محمدتقی فهیم در گفتگو با «صبح نو» به بهانه ساخت «سلام بمبئی2»:

هدف گیشه است، نه تولید مشترک

گفت‌وگو با قربان محمدپور، نویسنده و کارگردان فیلم سلام بمبئی

عشق پایانِ خوش ندارد

«سلام بمبئی» با وجود کیفیت پایین و نداشتن فیلمنامه قوی با استقبال بالای تماشاگران روبه‌رو شده و با فقط سه هفته نمایش، تا اینجا هفت میلیارد تومان فروخته است. حضور ستاره‌های سینما و موسیقی، محمدرضا گلزار و بنیامین بهادری یکی از دلایل اصلی این موفقیت مالی است و البته مشارکت فیلم با کشور محبوبِ هند ـ محبوبیت به لحاظ سینمایی و سابقه ذهنی دلپذیری که تماشاگران ایرانی از دیدن فیلم‌های مشهور این سینما دارند ـ را هم باید یکی دیگر از دلایل این اقبال عمومی دانست.
کد خبر: ۹۸۱۸۷۱
عشق پایانِ خوش ندارد
موفقیت فیلم به حدی است که قربان محمدپور، نویسنده و کارگردان این اثر را از همین حالا به صرافتِ ساختن قسمت دوم «سلام بمبئی» در آینده‌ای نزدیک انداخته است. گفت‌وگو با او را درباره متن و حاشیه «سلام بمبئی» بخوانید.

اکران خصوصی «سلام بمبئی» چرا اینقدر پرحاشیه شد؟ واقعا با چه متر و معیاری بلیت 300 هزارتومانی برای این مراسم درنظر گرفته شد؟

قرار بود یک مراسم فرش قرمز برای فیلم در برج میلاد برگزار و از تماشاگران پذیرایی کنیم و حتی به آنها شام بدهیم. بنیامین و گلزار هم قرار بود در آن مراسم، کنسرت اجرا کنند. بنابراین تصمیم گرفتیم برای چنین برنامه مفصل و پروپیمانی، بلیت 300 هزارتومانی فروخته شود؛ چون همین طوری که قیمت بلیت برخی کنسرت‌ها به 250 هزارتومان هم می‌رسد. از زمان اعلام این مراسم، 270 بلیت هم فروش رفت، اما اداره اماکن نامه‌ای را که باید در این خصوص می‌داد، نداد و مراسم فرش قرمز فیلم لغو شد.

کار کردن با محمدرضا گلزار و بنیامین بهادری، چطور بود؟ به هرحال ستاره‌های سینما و موسیقی، قلق‌ها و رفتارهای خاص خود را دارند.

اتفاقا کار کردن با آنها راحت بود. گلزار بازیگری حرفه‌ای است و سازوکار سینما را می‌داند. بنیامین هم با این که اولین حضور سینمایی اش را تجربه می‌کرد، خوب کار کرد. درمجموع هردو همراهی خوبی داشتند و خوشبختانه فیلم همان طور که می‌خواستیم جلو رفت و به پایان رسید.

بازی‌های قبلی گلزار را دیده بودید؟

اکثر فیلم‌های او را دیده بودم. ضمن این که یکی از دلایلی که گلزار را انتخاب کردم این بود که او به زبان انگلیسی تسلط دارد. در هند وقتی از ما می‌پرسیدند بازیگر اصلی فیلمتان کیست؟ می‌گفتیم محمدرضا گلزار که یکی از سوپراستار‌های سینمای ایران است. گلزار اولین انتخاب من برای بازی در این فیلم بود و فکر می‌کنم بهترین بازی را در میان کل فیلم‌هایش در «سلام بمبئی» انجام داده است.

گلزار اینجا به شیوه آشنای سال‌های گذشته‌اش در این فیلم بازی می‌کند؛ چیز خاصی از او برای بازی در این نقش نمی‌خواستید؟

نه، چون بازی او در این نقش در ذهنم شکل گرفته بود و دو سال بر همین اساس روی نقش و فیلمنامه کار کردم. این همان بازی ای بود که من از گلزار می‌خواستم و او براحتی همان چیزی را که می‌خواستم انجام داد.

بنیامین چطور؟ چون اولین حضور او در سینما بود، برداشت‌های زیادی از او می‌گرفتید و احیانا صحنه‌ها را تکرار می‌کردید؟

نه، مشکلی نداشتیم. چون نقش او سخت نبود که نتواند از عهده آن برآید. نقش بنیامین راحت بود و دیالوگ‌های راحتی داشت. برای من یک یا دو برداشت از او کافی بود، اما گاهی خودش درخواست می‌کرد چند برداشت داشته باشیم تا بهترین بازی‌اش ثبت شود.

البته به چهره بنیامین در این فیلم خیلی نمی‌آید پزشک باشد. به نظر اگر در فیلمنامه نقش خودش یا یک خواننده ایرانی مقیمِ هند را بازی می‌کرد، بهتر و طبیعی‌تر بود. تازه آن طوری هندی‌تر هم می‌شد!

به نظرم همین طوری خوب شده است. چون در سینمای ایران به شیوه غلطی، برخی خواننده‌ها نقش خودشان را در فیلم‌ها بازی کردند و آن آثار هم با شکست سختی مواجه شد. ما در این فیلم برای اولین بار برعکس این شیوه غلط، عمل کردیم و یک خواننده در نقش فردی غیرخودش و در نقش یک دانشجوی پزشکی بازی می‌کرد. شایلی محمودی، همسر بنیامین بازی بدی ارائه نکرد و بویژه زبان هندی را خوب صحبت می‌کند. البته یک معلم زبان هم برای او گرفته بودیم که در این زمینه کمک می‌کرد.

فضای پشت صحنه و تولید در هند چطور بود؟

به هرحال هند بعد از هالیوود بزرگ‌ترین صنعت سینمای دنیاست و سالی 1200 فیلم در آن تولید می‌شود. بسیاری از فیلم‌های هندی در کشورهای مختلف جهان اکران می‌شود. آنها بسیار حرفه‌ای هستند و امکانات خوبی دراختیار ما گذاشتند، همین مساله کار را برای ما آسان می‌کرد. تفکر حرفه‌ای و امکاناتی که در بالیوود است، در ایران نیست. همه اینها باعث شد فیلم ساختن در هند شیرین و جذاب باشد.

فیلم با این که ویژگی‌هایی برای جذب تماشاگر عام دارد، اما خام‌دستی‌هایی هم در آن به چشم می‌خورد. مثلا فیلم خیلی ناگهانی و با مقدمه ناچیزی شروع می‌شود و بدون این که معرفی شخصیت داشته باشیم و تماشاگر فضای فعلی را ببیند، بلافاصله به هند می‌رویم و از فلاش‌بک استفاده می‌شود.

انتقال یکباره اطلاعات به مخاطب باعث می‌شود دیگر در ادامه چیزی برای ارائه به او وجود نداشته باشد، برای همین ما سعی کردیم اطلاعات را بتدریج به مخاطب منتقل کنیم. در شروع فیلم گلزار در نقش جراح قلب، دارد بیماری را معاینه می‌کند. وقتی هم که بنیامین می‌آید، متوجه می‌شویم او ازدواج کرده و در استرالیا زندگی می‌کند و چون پدرهمسرش فوت کرده، به هند برگشته است. صبح‌ها در بیمارستان کوه نور بمبئی کار می‌کند و عصرها در مطب خودش مشغول کار است. گلزار هم می‌گوید بعد از فوت مادرش به صورت خیریه در بیمارستان برخی روستاها و مناطق محروم، کارهای درمانی می‌کند و عصرها هم در مطب خودش به معاینه بیماران می‌پردازد. همه اینها مشخص می‌کند که ماجرا از چه قرار است و شخصیت‌ها چه افرادی هستند.

حالا که مدتی از زمان ساخت فیلم می‌گذرد، به عنوان مخاطب فیلم را می‌پسندید؟

بله.

یعنی هیچ ضعفی در آن نمی‌بینید؟

به هرحال یک فیلمنامه را هرقدر که بازنویسی کنید، همچنان کار دارد و فکرهای جدید همیشه از راه می‌رسد. من دو سال به‌طور شبانه روزی روی این فیلمنامه کار کردم و حدود 15 نسخه نوشتم و بازنویسی کردم. اما به هرحال یک جا باید فیلمنامه بسته و نهایی می‌شد و ما کار را با دورخوانی شروع می‌کردیم. زمان فیلمنامه نهایی 140 دقیقه شد، اما باز برای این که من ریتم فیلم را سریع‌تر کنم، حدود 40 دقیقه از آن را کنار گذاشتم. اگر این صحنه‌ها در فیلم بود، ریتم کار کند می‌شد، اما شاید فیلمنامه انسجام بیشتری داشت و قوی‌تر می‌شد.

از اول دنبال همین بازیگران هندی بودید؟

هربار که می‌خواهید ساخت فیلمی را شروع کنید، همیشه باید چند گزینه بازیگری برای نقش‌های مختلف داشته باشید. گاهی لزوما اولین انتخاب‌ها، برای حضور در فیلم نهایی نمی‌شوند و ممکن است گزینه‌های بعدی بازیگر فیلم شما شوند. البته گلشن گروور ـ بازیگر نقش منفی فیلم و شخصیت سوراج ـ که از دوستان من بود و او را سال گذشته در جشنواره نروژ دیده بودم، انتخاب قطعی و اولیه من بود. ولی دیگر بازیگران هندی را به کمک دوست عزیزم، دکتر علی ایرانی انتخاب کردم.

گلشن با این که حضور قابل قبولی به‌عنوان بدمنِ سینمای هند در برخی فیلم‌ها دارد، اما انتخاب چندان مناسبی برای این فیلم به نظر نمی‌رسد و اداها و اکت‌های او بیش از حد هندی و اغراق‌آمیز است و از نقش و فیلم شما بیرون می‌زند.

کلا بزرگنمایی ذات بازیگران سینمای هند است. شما در فیلم‌های اکشن هندی می‌بینید که یک مشت، طرف را 70 متر آن سوتر پرتاب می‌کند! به هرحال نوع حرف زدن و برخی حرکات گلشن گروور طوری است که در برخی لحظات این حسی را که شما به آن اشاره می‌کنید، به وجود می‌آورد.

در برداشت‌های او محدودیت داشتید؟! چون در صحنه‌ای کاملا جدی او عینک را به شکل خنده‌داری بر می‌دارد و دوباره روی چشمش می‌گذارد، اما باعث خنده تماشاگران می‌شود. امکان نبود برداشت دیگری بگیرید؟

البته ما در این صحنه، برداشت‌های دیگری هم داشتیم، اما این سلیقه تدوینگر است و او تشخیص داد بهتر است از این برداشت استفاده کند.

جاهایی که شخصیت‌های ایرانی و هندی با هم انگلیسی حرف می‌زنند، توجیه دارد؛ اما چرا وقتی خود هندی‌ها با هم هستند، انگلیسی حرف می‌زنند؟

ما راجع به این موضوع خیلی تحقیق کردیم و در برخی مناطق هند، مردم به دلیل این که این کشور سال‌ها مستعمره انگلستان بود، به زبان انگلیسی حرف می‌زنند. حتی پونم دهلون، بازیگر نقش مادر می‌گفت من در خانه، با بچه‌هایم انگلیسی حرف می‌زنم. به هرحال چون ما می‌خواستیم فیلم را در کشورهای دیگر هم اکران کنیم، سعی کردیم شخصیت‌ها به زبان مشترک انگلیسی حرف بزنند.

نخواستید فیلم را برای اکران در ایران دوبله کنید؟

نه. صلاح دانستیم که نمایش فیلم به این شکل در ایران تاثیر بیشتری خواهد داشت.

چرا فیلمی مثل «سلام بمبئی» پایان خوش ندارد؟

پایان خوش باعث می‌شد، وقتی مخاطب از سالن سینما بیرون می‌رود، فیلم برای او تمام شود و دیگر به آن فکر نکند. اما این پایان باعث می‌شود مخاطب قصه را با خودش به خانه ببرد. او تا مدت‌ها به سرنوشت شخصیت‌های فیلم فکر خواهد کرد. هرچند احتمالا بیشتر مخاطبان این پایان را دوست نخواهند داشت. ضمن این که این نکته را فراموش نکنیم که عشق پایان خوش ندارد و معمولا تراژدی خلق می‌کند! شما بهترین داستان‌های عاشقانه دنیا مثل «رومئو و ژولیت» و همین «لیلی و مجنون» خودمان را هم بخوانید و ببینید، به صحت این ادعا پی می‌برید. بهترین فیلم‌های عاشقانه دنیا و همین سینمای هند هم این ویژگی را دارند. شاید هیچ کدام از آن جماعت انبوهی که «شعله» را دیدند، دوست نداشتند شخصیت آمیتاب باچان در آن فیلم کشته شود، اما این اتفاق افتاد و کارگردان برعکس نظر مخاطب عمل می‌کند. اتفاقا تاثیرگذاری فیلم با این کار بیشتر هم می‌شود.

به نظر از دلبسته‌های سینمای هند هم هستید.

مردم ایران فیلم‌های هندی را دوست دارند. سالانه ده‌ها فیلم هندی از شبکه‌های تلویزیون ما پخش می‌شود و مردم ایران ستاره‌های هندی را می‌شناسند. ضمن این که بالیوود هم روی دست ستاره‌های مسلمان هند مثل شاهرخ خان، سلمان خان و عامرخان می‌چرخد. 700 سال زبان مردم هند، فارسی بود و فرهنگ مردم ایران و هند به هم نزدیک است. به خاطر همین بسیاری از مردم ایران، خاطرات خوبی از فیلم‌های هندی از جمله شعله و سنگام دارند.

فیلم محبوب خودتان در سینمای هند چیست؟

شعله.

یک فیلم دینی!

به گفته قربان محمدپور، «سلام بمبئی» فیلم سرگرم‌کننده صرف و خاص نیست. «سلام بمبئی» فیلمی دینی و مذهبی است و لایه‌های پنهان و زیرینی دارد. جوان‌ها امروز در فضای مجازی و در موبایل‌ها دنبال عشق می‌گردند، اما اینجا قصه جوانی ایرانی است که عشقی پاک دارد. او مغز متفکر دانشگاه هند است. او یک جوان ایرانی است که کار را عار نمی‌داند. اوست که روی یک دختر هندو تاثیر می‌گذارد و امید را به او برمی‌گرداند و او را مسلمان می‌کند. در این فیلم ما جوانی ایرانی را نشان می‌دهیم که قرآن را به دست دختر هندو می‌دهد و او بوسه به قرآن می‌زند. او روسری مادرش را به این دختر هدیه می‌دهد. او بسیار پایبند اخلاق است. همه اینها لایه‌های زیرینی است که در فیلم وجود دارد. علی (گلزار) تحت تاثیر دو شخصیت بزرگ یعنی گاندی و علی شریعتی است و ما عکس‌های این دو را روی دیوار اتاقش می‌بینیم. ما در این فیلم حتی یک شوخی جنسی، یک لودگی و یک لوس بازی نداریم و از همه اینها دوری کردیم! چنین فیلم‌های سالم عاشقانه و تاثیرگذار به هرحال کمک می‌کند تماشاگر ایرانی سراغ آثار مبتذل ترکیه‌ای نرود که همواره روی موضوع خیانت تکیه دارد.

علی رستگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها