سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یکی از ویژگیهای مجموعه دیواربهدیوار تعدد شخصیت هاست و شما تلاش کردهاید هر یک از شخصیتها به اندازه کافی دیده شوند؛ به این معنی که نه یکی پررنگ شود و دیگری کمرنگ. این مساله چقدر کار شما را در نگارش سختتر میکرد؟
شخصیتهای قصه شخصیتپردازی نشدهاند، بلکه بیشتر تیپسازی شدهاند. یعنی برای تبدیل شدن به شخصیت چیزهای دیگری نیاز ا ست که لازمه این نوع سریالها نیست. من از روز اول تصمیم داشتم تصویری از طبقه متوسط شهرنشین جامعه ارائه بدهم. البته هماکنون پهنای باند طبقه متوسط بالا رفته است. از قشر رانندگان تاکسی گرفته تا نظامی، استاد دانشگاه و... جزو طبقه متوسط قرار میگیرند.
بنابراین برای اینکه این طیف را پوشش بدهم، احساس کردم باید تعدد شخصیتها در قصه وجود داشته باشد و نمیشد با یک یا دو نمونه طبقه متوسط شهرنشین را معرفی کرد، به همین دلیل دوست داشتم از ابتدا همه را همگن جلو ببرم، نه اینکه کسی نقش اول باشد، بلکه یک جمع حضور داشته باشند و یک طبقه را نمایندگی کنند.
برای اینکه تنوع قصه را بیشتر کنم یک خانم هم به قصه اضافه کردهام که سابقا پولدار بوده است. البته شرایط اقتصادی بهگونهای شده که بعضی پولدارها الان به طبقه متوسط نزدیک شدهاند!
خودتان به تنهایی فیلمنامه دیواربهدیوار را مینویسید یا نویسندگان دیگری به شما کمک میکنند؟
گروهی از نویسندگان با من همکاری میکنند، البته همه متنها را خودم بازنویسی میکنم.
تقسیم کار چطور صورت گرفته است. یعنی نویسندگان در ابتدا متن را مینویسند و بعد شما آن را بازنویسی میکنید؟
در جلسات جمعی یا خصوصی قصهها را مطرح میکنیم. گاهی بچهها ایده دارند و برخی مواقع هم من ایده میدهم. در این دورهمیها کلیت قصه را در میآوریم. وقتی بچهها سیناپس را مینویسند، مرتب با هم حرف میزنیم و به قول معروف چکش کاری هایمان را انجام میدهیم و بعد از نگارش یک قسمت آن را میخوانم. اگر بچهها از عهده بازنویسی بر بیایند به خودشان واگذار میکنم و در صورتی که قصه دشواریهای خودش را داشته باشد، خودم مینویسم.
طرح اولیه فیلمنامه برای خودتان است؟
بله، خیلی وقت پیش بود که تجمع مردم را جلوی موسسات ورشکسته میدیدم که کل سرمایه زندگیشان را به امید خانه دار شدن در آنها به امانت گذاشته و از دست داده بودند. دیدن این تصاویر واقعا دردناک است و از همان زمان ایده نگارش یک سریال به ذهنم رسید.
آیا با این افرادی که در روزهایی شاهد تجمعشان هستیم، صحبت کردهاید تا برای قصه دیوار به دیوار مابهازایی داشته باشید؟
به هر حال من هم مثل بقیه در این جامعه زندگی میکنم و سعی دارم هنگام خرید کردن یا قدم زدن با آدمها حرف بزنم تا از جامعه دور نیفتم. گلایههای این افراد را در روزنامهها و فضای مجازی مطالعه میکنم و با بهره بردن از این تجارب تلاش کردهام شخصیتهای قصه پرداخت بهتری داشته باشند.
با توجه به اینکه فیلمنامه مجموعه دیوار به دیوار همزمان با تولید نوشته میشود، از اتفاقات روز جامعه هم استفاده میکنید؟
مسلما از اتفاقات روز هم ایده میگیریم، اما نه اینکه مسالهای پیش بیاید و ما فردای آن روز در سریال دیواربهدیوار به این مساله بپردازیم. در واقع با یک فاصله میپردازیم. خوشبختانه تا امروز مردم با این مجموعه ارتباط خوبی پیدا کرده اند و تاکید دارند که به نوعی خود و اطرافیانشان را در این مجموعه میبینند. مثلا میگویند نمونه خلیل زاده را آنها هم در میان اقوامشان دارند. در قصه دیواربهدیوار سعی کرده ایم با انتخاب مشاغل مختلف نمایندگان متفاوتی از طبقه متوسط داشته باشیم.
چرا برخی شخصیتهای قصه مجموعه دیوار به دیوار به لحاظ شخصیت پردازی معمولی هستند، اما برخی تا حدی اغراق آمیز به نظر میرسند؟
من به چند مساله تاکید داشتهام که متاسفانه در اجرا مخدوش شده است. فانتزی جایگاه خوبی برای طنز است، اما در این سریال نمیگنجد. یعنی با گروه خونی سریال همخوانی ندارد. من در فیلمنامه آدمهای معمولی و سالم را در موقعیتهای عجیب و غریب قرار داده بودم، اما برخی بازیگران بیدلیل با کجوکولهکردن صورتشان تلاش کردهاند تماشاگر را بخندانند که در متن نیست. سلیقه من اینطور است. شاید اگر من بودم بازیگر دیگری را انتخاب میکردم.
به نظرم ناظران کیفی باید به مرحله تبدیل متن به اجرا نظارت بیشتری کنند. ما میبینیم که ناظر کیفی متن را با دقت میخواند و کلی نظارت دارد، اما در بخش تبدیل متن به اجرا، نظارت دقیق نمیشود و این فقط مشکل ما نیست، مشکل همه کارهاست. یعنی ناظر کیفی باید کنار مانیتور باشد.
در یکی از قسمتها از حضور یک بازیکن آلمانی استفاده کرده بودید که اتفاقا جزو بخشهای بانمک مجموعه شد. از ابتدا به حضور این بازیکن در کار فکر کرده بودید یا بعد پیش آمد؟
استاد تقوایی همیشه در کلاسهایش به این مساله تاکید میکند که شخصیتها باید با شغلشان شناخته شوند. به همین دلیل با حساسیت روی مشاغل شخصیتها فکر کردم. وقتی شخصیت زنی را طراحی کردم که حروفچین فدراسیون است، همسری کنارش قرار دادم که خبرها را به خبرنگاران میفروشد. بعد از مدتی متوجه شدم این شوخی به دلخوری دوستان ورزشینویس منجر شده است. به همین دلیل فتیله این شوخی را پایین کشیدم تا دوستان ناراحت نشوند. بعد از مدتی با امیر وفایی که از دوستان ورزشینویسم است درباره ایدهای که داشتم، صحبت کردم. داستان این اپیزود هم برگرفته از یک ماجرای واقعی است که با وجود اینکه پرونده نقلو انتقالات بسته شده بوده، اما شرایط را برای انتقال یک بازیکن مهیا میکنند و بعد که متوجه شده بودند، شکایت میشود و ... این قسمت را امیر وفایی نوشت و بازیکن آلمانی هم خیلی خوب این نقش را بازی کرد.
شما تجربه نگارش همزمان را در بسیاری از سریالهایی که نوشته اید، دارید. این کار شما را با نگرانی روبهرو نمیکند؟
به این شیوه عادت کردهام. راستش اینطوری بهتر مینویسم! طبیعت سریال دیوار به دیوار این است که نفس به نفس با تماشاگر است. در شرایط استرسزا بهتر کار میکنیم. به نظرم سریال دیوار به دیوار با هر کیفیت یک مساله را ثابت کرد و اینکه جای خالی سریالهای هر شبی احساس میشود. آخرین مجموعه هر شبی، ساختمان پزشکان بود که پنج یا شش سال پیش پخش شد. البته من سریالهای شعمدونی و لیسانسههای سروش صحت را جزو این فهرست قرار نمیدهم، چون تک لوکیشن نبودند.
پخش مجموعه دیوار به دیوار نشان میدهد مردم هنوز هم این رسانه را دوست دارند و علاقهمندند هر شب بازیگران محبوبشان را ببینند.
فاطمه عودباشی
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد