درباره سریالی که این‌شب‌ها از شبکه 2 پخش می‌شود

«هشت و نیم دقیقه» سرنوشت‌ساز

شبکه‌های تلویزیونی برای جذب هر چه بیشتر مخاطب از راه‌های مختلفی بهره می‌گیرند که یکی از شاخص‌ترین آنها تولید مجموعه‌های تلویزیونی است، آن هم کارهایی با تعداد قسمت‌های بالا که مخاطب را برای مدتی طولانی مشغول کرده و به دنبال خود می‌کشاند.
کد خبر: ۹۶۹۴۲۵

اتفاقی که در سال‌های اخیر بسیاری از سریال‌های جذاب و پربیننده جهان را هم تحت تاثیر قرار داده و به یک جریان تبدیل شده است. در تلویزیون ایران عموما سریال‌ها بیست و شش قسمتی بوده و ملودرام‌ها سهم مهمی از این بازار را به خود اختصاص می‌دهند. داستان‌هایی بر پایه چند شخصیت اصلی و چند شخصیت مکمل که در دل داستان اصلی و داستانک‌ها تعریف شده و شکل می‌گیرند. این فرمول ثابت و همیشگی در صورت برخورداری از یک فیلمنامه استاندارد به بار نشسته و مخاطبانی انبوه را مجذوب خود می‌کند، اما در غیر این صورت می‌تواند شکست سنگینی را برای سازندگانش رقم بزند. مجموعه تلویزیونی «هشت و نیم دقیقه» ساخته شهرام شاه‌حسینی که این روزها در حال پخش از شبکه دوی سیماست ازجمله این آثار است که با برخورد گرم مخاطبان خود روبرو شده است. 

ازنامی جذاب تا شروعی کوبنده

مخاطب بخصوص مخاطب عام‌تر تلویزیون همیشه نگاه خاصی به نام سریال‌ها داشته و گاه با توجه به آن کنجکاوی‌اش برای تماشای آن برانگیخته می‌شود. به همین دلیل هم بسیاری از کارگردان‌ها به این قضیه توجه نشان داده و نامی را برای کارشان برمی‌گزینند که وجوه چند بعدی داشته باشد. هشت و نیم دقیقه یکی از موفق‌ترین نمونه‌های در این باب در سال‌های اخیر است که در نگاه اول گنگ و پر از راز به نظر می‌رسد و شاخک‌های حسی مخاطب را حساس می‌کند.

از طرف دیگر باید به شروع تکان‌دهنده و تا اندازه‌ای غیرمنتظره سریال اشاره کرد که برخلاف بسیاری از ملودرام‌های تلویزیونی وقت زیادی را صرف تعریف روابط آدم‌های داستان در ابتدای کار نمی‌کند. آزیتا ایرایی، علی دادرس و بابک کایدان به عنوان نویسندگان فیلمنامه با این روش مخاطب را در همان ابتدای کار تحت تاثیر قرار داده و آنان را به دنبال خویش می‌کشانند. مهندس تاجیک و پسرش (امیر) در یک سانحه رانندگی بشدت آسیب‌دیده و روانه بیمارستان می‌شوند و ظرف چند دقیقه پشت سر یکدیگر از این جهان می‌روند. همه این اتفاق‌ها در دو قسمت ابتدایی کار رخ داده، اما مانع از آن نمی‌شود که نویسندگان فیلمنامه شخصیت‌های اصلی را معرفی نکرده و روابط میان آنها را ولو به شکل فشرده به تصویر نکشند.

رازها و دروغ ها

فاصله زمانی هشت و نیم دقیقه‌ای میان مرگ پدر و پسر را می‌توان مهم‌ترین معمای این مجموعه تلویزیونی به حساب آورد که شخصیت‌های مختلفی را درگیر خود کرده و بر زندگی آنها تاثیر می‌گذارد. یک طرف داستان احسان، فرزین و کارمند بیمارستان هستند که با دسیسه‌های مختلف مرگ امیر را زودتر از مهندس تاجیک اعلام می‌کنند تا ارث چندانی به یلدا (همسر امیر) و پسر خردسالش (طاها) نرسد و کارخانه تاجیک را هم تصرف کنند. در طرف مقابل یکتا قرار دارد که می‌خواهند با پرده‌برداری از واقعیت به حق قانونی و شرعی خود به کمک دوست وکیلش (نسرین) برسد. در حقیقت نویسندگان کار با محور قرار دادن این کشمکش، بار دراماتیک آن را افزایش داده و به تقابل خیر و شرگونه آنها رنگ و بوی خاصی بخشیده‌اند.

در این میان تعدد داستانک‌ها گاه به کیفیت کار لطمه زده و مخاطب را از تمرکز روی قصه اصلی باز می‌دارد. برای مثال می‌توان به طلبکار جوان کارخانه اشاره کرد که چندبار به کارخانه و خانه یکتا رفته و آبروریزی راه می‌اندازد. همین طور مشکلات تمام نشدنی برادر یکتا (نیما) از داخل خانه تا ورشکستگی مالی که سازندگان هشت و نیم دقیقه تیتروار از آن می‌گذرند. از نمونه‌های خوب در این رابطه می‌توان به زندگی شخصی نسرین اشاره کرد که مشکلاتی با همسرش در رابطه با نگهداری از فرزند معلول خود داشته و در عین حال از تلاش برای برملا کردن حقیقت ماجرای مرگ مهندس و پسرش دست برنمی دارد.

هشت و نیم دقیقه و مجموعه‌ای از تیپ تا شخصیت

مجموعه‌های تلویزیونی از این جنس برای پیشبرد داستان خود نیاز به شخصیت‌های متعدد با کیفیت‌های مختلف دارند. به همین خاطر هم تیپ و تیپ ـ شخصیت نقش مهمی در این امر داشته و بخش مهمی از شخصیت‌ها را شکل داده‌اند. بخصوص تیپ‌های آشنا برای مخاطب که رفتارهایی معمول از آنها سر زده و مخاطب شناختی کامل از آنها دارد. برای مثال می‌توان به کارگر کارخانه اشاره کرد که در نقشه حسابدار و فرزین برای نابود کردن یکتا نقش طعمه را ایفا می‌کند یا کارمند بیمارستان که به دلیل بیماری سرطان همسرش و تامین هزینه‌های درمان او از فرزین پول هنگفتی گرفته تا ساعت مرگ مهندس و امیر را جابه‌جا ثبت کند.

تیپ ـ شخصیت‌ها نیز در هشت و نیم دقیقه نمونه‌های مختلفی دارند که از شاخص ترین آنها می‌توان به یلدا، نسرین، یکتا و فرزین اشاره کرد. اولی دختری شهرستانی است که علاقه‌ای به بازگشتن به شهر خود نداشته و ابراز علاقه فرزین به خود را کاملا جدی گرفته و نگاه مثبتی به آن دارد. دومی زن جوان وکیل و با پشتکاری است که داشتن فرزندی معلول هم او را از نقش اجتماعی خود دور نکرده و در عین حال از عواطف مادری‌اش هم چیزی نکاسته است.

یکتا نمونه آشنایی از زنان جوانی است که از روبه‌رو شدن با انبوهی از مشکلات پا پس نکشیده و در عین حال پناهگاهی هم برای برادر و خواهرش به حساب می‌آید. فرزین هم خاکستری‌ترین شخصیت این مجموعه است که کینه‌ای قدیمی از مهندس تاجیک بر سر شراکت او با پدر خود داشته و حال فرصت را برای یک تسویه حساب همه جانبه مناسب دیده است. فرزین برای مخاطب بسیار آشناست چرا که نمونه‌های آن را در بسیاری از سریال‌ها دیده اما آنچه که او را متمایز کرده اندک ظرافت‌های به خرج داده شده در خلق لایه‌های درونی اوست. احسان و همسرش (فروغ) را می‌توان در رده شخصیت‌های نه و نیم دقیقه قرار داد که لایه‌لایه بوده و نوسان زیادی در آنها به چشم می‌خورد. احسان در قسمت اول نشان می‌دهد که مشکلاتی عمیق با پدرش داشته و همیشه به جایگاه امیر پیش پدر حسادت می‌کرده است. همین نکته به ظاهر ساده می‌تواند دلیل مهمی برای رفتارهای بعضا تند و خشنش در قسمت‌های بعد بخصوص با یکتا باشد. البته از بین رفتن فرزندش به شکل ناخواسته توسط یکتا نیز نقش مهمی در به سیم آخر زدن احسان داشته و تزلزل شخصیتی عمیق‌تری به او بخشیده است. در کنار او فروغی قرار دارد که با وجود آن‌که عروس خانواده تاجیک شده، اما همچون فرزین حق پدرش را در کارخانه پایمال شده می‌بیند. از طرف دیگر سقط فرزندش مشکلات روحی پیشین او را شدت بیشتری داده و به مرور به سمت سقوط روانی بیشتر سوق می‌دهد.

مجموعه‌های تلویزیونی:سکوی پرتاب مناسب برای بازیگران

بازیگران در این دسته از آثار، نقشی کلیدی در بالا بردن کیفیت کار و جذب مخاطب دارند و در عین حال در بسیاری از موارد از آن به عنوان سکوی پرش بهره می‌گیرند. برای مثال هم می‌توان از بازیگران زیادی نام برد که پس از ایفای نقش در یک مجموعه پربیننده به سرعت راه سینما را در پیش گرفته‌اند. هشت و نیم دقیقه هم با توجه به تعدد شخصیت‌ها نیاز به بازیگران بسیار داشته تا در قالب نقش خود جا بیفتند. شهرام شاه‌حسینی که پیش از این هم در همه چیز آنجاست تجربه کاری اینچنینی را داشته در انتخاب و هدایت بازیگرانش تا حدود زیادی موفق عمل کرده است.

از میان آنها چند نفر موفق‌تر عمل کرده و به شکل دلپذیری به نقش‌های خود جان بخشیده‌اند. سام درخشانی یکی از آنهاست که پس از مدتی کم فروغ شدن در عرصه بازیگری بازگشت موفقی به قاب کوچک با نقش احسان داشته است. نوسان‌های موجود در نقش نیز به کمک درخشانی آمده و دست وی را برای ارائه هر چه بهتر آن باز گذاشته است. در این بین گاه کمی به اغراق روی آورده که لطمه‌ای ولو اندک به کیفیت نقش آفرینی اش وارد کرده است. آشا محرابی انتخاب هوشمندانه‌ای برای شخصیت چند لایه فروغ بوده که وجوه نمایشی زیادی هم دارد. محرابی برای خلق فروغ بیشتر تمرکز خود را روی نگاهش گذاشته که تلاطم خاصی هم در آن موج می‌زند.

برای مثال می‌توان به برخورد سرد او با یکتا و یلدا پس از سقط شدن فرزندش اشاره کرد. بهرنگ علوی که در یک سال اخیر معمای شاه را هم روی آنتن شبکه یک سیما داشته، در نقش فرزین متقاعدکننده ظاهر شده و خاکستری بودن او را بخوبی به نمایش گذاشته است. در عین حال از تضادهای فرزین نیز غافل نشده و خشونت درونی او را به شکل مناسبی به نمایش گذاشته است که نمونه درخشان آن را در تهدید غیر مستقیم کارمند بیمارستان در بیرون شهر مشاهده کرده‌ایم.

محمد جلیلوند

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها