در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
او که با پدرش با بازی رضا مولایی زندگی میکند، روزگار سخت و ناشادی را میگذراند. بیشتر از اینکه پدرش او را مراقبت و نگهداری کند، اوست که این وظیفه را به عهده دارد. غذا میپزد، خرید میکند، خانه را نظافت میکند و... پدرش با او رفتار بسیار خشنی دارد و دائما او را با هنجارهای خانوادگی و تربیتی خاص یهودیان سرزنش میکند و همواره او را با برادرش که موسی او را هیچوقت ندیده است، مقایسه میکند. هنگامی که موسی به دنیا آمده است مادرش آنها را ترک کرده و با شخص دیگری ازدواج میکند. در این فضای سخت و نامطلوب برای یک نوجوان؛ موسی با موسیو ابراهیم آشنا میشود. مسلمانی که زیر پلهای در خیابان محله زندگی موسی دارد؛ موسیو ارتباط صمیمانه و میتوان گفت پدرانهای با موسی برقرار میکند و این ارتباط که پس از مدتی به رابطه صمیمی تبدیل میشود؛ زندگی موسی را تحت تاثیر خود قرار میدهد.
تا اینجا، داستان پسری بدسرپرست و قابلترحم است که مسلمانی او را زیر پروبال خود میگیرد، اما اینهمه ماجرا نیست. موسیو ابراهیم شخصیتی مقابل پدر موسی است. مردی که خیلی با هنجارها و باید و نبایدها کاری ندارد. لبخند میزند، تجارت میکند و همیشه شاد است. هیچوقت حالش بد نیست. دقیقا مخالف رفتار پدر موسی که در نهایت هم خودکشی میکند و موسیو ابراهیم، موسی را به فرزندی قبول میکند و با او به سفر میرود و در نهایت به شهر و دیار خود استانبول میبرد و راز زندگی شاد و سرخوشانهاش بهزعم موسی را به او میگوید.
در صحنهای که به نظر میرسد درونمایه اصلی اثر در آن نهفته است، موسیو ابراهیم چشمهای موسی را میبندد و به مکانهای مقدس ادیان مختلف مانند مسیحی کاتولیک، ارتدکس و مسجد میبرد و در نهایت موسی به محل سماع صوفیان میرسد و موسی روی خوش زندگی را آنجا میبیند.
مقایسه ادیان شریعتمدار در مقابل فرقه صوفیه و عبادتی که آنها در مقایسه با دینداران انجام میدهند و تاثیری که در زندگی موسی دارد بسیار نکته قابلتأملی در نمایش کوشک جلالی است. چرخش به دور قلب و یکدست بسوی آسمان و دست دیگری روی زمین ـ سماع ـ و رقصیدنی که موسی در آن، همه آنچه بر او گذشته را فراموش میکند و زندگی جدیدی را شروع میکند. دیگر موسی از پدرش و مادرش کینهای به دل ندارد و برادرش را دوست میدارد.
او میگوید: «هنوز هم هر وقت حالم خوب نیست، شروع میکنم به چرخیدن. یک دستم رو به آسمان و دست دیگرم رو به زمین میگیرم و میچرخم. آسمان دور سرم و زمین زیر پایم به چرخش میافتند. من دیگر خودم نیستم، بلکه یکی از هزاران اتمی هستم که به دور لامکان که همه هستی است، میچرخد. همانطور که موسیو ابراهیم میگفت، شعور تو در وجود توست و وجود تو میتواند بسیار عمیق فکر کند.»
در این نمایش شریعت از هر نوعش یا بهزعم نویسنده و کارگردان بایدها و نبایدها، دست و پای خوشبختی انسان را بسته است و او را به انسانی خشن، تنها و افسردهای تبدیل میکند که در نهایت به افسارگسیختگی و خودکشی میانجامد. نمایش موسیو ابراهیم در قالب مونولوگی که از زبان نوجوانی آسیبدیده روایت میشود، با فلشبکی به گذشته آغاز میشود و هر چه از این گذشته فاصله گرفته میشود و موسی یا همان مومو به موسیو ابراهیم نزدیک میشود، زندگی او متحول میشود و این روش زندگی صوفیانه موسیو است که نجاتبخش زندگی موسی میشود.
در «موسیو ابراهیم» به نظر میرسد اشکان خطیبی بیشتر از اینکه روی نقش موسی و نشان دادن رنج و درد او در نوجوانی موفق باشد؛ سعی دارد با لحن و بیان این کار را انجام دهد که البته ناموفق بوده است. موسی نوجوان است و عموما در این سن افراد تلاش میکنند مانند بزرگترها رفتار و صحبت کنند؛ درحالیکه خطیبی لحن کودکانه میگیرد که نمیتواند حتی سن و سال درست موسی را برای مخاطب به نمایش بگذارد و ما در میان دیالوگها میفهمیم که آشنایی او با موسیو در 16 سالگی بوده است. در مقابل، رضا مولایی که بار اصلی مضمون داستان بر دوش اوست نیز چندان در ایفای نقش خود با وجود تجربههای بسیار تئاتری، موفق نبوده است. بازی در نقش پدر موسی و موسیو ابراهیم چندان تفاوتی با هم ندارند و نمیشود تمایزی میان آنها قائل شد.
رویا سلیمی
جامجم
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین: