرانس های مطبوعاتی خودشان را در مدرسه برگزار کنند، و البته خدا خیر بدهد به جناب شهردار؛ که با این رفتار عملی، تکلیف یک سؤال ریشه دار ما را حل کرد: علم بهتر است یا ثروت؟ حالا دیگر با پشت گرمی و قاطعیت می گوییم: علم بهتر است. چون شهردار یک کلان شهر هم، باید باز به مدرسه بیاید.

ضمناً دانش آموزان محترم هم، دیگر دغدغه اشتغال نداشته باشند. مملکت این همه شهردار می خواهد. حداقل هزار و صد شهرداری داریم که هر کدام یک شهردار و شش هفت تا معاون می خواهند. خوب بفرمایید این همه شغل! البته خوب است همه شهردارها نسبتی با آموزش و پرورش داشته باشند. درست مثل همین آقای نجفی خودمان. شهردار تهران را عرض می کنم.

کنفرانس مطبوعاتی در مدرسه یک حسن دیگر هم دارد. اینکه دیگر نیازی نیست برای خیرمقدم یا اطلاع رسانی برنامه، بنر بزنند. فقط کافی است با گچ سفید روی تخته بنویسند «نشست خبری شهردار منتخب». هیچ پولی هم هزینه نمی شود. با یک دستمال کاغذی کار کرده هم پاک می شود. برای خبرنگارها هم خوب است. چون خیلی راحت روی صندلی های دسته دار کلاس می نشینند و مشق شان را می نویسند.

البته انصافا، روابط عمومی های محترم دقت کنند کنفرانس های خبری را در مدارس تر و تمیز برگزار کنند. چون سید محمد بطحایی، وزیر جدید آموزش و پرورش در اولین مصاحبه خبری گفته هنوز در کشور، هزار کلاس درس خشتی و گلی و 1800 کلاس کانکسی داریم. البته او یک چیز دیگر هم گفته؛ اینکه آموزش و پرورش در حال حاضر، هزار میلیارد تومان معوقه دارد که بیشتر مربوط به حق التدریس ها و حق الزحمه های معلمان است. پس با این اوصاف شاید با حضور آقای شهردار در مدرسه، شهرداری به داد این معوقات برسد. خدا را چه دیده اید؛ ما که بخیل نیستیم!

| عکس نوشت | شماره 44| سید مهدی سیدی |