مجید قیصری، نویسنده دفاع مقدس، برگزیده و داور جایزه‌های مهم ادبی:

معلمان و اساتید دانشگاه کتاب بخوانند!

فریده سپاه منصور، بازیگر سینما و تلویزیون:

هر صبح رو به آیینه لبخند بزنیم

همیشه لبخند می‌زند و زمان صحبت کردن کلمات را به دقت انتخاب می‌کند، همین نشان می‌دهد کتاب بسیار خوانده و دایره واژگانی که در ذهن دارد، زیاد است.
کد خبر: ۱۰۵۶۳۴۶
هر صبح رو به آیینه لبخند بزنیم

فریده سپاه منصور سال‌هاست نقش‌های مختلف را به زیبایی بازی می‌کند. نقش‌هایی که به یادمان مانده است؛ از فیلم سینمایی مهمان مامان بگیر تا کتاب قانون و سریال مرگ تدریجی یک رویا.

با سپاه منصور هم‌صحبت شدیم تا برایمان از احساس رضایت از زندگی بگوید.

من چند باری شما را از نزدیک دیدم معمولا حالتان خوب است و سرحال هستید، حال خوب را چطوری می‌شود، پیدا کرد؟

زندگی را ساده بگیریم!

اما گاهی زندگی سخت می‌شود و ساده نمی‌گیرد؟

بخشی‌اش به این مربوط است که نگاه ما به زندگی چگونه باشد. همه چیز از درون به بیرون است. تجربه 70 سال زندگی به من ثابت کرده که شرایط زندگی کاملا بستگی به این دارد که ما چطوری به آن نگاه می‌کنیم. حضرت حافظ می‌گوید: «گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع/ سخت می‌گردد جهان بر مردمان سخت‌کوش». اگر برای نداشته‌ها سخت بگیریم، زندگی بسیار دشوار خواهد شد. اگر درگیر چشم‌هم‌چشمی، بخل، حسد و... نشویم زندگی زیبایی‌هایش را به ما نشان می‌دهد.

بخشی از این نوع نگاه به تربیت خانوادگی بستگی دارد؟ این که خانواده‌ چه چیزهایی را برای ما ارزشمند کرده و به ما عزت نفس را آموخته است؟

به این گفته چندان اعتقاد ندارم! آدم‌ها در مسیر زندگی به جایی می‌رسند که خودشان باید برای زندگی‌شان تصمیم بگیرند. همیشه نمی‌توان اتفاقات خوب و بد زندگی را به خانواده ربط داد. وقتی بزرگ می‌شوی باید بنشینی و خودت آنچه را از جاهای مختلف (خانواده، مدرسه، جامعه و...) کسب کرده‌ای، سبک و سنگین کنی و به این نتیجه برسی که با کدام‌ها می‌توانی زندگی بهتری برای خودت بسازی. اثرات تجربه‌‌‌های زندگی در ذهن ما باقی می‌ماند اما یک جایی باید از خودت بپرسی من قرار است چگونه آدمی باشم؟ چه راهی بروم و به کجا برسم.

این اتفاق چه زمانی برای شما رخ داد که تصمیم گرفتید فریده سپاه منصور با ویژگی‌های خاص خودتان باشید؟

به نظرم ابتدا باید آگاهی‌مان را بالا ببریم و با شناخت کامل به راهمان ادامه بدهیم. به نظرم بهتر است الگو داشته باشیم یا از کتاب‌های خوب استفاده کنیم تا راه را از بیراهه تشخیص دهیم. من مادربزرگی داشتم که برایم الگو بود. او بسیار مهربان و کم‌حرف بود، آن‌قدر دوست‌‌داشتنی بود که در همه مهمانی‌ها و دورهمی‌هایی که ما جوان‌ها برگزار می‌کردیم، دعوتش می‌کردیم. بیانی شیرین و قلبی مهربان داشت. هر زمان به او نگاه می‌کردم آرزو داشتم شبیه او باشم. بعد از این‌که مادربزرگم فوت کرد همیشه دنبال نشانه‌ها و راه‌هایی بودم که مرا شبیه او کند. لبخند بزنم و خوش‌اخلاق باشم. همیشه از خودم می‌پرسیدم، مادربزرگم از چه چشمه‌ای سیراب می‌شود که این‌همه رهاست.

پس باز هم به خانواده بر‌می‌گردد؛ این که در خانواده شما مادربزرگی بوده که برای شما الگو شده، اما در دور و زمانه ما انگار جوان‌ها زیاد دوست ندارند که دور و بر بزرگسالان خانواده و مادربزرگ و پدربزرگ‌ها باشند و آنها را متعلق به نسل گذشته می‌دانند، ارزیابی شما از این رفتار چیست؟

این بستگی به سبک زندگی خانوادگی دارد. بچه‌هایی که از همان کودکی با والدین خود دیالوگ برقرار می‌کنند و حرف‌های خود را به آنها می‌گویند، وقتی بزرگ می‌شوند با اقوام و اطرافیان هم ارتباط خوبی خواهند داشت. باید به بچه‌ها این اعتماد و اطمینان را داد که همه مشکلات خود اعم از اقتصادی، اجتماعی و... را در خانواده مطرح کنند. باید برای بچه‌ها گوش شنوا داشت. فرزندانی که در محیط‌ خوب خانوادگی بزرگ می‌شوند زیاد دنبال دوست و رفیق در بیرون از چارچوب خانواده نیستند. شاید پدر و مادر در خانواده‌هایی که ارتباط خوبی باهم دارند، از نظر فناوری و ارتباطات امروزی از بچه‌ها عقب‌تر باشند اما فرزندان مقابل والدین شورش و بی‌احترامی نمی‌کنند.

گفتید برای داشتن زندگی بهتر نباید سخت گرفت. اما مردم امروزی جامعه ما عصبانی هستند و با تلنگری از کوره در می‌روند، با این خشم پنهان و آشکار چه باید کرد؟

بخشی از آن در اختیار ما نیست و به شرایط جامعه مربوط می‌شود، اما بخشی از آن در اختیار ماست؛ ما ایرانی‌ها بسیار اهل چشم و هم‌چشمی هستیم. رقابت خیلی بدی برای حفظ ظاهر زندگی با هم داریم.به جای این‌که دنبال معنای زندگی باشیم مدام دنبال شیک کردن ظاهر هستیم. کافی است یک نفر در اقوام دماغش را جراحی کند! بقیه احساس می‌کنند عقب افتاده‌اند و همه دماغشان را عمل می‌کنند.وارد مسابقه‌ای می‌شویم که آخرش برنده‌ای ندارد. برای تامین بَرج زندگی، زن و مرد چهار جا کار می‌‌کنند. اگر کمی از تجملات و خرج‌های بیهوده کم کنیم شاید لازم نباشد شبانه روز کار کنیم و حتی فرصت چند ساعت با هم بودن را هم از دست بدهیم.

و این را اسمش را می‌گذاریم در جست‌وجوی زندگی بهتر؟

این روش اصلا زندگی بهتر نیست، داریم با خودمان لج می‌کنیم و با خواسته‌های قلابی از خودمان انتقام می‌گیریم. می‌گویند پول نداریم، حقوق کارمندی جواب زندگی را نمی‌دهد، اما اگر دقت کنیم، می‌بینیم با حقوق کارمندی بچه خود را می فرستند مدرسه غیرانتفاعی که پزش را به فامیل بدهند. حتی در نحوه آموزش بچه‌ها دچار چشم و هم‌چشمی شده‌ایم. مگر مدارس غیرانتفاعی چه کاری انجام می‌دهند که مدارس دولتی نمی‌کنند. چرا به جای این‌که استعداد بچه‌هایمان را کشف کرده و آنها را پرورش دهیم مثلا زورکی و با پول هم شده می‌خواهیم آنها را دکتر و مهندس کنیم.

یعنی باید سبک فکر کردن و انتخاب‌هایمان را اصلاح کنیم؟

دقیقا! به جای غر زدن و تقصیرات را به گردن دیگران انداختن از خودمان شروع کرده و درست زندگی کنیم.

اما برخی می‌گویند ای بابا شما که در موقعیت ما نیستی که بفهمی چه می‌گوییم! وقتی مرد خانواده بیکار است و درآمدی ندارد، چگونه می‌شود زندگی را مدیریت کرد؟

اگر مرد و زنی اصلا درآمد ندارند، ایراد و مشکل از خودشان است. اما باید یاد بگیرند که درآمدشان را چطوری مدیریت و خرج کنند. نمی‌توان با حقوق مثلا ماهی صد هزار تومان، ماهی یک میلیون تومان هزینه کرد. به نظرم ما بیش از آن‌که با واقعیت زندگی کنیم با توهم روزگارمان را سپری می‌کنیم. مخارج زندگی را بیهوده زیاد کرده‌ایم. یاد بگیریم این‌ اضافات را دور بریزیم و بار خودمان را در زندگی سبک کنیم تا راحت‌تر پیش برویم. لذت‌های زندگی را کشف کنیم و یاد بگیریم حال خودمان را با واقعیت‌های ملموس و دست‌یافتنی خوب کنیم. یادمان باشد هر صبح که بیدار می‌شویم، روبه آیینه لبخند بزنیم و آرامش را به خودمان هدیه بدهیم.

طاهره آشیانی - جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها