ریحانه و هویت گمشده

یکی از شگردهای کلیدی و جواب پس داده در سریال‌های تلویزیونی، دنبال کردن سرنوشت شخصیت‌های مختلف بخصوص قهرمان و ضد قهرمان در گذر زمان است که هیچ‌گاه جذابیتش را برای مخاطب عام از دست نمی‌دهد.
کد خبر: ۹۶۴۸۱۲
ریحانه و هویت گمشده

به گزارش جام جم، از طرف دیگر این روش باعث بسط و گسترش داستان در عرض شده و مخاطب را تا به انتها با خود همراه و همدل می‌کند.

این روش نزد کارگردان‌ها و فیلمنامه‌نویس‌های تلویزیونی ایران هم محبوبیت زیادی داشته و شاهد هم سریال‌های متعددی بودیم که به این شکل ساخته و روانه آنتن شده است. مجموعه تلویزیونی «ریحانه» ساخته سیروس مقدم یکی از نمونه‌های موفق در این باب است که در ادامه به آن می‌پردازیم.

یکی از تم‌های مورد علاقه فیلمنامه‌نویسان، تم هویت است که دست آنها را برای خلق فراز و نشیب‌های زیاد قهرمان داستان باز گذاشته و در عین حال نیز برای مخاطب ملموس و باورپذیر به نظر می‌رسد.

آرش قادری که جزو پرکارترین فیلمنامه‌نویس‌های تلویزیون به حساب می‌آید، از این تم به عنوان تم اصلی فیلمنامه‌اش بهره گرفته و آن را به عنوان مساله اصلی شخصیت محوری کار (ریحانه) مطرح می‌کند.

دختر جوان دانشجویی که بر اثر یک اتفاق پی به گذشته خود برده و می‌فهمد که رازهای زیادی در خانواده‌اش وجود دارد که باید به کشف آن بپردازد. قادری برای پروپیمان‌تر کردن قصه خود، داستان را به دو بخش گذشته و حال تقسیم کرده و مخاطب را با هر دو بخش از زندگی شخصیت‌های اصلی خود آشنا می‌سازد.

در بخش مربوط به گذشته با خانواده‌ای سنتی با مایه‌های مذهبی پررنگ آشنا می‌شویم که کارگاه قالیبافی داشته و از این راه امرار معاش می‌کنند.

علاقه آسیه به رضا که از کودکی پیش پدر آسیه بزرگ شده و کار کرده زمینه‌ساز حوادثی می‌شود که موتور حرکت فیلمنامه را روشن می‌کند. در این میان نزدیکی این خانواده بخصوص رضا به مبارزان اسلامی ضد حکومت شاهنشاهی نیز رنگ و لعاب بهتری به بخش فوق بخشیده و گره‌های دراماتیک جذابی به آن می‌اندازد.

تیپ‌های آشنا:فرازها و فرودها

قادری در خلق شخصیت‌های اصلی و فرعی کمتر به سمت شخصیت‌پردازی رفته و بیشتر به تیپ‌هایی توجه نشان داده که مخاطب نمونه‌های زیادی از آن را به خاطر دارد. از شخصیت انقلابی مثبتی همچون رضا تا پدر سنتی آسیه و خواهرزاده او (هوشنگ) که تقریبا همگی خصوصیاتی تیپیکال داشته و از لایه‌های درونی چندانی برخوردار نیستند.

این امر از یک سو به کار ضربه زده و از سوی دیگر کار قادری را برای شناساندن شخصیت‌ها به مخاطب با توجه به پیشینه ذهنی‌شان آسان کرده است. رضا جوانی است که در بچگی یتیم شده و پیش پدر آسیه بزرگ شده و رشد کرده و به نوعی خود را مدیون وی می‌داند، اما سوی دیگر علاقه‌ای است که میان او و آسیه شکل گرفته که با بافت سنتی خانواده جور درنیامده و به همین دلیل هم به سرانجام نمی‌رسد. نقطه عطف شکل گرفته از دل این رابطه یکی از نقاط قوت فیلمنامه ریحانه است که در ادامه ماجراهای مختلف و پیچیده‌ای را رقم می‌زند. آسیه هم نمونه تیپیک یک دختر محجوب از خانواده‌ای اصیل است که دچار چالشی بزرگ شده و حال و آینده‌اش به مخاطره می‌افتد.

شخصیت طوبی خواهر او به نسبت بهتر از آب درآمده و سفیدی مطلق ریحانه را نداشته و در زمان حال نقش مهمی در پیشبرد داستان دارد. خود ریحانه هم به عنوان قهرمان این مجموعه تلویزیونی می‌توانست بهتر از اینها بوده و انفعال کمتری داشته باشد. همچنین رابطه او و مادرش (آسیه) نسبتا خوب شکل گرفته و به باور مخاطبان خود می‌نشیند. در قطب منفی هم شخصیت‌های زیادی حضور دارند که هوشنگ و بابک شاخص‌ترین آنها به حساب می‌آیند.

هوشنگ در زمان گذشته نقش مهم‌تری نسبت به حال داشته و قادری تلاش زیادی برای بخشیدن لایه‌های بیشتر به او به خرج داده است. ازجمله این تمهیدات می‌توان به علاقه او به آسیه اشاره کرد که در ابتدا به نظر واقعی می‌رسد، اما در ادامه به یک حسادت عمیق و کاملا کلیشه‌ای ختم می‌شود.

سیروس مقدم در ریحانه با توجه به تعدد نقش‌ها نیاز به یک تیم منسجم بازیگری داشته تا داستان را خوب پیش برده و در عین حال مخاطب را به همذات‌پنداری با خود وادار کند. کاری که تا حدود زیادی هم در انجامش موفق شده، اما غافلگیری‌ای را در این زمینه رقم نزده است. زیبا بروفه که در دهه 80 بازیگر نسبتا پرکاری در تلویزیون به حساب می‌آمد، برای ایفای نقش ریحانه انتخاب مناسبی بوده که فیزیک چهره‌اش هم همخوانی خوبی با نقش دارد.

کسری همایونی افشار

ضمیمه قاب کوچک

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها