در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سردار حسین رحیمی در حاشیه اجرای طرح برخورد با سارقان مواد مخدر و خردهفروشان، با حضور در جمع خبرنگاران گفت: طرح برخورد با سارقان پایتخت، طی 24 ساعت گذشته در نقاط مختلف تهران به مرحله اجرا درآمد که در آن یگان امداد، پلیس آگاهی، پلیس پیشگیری و... اقدام به شناسایی و دستگیری 101 سارق حرفهای کردند. وی افزود: براساس این طرح 28 باند منهدم شد. 63 درصد سارقان دستگیر شده پیشاز این دارای سابقه کیفری بودند. همچنین از میان 28 باند منهدم شده، 16 باند در حوزه کیفقاپی و زورگیری فعالیت میکردند و بقیه باندها نیز سارق خودرو، لوازم خودرو و... بودند.
فرمانده انتظامی تهران بزرگ با بیان اینکه افراد دستگیر شده تاکنون به بیش از 900 فقره سرقت اعتراف کردهاند، تصریح کرد: با توجه به اینکه بازجویی از این افراد در مرحله مقدماتی است، احتمال افزایش سرقتها وجود دارد. همچنین تاکنون ارزش ریالی اقلام کشف شده حدود ده میلیارد ریال تخمین زده شده که احتمال افزایش آن نیز بسیار زیاد است. وی میانگین سنی سارقان دستگیر شده در این طرح را 22 سال اعلام کرد و گفت: اغلب این افراد در شهرستانهای اطراف تهران دستگیر شدهاند.
فرمانده انتظامی تهران بزرگ با اشاره به طرح دستگیری خردهفروشان موادمخدر نیز گفت: برخورد با خردهفروشان و معتادان متجاهر از روز یکشنبه توسط مأموران مبارزه با مواد مخدر و پلیس پیشگیری به مرحله اجرا گذاشته شده است. در این طرح بیش از 206 نفر خرده فروش دستگیر شدهاند.
سرقت از زائران با شربت مسموم
دو سارق با خوراندن شربت مسموم به زائران امامزاده صالح، از 20 نفر سرقت کردند. آنها با پولهای سرقتی، مواد میخریدند.
سابقهداری؟
اولین بار است دستگیر میشوم.
اعتیاد داری؟
متادون، شیشه و هروئین میکشم.
چه شد به فکر سرقت افتادی؟
اواخر فروردین از شهرهای غربی برای کار با دوستم به تهران آمدیم، اما سه روز بعد مدارک و تلفن همراهم را دزدیدند. نه کاری پیدا کردم و نه جایی برای خواب داشتم.
چه شد نقشه سرقت از زائران بهفکرت افتاد؟
جایی برای ماندن نداشتم. برای همین با دوستم به امامزاده صالح میرفتیم. آنجا همه نذری میدادند، تصمیم گرفتم با مسموم کردن آبمیوه از زائران سرقت کنم.
شگردتان چگونه بود؟
شربتها را در لیوان میریختیم و مسموم میکردیم. سپس آن را به زائران میدادیم. بعد از بیهوش شدنشان، موبایل و پولهای نقدشان را میدزدیدیم.
پشیمان نیستی؟
مجبور بودم. من و همدستم خودمان قربانی سرقت بودیم و راهی جز این نداشتیم.
سرقت پول و سیگار از سوپرمارکتها
کامران، جوانی لاغراندام است. به تریاک و قرص اعتیاد دارد و اتهامش، سرقت مسلحانه از پنج سوپرمارکت در غرب تهران است. او با همدستی دو موتورسوار 15 فقره خفت گیری و کیف قاپی هم انجام داده است.
سوپرمارکتها را چطور انتخاب میکردید؟
از قبل دو خودروی پراید و سمند را دزدیده بودیم. با آنها در غرب تهران پرسه میزدیم و سوپرمارکتهایی که در محلهای خلوت و تاریک بودند را انتخاب میکردیم.
بیشتر چه ساعتی سرقت میکردید؟
ساعت 9 تا 11 شب. موقعی که کسی در خیابان نبود و فقط خود صاحب مغازه در سوپرمارکت حضور داشت.
سلاح داشتید؟
بله، من یک قبضه کلت داشتم. صورت هایمان را با پارچه میپوشاندیم و وارد مغازه میشدیم. من سلاح را به سمت صاحب مغازه نشانه میرفتم و او هم از ترس، پولهایش را میداد.
شلیک هم کردی؟
نه.
سلاح را چطور تهیه کردی؟
800 هزار تومان از غرب کشور خریدم.
سرقتها چقدر طول میکشید؟
شاید دو دقیقه.
چقدر درآمد به دست آوردید؟
دخل مغازهها بیشتر از 200 هزار تومان نداشت. چند باکس سیگار هم دزدیدیم.
پولها را چه کار میکردید؟
کلا چند میلیون تومان بیشتر گیرمان نیامد. بین خودمان تقسیم کردیم. مواد هم خریدیم.
اتهام دیگر تو، خفت گیری و کیف قاپی است. آن را چطور انجام دادی؟
با دو نفر از دوستانم، نوبتی سوار موتور میشدیم و در جاهای خلوت و تاریک، مردها را خفت میکردیم و با تهدید چاقو، گوشی و پولشان را میدزدیدیم.
چند بار؟
15 فقره.
چطور دستگیر شدید؟
تصویر یکی از دوستانم در دوربینهای مداربسته افتاده بود. او را که گرفتند، ما هم دستگیر شدیم.
برای امتحانات آماده میشدم
مجید، دانشآموز است. هنوز ریش نوجوانی در صورتش جان نگرفته. موهایش لخت شده روی پیشانی. با کف دست، جلوی چشمانش را گرفته تا صورتش در قاب دوربین عکاسها نیفتد. او را با دستبند به مردی بستهاند که چند سال از خودش بزرگتر است. اتهامش، 30 فقره کیفقاپی است، اما آن را قبول ندارد.
چند سال داری؟
17 سال.
درس میخوانی؟
بله، سوم دبیرستان هستم و رشتهام کامپیوتر است.
پلیس تو را به جرم 30 فقره کیفقاپی دستگیر کرده؟
من هیچ کاری نکردهام. امسال دو تا تجدیدی آوردم. داشتم خودم را برای امتحانات آماده میکردم که دستگیر شدم.
چرا پلیس به تو شک کرد؟
من با یک کیفقاپ دوست بودم. او ده روز پیش تازه از زندان آزاد شده بود. با هم رفتیم بیرون دور زدیم برای همین پلیس به من هم شک کرد.
فرزندم قربانی من شد
همسرش وقتی فهمید، او به اتهام موادمخدر دستگیر شده است، جنین هشت ماههاش را سقط کرد. محروم شدن از حس پدری هم او را سر به راه نکرد.
چرا دستگیر شدی؟
موادمخدر.
مواد خرید و فروش میکردی؟
نه، من مصرفکننده بودم.
چند سالت است؟
27 سال
اهل کجایی؟
از اراک آمدهام.
برای کار آمده بودی؟
نه همین جوری.
ازدواج کردی؟
بله
سابقه داری؟
بله، دو سال پیش به جرم مواد شش ماه در حبس بودم.
همسرت میداند؟
بله، همسرم سری اول وقتی فهمید؛ با این که هشت ماهه باردار بود، بچهام را به خاطر اعتیاد من کشت.
روزی چقدر مواد مصرف میکنی؟
یک تا دو گرم. اغلب هم
شیشه.
پولش را از کجا میآوردی؟
با سرقت و کیفقاپی.
سرقت با سرنگ حاوی روغن
رد چاقو روی بازوی راست سعید پیداست؛ میراث خودزنی و درگیری با چاقو. آستینش را بالا میزند و کف دستش را روی دستبند آهنی میکشد. نور خورشید، صاف در صورتش میخورد. دستش را سایبان پیشانی میکند و میگوید: با سرنگ آلوده به روغن، مسافرها را میترساندیم و اموال با ارزششان را میدزدیدیم. سعید 19ساله است و دوم راهنمایی ترک تحصیل کرده. موهای جوگندمی دارد و لبخند میزند. پیش از این یک بار به جرم سرقت روانه زندان شده، اما پس از آزادی، بار دیگر خیابانهای شهر را برای شکار مالباختهها انتخاب کرده بود.
شگرد سرقتهایت چطور بود؟
خودروی ریو داشتم. همراه دو نفر از دوستانم سوار میشدیم و در غرب تهران پرسه میزدیم. من راننده بودم، یکی از بچهها جلو و دیگری عقب مینشست. در پوشش مسافرکش، افراد را سوار میکردیم، اما دوستم
یک لحظه چاقویش را درمیآورد و با آن مسافر را مجبور به سکوت میکرد. سپس به جاده کرج میرفتیم و همانجا اموال باارزش مالباختهها را میدزدیدیم. خودشان را هم از ماشین پایین میانداختیم.
مالباختهها را چطور انتخاب میکردید؟
اگر شیکپوش بودند و کیفی همراه داشتند، مطمئن میشدیم پول هم دارند.
از زنان هم سرقت میکردید؟
نه، ما فقط مردها را سوار میکردیم. دزدی از زنها، نامردی است.
مالباختهها را فقط با چاقو تهدید میکردید؟
نه، ما یک سرنگ را از روغن پر کرده بودیم و به مالباختهها میگفتیم درون آن ماده بیهوشی است و اگر به شما تزریق کنیم از حال میروید. آنها فکر میکردند چون ماده داخل سرنگ زرد است، راست میگوییم.
مقاومت نمیکردند؟
چرا، اما وقتی چاقو و سرنگ را میدیدند، میترسیدند.
چند فقره سرقت انجام دادید؟
30 فقره در دو ماه.
بیشتر چه چیزهایی میدزدیدید؟
گوشی، پول و اینجور چیزها. البته بعضیها را هم با تهدید چاقو تا خودپرداز میبردیم و به زور حسابشان را خالی میکردیم.
چقدر درآمد داشتید؟
روزی یک میلیون تومان. در مجموع 20میلیون تومان شد. گوشیها را به مالخر فروختیم.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: