در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در ایران نیز جنگ تحمیلی هشت ساله چنین وضعیتی را به وجود آورده و قصههای مختلف و متنوعی را در اختیار فیلمنامه نویسان و کارگردانها قرار داده است. در این بین سریالهای تلویزیونی با توجه به طولانی بودن و برخورداری از میلیونها مخاطب بالقوه، قابلیت تاثیرگذاری فوق العادهای دارند که همین امر زمینه را برای ساخت آثار متعددی با کیفیتهای متفاوت فراهم کرده است. خانواده نیز نقش مهمی در شکلگیری بسیاری از این آثار داشته و مخاطب از قبل آن میتواند اثرات جنگ بر این نهاد مهم اجتماعی را مشاهده کند.
بهمن و اسفند برای ایرانیها یادآور عملیاتهای پرشکوه دوران دفاع مقدس است. پخش دوباره سریال دیدنی وضعیت سفید از شبکه آیفیلم بهانهای شد تا به چند سریال تلویزیونی با موضوع اینچنینی بپردازیم.
گل پامچال: دختری به نام لیلا
محمدعلی طالبی که به شهادت کارنامه فیلمسازیاش علاقه خاصی به قصههایی با محوریت کودکان و نوجوانان دارد در گل پامچال به سراغ روزهای اولیه جنگ و یورش عراقیها به مرزهای جنوبی کشورمان رفته است. قصه پرفراز و نشیب زندگی دختری به نام لیلا که در جنگ خانواده خود را از دست داده و برای یافتن خواهرش به شمال ایران سفر میکند. طالبی ملودرام دلنشینی را در گل پامچال خلق کرده که مخاطب را با قهرمانش (لیلا) به همذاتپنداری واداشته و همدلی آنها را برمیانگیزاند. وی همچنین بازی درخشانی از ستاره جعفری در نقش لیلا گرفته و برای سایر نقشها نیز بازیگران مناسبی را برگزیده است که برای نمونه میتوان به فاطمه معتمدآریا، داوود رشیدی و رضا بابک اشاره کرد.
آتش در خرمن: یک فیلم ـ سریال با پس زمینه دفاع مقدس
این فیلم ـ سریال ساخته سعید حاجیمیری متعلق به دورهای است که سریالی ساخته میشد و از دل آن یک فیلم سینمایی هم برای نمایش در جشنواره و گاه اکران عمومی بیرون میآمد. آتش در خرمن جزو نمونههای اقتباس ادبی تلویزیون است که براساس کتابی به همین نام نوشته حسین فتاحی ساخته شده است. داستان نوجوانی چوپان به نام رحمان که به یکباره با هجوم نیروهای عراقی به روستای خود مواجه شده و دست به کاری بزرگ میزند. نقطه قوت این مجموعه تلویزیونی فیلمنامه آن و بخصوص شخصیت رحمان است که در طول داستان پخته و کامل شده و مخاطب را با خود همراه میکند.
پرستوها به لانه بازمیگردند
ابوالقاسم طالبی در مجموعه تلویزیونی بازگشت پرستوها قصه اسرایی را به تصویر کشیده که روزگار سخت و پرمشقتی را در اردوگاه اسرای جنگی عراق گذرانده و در این مسیر تلخی بسیاری را از سر میگذرانند. طالبی به موازات این قصه جذاب، زندگی خانواده یکی از آنها با بازی داوود رشیدی را به تصویر کشیده که در بیم و امید نسبت به سلامت آنها به سر میبرند. در بخش دوم مخاطب با یک خانواده انقلابی ایرانی همراه شده و با آنها احساس نزدیکی بیشتری میکند. در نقطه مقابل خانواده ثروتمندی هستند که از جنگ به بهترین شکل ممکن برای ثروتاندوزی بهره گرفته و در مسیری کاملا متفاوت گام برمیدارند. یکی از نقاط قوت این سریال بازیهای خوب و روان گروه بازیگران آن بخصوص زندهیاد داوود رشیدی، سیاوش طهمورث و کتایون ریاحی است که به هر چه واقعیتر شدن کار شایانی کمک کردهاند.
سفری اودیسهوار به چزابه
زندهیاد رسول ملاقلیپور در سفر به چزابه روایتی تکاندهنده از روزهای خون و حماسه را به تصویر کشیده که یکی از قلههای سینمای دفاع مقدس کشورمان به حساب میآید. وی به سبک فیلم ـ سریالهای ابتدای دهه 70، نسخهای تلویزیونی هم برای آن در نظر گرفت، با این تفاوت که در این نسخه قصهای تازه نوشته شده و در فلاشبکها شاهد نمایشهای بخشهایی از فیلم سفر به چزابه هستیم. داستان سفر عدهای نویسنده به مناطق جنگی است که هریک داستانی برای خود داشته و با گیر افتادن اتوبوسشان در میدان مین دست به افشای درونیات خود میزنند. مهمترین مشکل این مینی سریال به کیفیت نسبتا پایین تصویربرداری آن بازمیگردد که بخش مهمی از آن مربوط به دوربینهای ویدئویی آن سالهاست. همین طور تعدد شخصیتها که برخی تیپهای تخت و تکبعدی هستند و در کنار بعضی دیگر که خوب پرداخت شدهاند، به اصطلاح بالانس نمیشوند. با همه اینها سریال سفر به چزابه به واسطه حضور کارگردان باهوشی به نام رسول ملاقلیپور دارای لحظات و سکانسهای درخشانی است که هنوز هم میتوان به تماشای آن نشست.
لیلی با من است: یک کمدی جذاب باپسزمینه جنگ
نمونه دیگری از فیلم ـ سریالهای ابتدای دهه 70 ساخته کمال تبریزی است که در هفت قسمت ساخته شده و بارها روی آنتن شبکههای مختلف تلویزیون رفته است. داستان فیلمبرداری به نام صادق مشکینی که از جنگ میترسد و به نیت جلوتر افتادن نوبت وام ساخت خانهاش همراه با همکار مسنترش راهی جبهه جنوب میشود. پیمان قاسمخانی در لیلی با من است از ایده آشنای گونه کمدی (قرار گرفتن فرد در موقعیت اشتباه) به بهترین شکل سود جسته و عمده شوخیهای درخشانش را بر این اساس شکل داده است. در نسخه تلویزیونی لیلی با من است، شاهد مقدمه چینیهای بیشتری در رابطه با صادق مشکینی و خانوادهاش هستیم که اطلاعات بیشتری را در اختیار مخاطب قرار میدهد. تبریزی با قرار دادن همسر و دختر خردسال صادق و پررنگتر کردن نقش آنها در نسخه یاد شده، از نقش خانواده هم در آن سالها غافل نشده و به شیوه خود و با توجه به مضمون کار به آن پرداخته است.
گلهای گرمسیری و عاشقانهای در قلب جنگ
محمدمهدی عسگرپور در این مجموعه تلویزیونی دو جوان به نام رسول و ناهید را به عنوان قهرمان خود برگزیده که پیش از آن که ازدواج کنند با شروع جنگ تحمیلی مواجه میشوند. رسول اهل خرمشهر برای دفاع از شهر خود به این شهر رفته و ناهید هم برای یافتن او سفری پرمخاطره را آغاز میکند. در طرف دیگر با ضدقهرمان خوب پرداخت شدهای مواجه هستیم که همراه با فرزندی خردسال از خرمشهر به تهران آمده و زندگی تازهای برای خود دست و پا کرده است. در بخشهای مربوط به زمان حال با ناهید درهم شکسته و مسن مواجهایم که رازی بزرگ در سینه دارد که آن را از تنها دخترش هم مخفی نگه داشته است. عسگرپور در گلهای گرمسیری تاثیر مهیب جنگ تحمیلی بر چند خانواده را به شکل مطلوبی به تصویر کشیده و در این مسیر از بازیگران مناسبی هم برای روایت پرفراز و نشیب داستان خود سود جسته است.
خاک سرخ و خانوادهای از هم گسسته
یکی از بهترین مجموعههای تلویزیونی سه دهه گذشته با مضمون دفاع مقدس که قصه پروپیمانی داشته و به خوبی مخاطب را با قهرمانش (لیلا) همراه و همدل میکند. سالها پیش از انقلاب، ایرج به دلیل وابستگی به حزب توده به زندان افتاده و دیگر خبری از خانوادهاش ندارد. پس از انقلاب و در روزهای منتهی به آغاز جنگ، او که از زندان بیرون آمده به دنبال ردی از همسر و دو دخترش میگردد که یکی از آنها بتازگی با مهندسی جوان ازدواج کرده است. حاتمی کیا داستان پرفراز و فرودی را تدارک دیده که در همان قسمت نخست با طرح یک معما، قلاب خود را به مخاطب وصل میکند. سفر لیلا به خرمشهر برای دیدار با مادر و خواهرش را میتوان ستون اصلی فیلمنامه خاک سرخ قلمداد کرد که داستان را پرشتاب پیش برده و نقاط عطف درخشانی هم با خود دارد. برای مثال هم میتوان به رگبار بسته شدن اتومبیل لیلا و همسرش توسط هواپیمای عراقی اشاره کرد که به شهادت مرد جوان ختم میشود. در دو قسمت پایانی، سرانجام خانواده چهار نفره ایرج در خرمشهر در حال سقوط گردهم آمده، اما با اسارت ایرج، فراقی دیگر رقم میخورد. در کنار شیوه روایت و برخورداری از یک فیلمنامه کلاسیک باید به بازیهای درخشان گروه بازیگران خاک سرخ از پرویز پرستویی و مهتاب کرامتی گرفته تا لیلا اسکندری، بهناز جعفری و امیر آقایی اشاره کرد که نقش مهمی در بالا بردن کیفیت نهایی کار داشتهاند.
در چشم باد و خانوادهای برگرفته از ایران
مسعود جعفری جوزانی در این مجموعه تلویزیونی بخش مهمی از تاریخ معاصر ایران را به تصویر کشیده که بخشهای پایانی آن با روزهای آغازین جنگ تحمیلی تقارن پیدا میکند. وی برای پیشبرد داستان خود از خانواده ایرانی بهره گرفته و مخاطب از چشم آنها نظاره گر وقایع تاریخ معاصر ایران است. بازگشت بیژن ایرانی به کشور برای دیدن همسر و پسری که هیچ گاه ندیده آن هم درست در روزهایی که خرمشهر اشغال شده و عملیاتی بزرگ و پیچیده برای آزادی آن طراحی شده، ایده بسیار هوشمندانهای برای رساندن کار به یک نقطه اوج درخشان است. دیدار پدر و پسر در خرمشهر آزاد شده و جلوی مسجد جامع شهر که با اصابت ترکشی به بیژن و شهادتش در آغوش پسر همراه میشود. در این بین آنچه به جذابیتهای این پایان افزوده، تلاش جوزانی برای واقعنمایی و مستندگونه شدن تصاویر است که کاملا به باور مخاطبانش مینشیند.
قفسی برای پرواز: روایتی دیگر از سقوط خرمشهر
یوسف سیدمهدوی در بخشهای ابتدایی کار قهرمان جوان خود را معرفی کرده و علاقهاش به دختر همسایه خواهرش در خرمشهر را به تصویر کشیده و روی رابطه خصمانه برادر دختر با او تاکید میکند. در ادامه بخشهایی از درگیری نابرابر مردم با ارتش بعثی را در خرمشهر میبینیم که کل شهر و خانوادهها را درگیر خود کرده که در نهایت به اسارت هر دو نفر اشاره شده در بالا ختم میشود. سیدمهدوی روی خانواده دختر و رنجی که از بابت سقوط شهر کشیدهاند تاکید زیادی کرده و مخاطب را به همدلی و همراهی با آنها وادار میکند. از این منظر میتوان قفسی برای پرواز را کاری نسبتا موفق در قاب کوچک تلویزیون به حساب آورد که مانور خوبی روی خانواده در آن ایام داده است.
محمد جلیلوند
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر