لباس جدید امپراتور

خاطرات کاغذی

لباس جدید امپراتور

۲۲ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۳

داستان امپراتوری که دوست داشت لباسی بپوشد تا مردم از تعجب انگشت به دهان مانده و او را تحسین کنند. از قضا دو خیاط زیرک که اهل پاریس، گذرشان به ولایت این پادشاه افتاد و وقتی از آرزوی او خبردار شدند؛ تصمیم گرفتند فریبکارانه او را به خواسته‌اش برسانند و مزد خوبی دریافت کنند.

قصه‌های پاووا

خاطرات کاغذی

قصه‌های پاووا

۲۱ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۳:۴۰

قهرمان داستان‌ها یک پسر بومی آمریکایی از قبایل سرخپوست به نام "پاووا" بود. پزشک قبیله و یک دختر بومی آمریکایی هم جز شخصیت‌های اصلی کارتون بودند که رابطه دوستانه‌ای با او داشتند. سوژه اغلب قسمت‌ها به ارتباط و دوستی پسرک با حیوانات دشت و کوه و جنگل مرتبط بود. مثلا مداوا کردن حیوانات آسیب دیده و کمک به حیوانات ضعیف البته به کمک پزشک دانای قبیله.

ببینید | قطره‌های آب بازیافته

خاطرات کاغذی

ببینید | قطره‌های آب بازیافته

۲۰ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۲:۳۷

از چند جمله اولی که بین خیار و هویج و گوجه رد و بدل می‌شد، متوجه می‌شدیم مساله آن‌ها کم آبی است. تصمیم داشتند به مزارع و دشت‌هایی بروند که به لحاظ بارندگی وضعیت خوبی دارد.

ببینید | بازی بی خطر

خاطرات کاغذی

ببینید | بازی بی خطر

۱۹ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۴:۱۳

پسربچه خردسال کنجکاو و شیطونی دور از چشم پدر و مادرش از نردبان واگن قطار بالا رفت و سرخوشانه روی سقف قطار نشست. در این لحظه قطار به حرکت درآمد و به محض اینکه سرعت گرفت پسرک به پایین سقوط کرد.

ببینید | بازرس

خاطرات کاغذی

ببینید | بازرس

۱۸ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۴:۱۴

مهیج‌ترین داستان‌ها و معما‌های پلیسی که در میان ساکنین شهر سگ‌ها می‌گذشت را در این کارتون می‌توانستیم به تماشا بنشینیم. همه چیز آن‌قدر منطبق با زندگی آدم‌ها بود که فراموش می‌کردیم ساکنین شهر همگی حیوان هستند.

گزارش تصویری | تولیدات صبا در راه آنتن

گزارش تصویری | تولیدات صبا در راه آنتن

۱۶ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۴:۵۰

مرکز پویانمایی صبا را می توان یکی از مراکز فعالی دانست که همواره برای مخاطبانش مجموعه ها و پویانمایی های جذاب و دیدنی را در نظر می گیرد.

طعم جدید شکرستان

طعم جدید شکرستان

۱۶ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۴:۴۳

فصل جدید مجموعه پرمخاطب «شکرستان» در حالی روانه آنتن می‌شود که در طول این سال‌ها و در فصل‌های مختلف، تعداد فضا و کاراکتر‌ها خیلی زیاد و متفاوت بوده است.

دوستی و راستی

خاطرات کاغذی

دوستی و راستی

۱۶ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۹

داستان در بین مردمان رومی روایت می‌شد. حکایت جوانی که برای شرکت در مراسم عروسی خواهرش به شهر آمده بود. لباس عروس زیبایی برای خواهرش خریده بود و باید تا قبل از مراسم آن را می‌رساند. "منس" که مردی جوانمرد وعادل بود به محض اینکه با رفیقش به شهر رسید، خبردار شد افرادی بی گناه قرار است به دار آویخته شوند.

نگی و قورباغه

خاطرات کاغذی

نگی و قورباغه

۱۵ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۴:۵۹

قصه‌ای قدیمی از زندگی فقیرانه دخترکی به نام نگی و قورباغه‌ای مهربان که در پی اتفاقاتی جانش را برای دخترک فدا کرد. همه‌چیز از روزی آغاز شد که با آمدن فصل سرما، پدر نگی سخت بیمار شد.

ببینید | شیر و چوپان

خاطرات کاغذی

ببینید | شیر و چوپان

۱۲ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۹

حکایت چوپانی از قاره آفریقا که تقدیر روزگار او را برای مداوای شیری زخمی انتخاب کرد. تیغی که چوپان از دست شیر درآورد، محبت او را در قلب سلطان جنگل نشاند. سال‌ها بعد دست سرنوشت بار دیگر آن‌ها را با هم روبرو کرد، زمانی که چوپان از بخت بدش به بردگی رومی‌های خونخوار در آمده بود.

قبلی۳بعدی