منیژه تمام کارهای زندگیاش را با تمسک به اعمال خرافهگرایانه میگذراند. به هر بهانهای تخممرغ میشکند، تکههایی از بدن حیواناتی خاص را در خانه نگه میدارد، طلسمهایی همراه خود میبرد، کلماتی خاص را به زبان نمیآورد، اگر عطسه کند از ادامه کاری را که قصد انجامش داشته منصرف میشود و انواع و اقسام کارهای نامفهوم دیگر را انجام میدهد و به تمام آنها باور قلبی دارد.
در یک کلام، منیژه یک زن خرافاتی است، اما این داستانها تنها برای منیژه نیست. هستند افرادی که به طور جدی، خرافات را بخشی از زندگی خود کرده و به باورهایی غیرواقعی اعتقاد پیداکردهاند. باورهای اشتباه، عنان زندگی را از دست آنها خارج کرده و روزگار آنها را به سمتی قهقرایی پیش میبرد، اما براستی خرافات چیست و چرا تا این حد عدهای را اسیر خود کرده است؟
خرافات چیست
به گفته دکتر سامان توکلی، روانپزشک، خرافات زمانی شکل میگیرد که انسانها بین دو چیز رابطه علت و معلولی برقرار میکنند که منطبق بر واقعیت نیست. به بیان دیگر، شکل گیری خرافات ناشی از نسبت دادن ارتباط علت و معلولی بین دو اتفاقی است که چنین ارتباطی ندارند و به شکل یک تفکر جادویی بین آنها ارتباط برقرار میشود؛ مثلاً این که شکستن آینه بدشانسی میآورد. ممکن است همزمانی اتفاقی دو پدیده یا ارتباط معنایی یا نمادینی که افراد بین دو پدیده برقرار کردهاند، دستمایه شکل گیری چنین باوری شده باشد و به شکلی در میان افراد هم گسترش پیدا کرده باشد. باورهای خرافی جنبه فرهنگی قوی دارد و ممکن است بعضی از این باورها در یک فرهنگ عمومیت داشته باشد؛ کوزه شکستن، تخممرغ شکستن، قیچی را به دست یکدیگر تحویل ندادن و اموری مانند این برای جلوگیری از وقوع اتفاقات بد و حوادث انجام میشود درحالی که ارتباطی منطقی و واقعی بین این امور نیست.
چرا خرافات را رها نمیکنند
فردی اصرارداشت نعل اسب کارکرده برای او شانس به همراه میآورد. از این رو یک نعل اسب به سپر ماشین خود وصل کرده بود و براحتی رانندگی میکرد. او در رانندگی احتیاط به خرج نمیداد و خیالش راحت بود که نظرقربانی ارزشمندی درحال محافظت از اوست. تصادف زیاد میکرد، اما نعل اسب را از خود جدا نمیکرد و وقتی بقیه به او اعتراض میکردند: اگر ادعا داری این شیء از تو محافظت میکند، پس چرا تاکنون این همه تصادف داشتهای؟ پاسخ میداد: اگر آن را به همراه نداشتم، تصادف بدتری میکردم. حقیقت اینجاست که فرد خرافاتی براحتی باور خود را رها نمیکند و اگر هم مطمئن باشد از یک روش نتیجه نمیگیرد، سراغ شیوه دیگر میرود. علت هم در ویژگیهای شخصیتی او نهفته است. همان طور که پیشتر ذکر شد، افراد به دلایل مختلف به خرافات میل پیدا میکنند. جست و جوی عوامل خارجی برای وجود مشکلات به جای تکیه بر خود، ناتوانی از حل شرایط پراضطراب، وجود ویژگیهای شخصیتی خاص و موارد مشابه عامل گرایش فرد به خرافات است.
چرا خرافاتی میشویم؟
گاهی فرد در خانوادهای خرافاتی به دنیا آمده و از همان ابتدا با مفاهیم غیرواقعی رشد کرده است، اما در موارد بسیاری افراد در مرحلهای از زندگی با خرافات آشنا میشوند و آگاهانه باور آن را انتخاب میکنند. به گفته دکتر توکلی باورهای خرافی با شدت و ضعف در همه افراد میتواند وجود داشته باشد و ارتباطی با سطح هوش یا تحصیلات افراد ندارد، اما ارتباط بعضی عوامل با وجود باورهای خرافی در افراد نشان داده شده است:
1ـ بعضی انسانها جایگاه کنترل زندگی را در درون خود میبینند و در اتفاقات خوشایند و ناخوشایند برای خود نقش عاملیت قائلند. این افراد برای حل مشکلات به هوش و تلاش و توانایی خود اتکا میکنند، اما برخی افراد جایگاه کنترل را خارج از خود میبینند و عوامل بیرونی را باعث تمام اتفاقات میدانند. این گروه از افراد که جایگاه کنترل را در بیرون از خود میدانند بیشتر ممکن است به باورهای خرافی متکی باشند.
2ـ اضطراب هم میتواند با وجود باورهای خرافی در ارتباط باشد . افراد مضطرب بیشتر ممکن است باورهای خرافی داشته باشند و سایر افراد هم در شرایط اضطرابآور و بحرانی ممکن است گرایشهای خرافی از خود نشان بدهند.
3ـ خرافات جنبه فرهنگی بسیار قوی دارد. ممکن است در برخی مناطق باورهای خرافی خاص رواج بیشتری داشته باشد و افرادی که همگی به یک سیستم خرافی گرایش دارند، خود این باورهای مشترک احساس تعلق گروهی به آنان بدهد که باعث استقرار بیشتر و تداوم این باورها در آن گروه بشود. بسیاری اوقات، باورهای خرافی در گروهها و فرقههایی مانند گروههای شبهعرفانی که در سالهای اخیر هم شاهد آن بودهایم نشر و گسترش پیدا میکنند، بویژه اگر فرد تأثیرگذاری رهبری چنین گروههایی را برعهده داشته باشد، امکان شکل گیری همبستگی گروهی قوی و باورهای خرافی مشترک بیشتر است.
4ـ بعضی ویژگیهای شخصیتی هم با گرایش به باورهای عجیب و خرافی ارتباط دارند. مثلا در افرادی که ویژگیهای شخصیتی اسکیزوتیپی دارند، تفکر جادویی و باورهای خرافی بیشتر دیده میشود.
نطفه باورهای جادویی
معلوم نیست خرافات از کی به وجود آمده و آیا هیچ دورهای بوده که خرافه گرایی به طور مطلق در میان انسانها رواج نداشته باشد یا نه. حتی از نقاشیهایی که از انسانهای دوران پارینه سنگی باقی مانده، این گونه برمیآید که در آن دوره هم انسانها برای موفق شدن در شکار دست به دامان مراسم آمیخته به خرافات میشدند. به گفته دکتر توکلی، خرافات در طول کل تاریخ بشر و به پهنای جغرافیای زندگی او دامنه داشته است. انسان در زندگی با عدم قطعیت روبهروست و از آینده خود اطلاعی ندارد.
این عدم قطعیت برای انسان ایجاد نگرانی میکند و خرافات روشی است برای این که با برقراری رابطههایی ساختگی، احساس تسلط بیشتری در امور زندگی به انسان بدهد. میتوان گفت که فرض کردن رابطههایی حتی غیرواقعی بین پدیدهها به انسان این احساس را میدهد که بر وقوع آنها تسلط پیدا میکند و مثلا با انجام کاری یا احتراز از کاری دیگر میتواند وقوع اتفاقات را کنترل کند.
انسانها برای پیشگیری از حوادث و اتفاقات بد کارهایی میتوانند بکنند؛ مثلا برای آن که بتوانند سفری امن و عاری از خطر داشته باشند، نکات ایمنی و احتیاطهای رانندگی را رعایت کنند، اما همواره بخشی خارج از اراده و تسلط انسان وجود دارد که شاید خرافه جای خالی آن را پر میکند. با توجه به این ویژگیها میتوان گفت، ممکن است ذهن انسان سراغ این باورها برود و وجود باورهای خرافی در جامعهای خاص یا مثلا افرادی با تحصیلات و هوش پایین نیست، اما اگر باورهای خرافی جای روشهای منطقی را در زندگی بگیرد، آن موقع است که میتواند مشکلساز باشد. تصور کنید فردی به جای رعایت مقررات و احتیاط در رانندگی، فقط به انجام یک آیین خرافی برای دفع خطر رو بیاورد؛ یا به جای تلاش و مطالعه برای موفقیت در امتحان به این اتکا کند که در امتحان با خودکاری بنویسد که قبلا در امتحانی با آن موفق شده و در ذهنش بین این خودکار و موفقیت ارتباط برقرار کرده است.
یکی از جاهایی که این شکل مخرب باورهای خرافی را میبینیم و اتفاقا در بخشهایی از جامعه امروز ما هم به طور قوی وجود دارد، گرایش به درمان دروغین و کاذب، مثل چیزی است که به آن انرژی درمانی میگویند و گاه باعث میشود افراد به جای کمک گرفتن از متخصصان و در پیش گرفتن روشهای درمانی که مفید بودنشان در تحقیقات نشان داده شده، به این روشها روی بیاورند و در عمل، فرصت درمان بموقع را از خود بگیرند که بسیاری مواقع صدمات جبرانناپذیری در پی دارد.
واگیر خرافات
اسم واگیر که به میان میآید، همگی به یاد سرماخوردگی، سرخک و آبله مرغان میافتیم. گویی واگیر محدود به بیماریهای جسمی است، درحالی که واگیر مسائلی که ذهنیت و باور افراد را درگیر میکند، قدرتمندتر از امراض جسمی است. ناگهان فردی ادعای داشتن قدرتی کیهانی و ارتباط با عالم متافیزیک را میکند و عده فراوانی به دنبالش به راه میافتند. جالب اینجاست که تا چندی پیش، هیچ کس از وجود چنین مسالهای خبرنداشت و حال در اندک زمانی این ماجرا طرفداران آتشین فراوان پیداکرده است، اما علت شیوع سریع باورهای خرافه گرایانه چیست؟
به نظر دکتر توکلی، علت واگیری خرافات را در قدرت نفوذ و تأثیر گروه و جمع بر انسان باید جست. زمانی که افراد در جمعها و گروهها قرار میگیرند، خود احساس تعلق گروهی و باورهای مشترک به آنان حس اعتماد میدهد و بسیاری مواقع هم فشار و قدرت تأثیرگذاری جمع بر باورهای افراد تأثیر میگذارد. وقتی فردی در یک گروه قرار میگیرد، ممکن است باورهای مشترک آن گروه را نیز براحتی بپذیرد. به همین خاطر، گاهی شاهد آن هستیم که باورهای خرافی به شکلی گروهی و در قالب عنوانهای مختلفی مثل گروههای شبه عرفانی گسترش پیدا میکند. میتوان به این موضوع هم فکر کرد که بخشی از این موضوع برمی گردد به میل انسان برای تعلق داشتن به گروههای اجتماعی و اگر شرایط برای فعالیت اجتماعی مفید و سازنده، مانند حضور در نهادهای جامعه مدنی و امثال آن فراهم نباشد، این میل اجتماعی افراد جامعه بیشتر ممکن است به مسیرهای مخفی و انحرافی مانند چنین گروههایی سوق پیدا کند و همانطور که گفته شد اگر فردی تأثیرگذار جلوی این جمع باشد، باورهای شخصی یا خرافی او هم مبنای همبستگی اعضای آن جمع قرار میگیرد. گاهی شاهد هستیم که چنین گروههایی افراد زیادی را هم به خود جذب میکنند.
درمانهایی از جنس خرافات
متاسفانه طی یکی دودهه اخیر به دلیل فعالیت شبکههای ماهوارهای و گستره ارتباطات روشهای درمانگر غیرواقعی به شکلهایی مختلف به مراتب بیش از دورههای قبل ظهورکرده و هریک در حدی قادر به جذب مشتری بوده و دورانی را به خود اختصاص دادهاند. در دورهای انرژی درمانی با دست سروصدای زیادی کرد. درمانگر، آقا یا خانمی بود که ادعا میکرد در وجودش انرژی خاصی نهفته است و او میتواند این نیرو را از سوراخهای نامرئی که در انگشتانش وجود دارد، به دیگری منتقل کند. بیمار روی یک تخت میخوابید و درمانگر به نقاط مختلف بدن انرژی میداد. این کار به بیمار حس آرامشبخشی میبخشید اما درحقیقت هیچ درمانی درکار نبود. فرد احساس میکرد از طریقی غیر از شکل معمول مراجعه به پزشک در مسیر درمان قرار گرفته و همین برای او شیرین بود. نکته جالب آن که درمانگر ادعا میکرد پولی بابت این کار دریافت نمیکند و مبلغی را که از بیمار میگیرد، در راه صواب صرف خواهدکرد.
لیلا رعیت
جامجم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد