در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
آثار بینالمللی تسخیر سفارت آمریکا فوقالعاده عمیق بود. این رخداد تکاندهنده و بیسابقه موج عظیمی در سراسر جهان ایجاد کرد و ستونهای نظام بینالملل را به لرزه درآورد، زیرا در زمانه فرمانروایی بلامنازع قطبهای دوگانه امپریالیستی بر دنیا که حتی کشورهای متوسط نیز جرأت کوچکترین تعرضی را به منافع آنها نداشتند، ناگهان حیثیت بینالمللی یکی از این دو قطب به دست یک بازیگر پیرامونی شدیدا لکهدار شده و حق «فراسرزمینی» (Extraterrestriality) آن (حفظ صلاحیت قضایی بر سفارتخانهها) زیرسؤال رفته بود. ایالات متحده که امنیت ملیاش را در گسترهای به وسعت سراسر محیط بینالملل تعریف میکرد و داعیهدار رهبری جهان آزاد بود، اینک در منطقه استراتژیک خاورمیانه و در کشوری که تا چندی پیش حیاط خلوتش به شمار میآمد، خود را با یک تهدید حاد امنیتی از سوی انقلابیترین و ضد امپریالیستترین نظام سیاسی موجود روبهرو میدید. پیرسالینجر، روزنامهنگار مشهور آمریکایی در این باره مینویسد: «چگونه میتوان تصور کرد کشوری با چنان تکنولوژی پیشرفته که قادر به فرستادن انسان به فضا است، در وضعیتی قرار گیرد که هر نوع ارتباطش با نقطهای از جهان مثل تهران قطع شود... چگونه ابرقدرتی مثل آمریکا ناگهان در چنگال کشوری بیفتد که خودش در گرداب آشفتگیها و تشنجات ناشی از انقلاب فرو رفته است؟»
اسیر بودن جمعی از شهروندان ایالات متحده در دست یک رژیم بنیادگرای انقلابی، بحران فلجکنندهای برای ابرقدرت جهانی و دولت دموکرات جیمی کارتر محسوب میشد، لذا مقامات آمریکایی به منظور اعاده حیثیت از دست رفته خود میبایست اقدام عاجلی میکردند. جالب اینجا بود که در میان تصمیمسازان بر سر نحوه برخورد با این چالش اختلافنظر وجود داشت به طوری که عدهای به نمایندگی سایروس ونس (وزیر امور خارجه) طرفدار راهکار مذاکره و در نهایت تحریم اقتصادی و پروازی بودند و عدهای دیگر به رهبری زبیگنیو برژینسکی (مشاور امنیت ملی) بر گزینه مداخله نظامی تأکید میورزیدند.
سرانجام ایالات متحده بهعنوان اولین واکنش در قبال حرکت ضد استکباری دانشجویان انقلابی، حربه تحریم و بلوکه کردن اموال و داراییهای ایران در بانکهای آمریکایی و بانکهای خارجی مستقر در آمریکا را به اجرا گذاشت. همچنین کوشید تا از ظرفیت شورای امنیت برای اعمال فشار بینالمللی بر دولت جمهوری اسلامی از طریق تصویب قطعنامه و تعیین ضربالأجل استفاده نماید. اما هیچیک از این اقدامات به نتیجه نرسید و حتی سفر کورت والدهایم دبیرکل سازمان ملل متحد به تهران نیز ناکام ماند تا گروگانهای کشور ابرقدرت همچنان در خاک ایران باقی بمانند.
کار به جایی رسید که در 26 مارس 1980 (چهارم فروردین 1359) یعنی زمانی که حدود 140 روز از آغاز بحران گروگانگیری میگذشت، جیمی کارتر ناچار شد از کانون استکبار جهانی نامه محرمانهای را خطاب به امام خمینی(ره) بنویسد و در اوج درماندگی و استیصال اظهار بدارد: «ما آماده پذیرش حقایق جدید که مولود انقلاب ایران است میباشیم. این امر همچنان هدف و آرزوی ماست، زیرا من تصور میکنم که ما هدف واحدی را که صلح جهانی و برقراری عدالت برای همه ملل است تعقیب میکنیم.» اما امام در یک حرکت هوشمندانه دستور داد تا نامه کارتر به صورت عمومی منتشر گردد و کاری کرد که انتشار این نامه در آمریکا به یک افتضاح سیاسی برای کارتر منجر شود.
این میزان تحقیر آن هم از سوی یک کشور پیرامونی و بیبهره از منابع قابلتوجه قدرت مادی برای ابرقدرت مستکبر نظام بینالملل غیرقابل تحمل بود، لذا مقامات کاخ سفید تصمیم گرفتند که چالش بغرنج پیشروی خود را با نشان دادن یک واکنش قاطع و کوبنده مرتفع سازند. بهعنوان پیشدرآمد این واکنش، کارتر در تاریخ 19فروردین 1359 تمام روابط سیاسی و دیپلماتیک آمریکا با ایران را قطع کرد و به دیپلماتهای ایرانی فرصت داد تا خاک ایالات متحده را ترک نمایند. اما در مقابل، حضرت امام خمینی(ره) از اقدام کارتر شدیدا استقبال کرد. در کنار قطع روابط سیاسی، آمریکاییها عزم خود را برای استفاده از ابزار نظامی هم جزم کرده بودند. در واقع کاخ سفید میخواست به منظور جبران این تحقیر و اثبات قدرت خدشهناپذیر آمریکا، ضرب شست قاطعی به جمهوری اسلامی ایران نشان دهد تا راه را بر تکرار وقایع مشابه در دیگر نقاط جهان برای همیشه مسدود سازد. در نتیجه، کارتر به ستاد مشترک نیروهای مسلح دستور داد تا طرح آزادسازی گروگانها را از طریق عملیات نجات تهیه و ارائه دهند و در عین حال آمادگی لازم را کسب نمایند.
ستاد مشترک، فرماندهی این عملیات را بر عهده سرهنگ چارلز بکویتز و گروه وی گذاشت که جمعی از سربازان باتجربه و کارآزموده جنگهای ویتنام بودند و تحت آموزشهای پیچیدهای قرار داشتند. گروه مذکور به دنبال دستور ستاد مشترک و با استفاده از اطلاعات جاسوسی و جغرافیایی، در منطقهای در کارولینای شمالی و صحرای نِوادای آمریکا تمرینات خود را آغازکرد. سرانجام زمانی که کارتر از آزادی گروگانها از طرق سیاسی، حقوقی و تحریمهای اقتصادی ناامید گردید، دستور آغاز عملیات نجات ـ معروف به «عملیات دلتا» ـ را صادر نمود.
تمهیدات و پیشبینیهای بسیار گسترده، هوشمندانه و دقیقی به عمل آمده بود تا همه چیز برای اجرای موفقیتآمیز عملیات بزرگ رهایی گروگانها مهیا گردد. تمهیداتی نظیر ایجاد اغتشاش و بلوا در دانشگاه تهران، ایجاد تشنج در مرزهای ایران و عراق، وقوع آشوبهای خونین خیابانی در استان کردستان، جمعآوری عامدانه توپهای ضدهوایی از فرودگاههای استراتژیک جنوب و شرق کشور و از کار انداختن رادار بابلسر. ناگفته نماند تمام این مقدمهچینیها با همکاری بیدریغ برخی مقامات بلندپایه سیاسی و نظامی ایران در دولت ابوالحسن بنیصدر و شخص وی انجام میپذیرفت!
در نهایت، جمع نیروهای معاند انقلاب در داخل و خارج کشور دست به دست هم دادند تا در شب چهارم اردیبهشت 1359 عملیات معروف دلتا آغاز گردد. اما وقوع حادثه عظیم طبس و شکست ناباورانه عملیات دلتا فضاحت و رسوایی فراموشناشدنی و عجیبی برای دولت کارتر به وجود آورد و موقعیت برتر ایالات متحده در محیط بینالملل را شدیدا زیرسؤال برد تا جایی که مارک فرگوسن در این زمینه مینویسند: «در حقیقت بحران گروگانها کشور آمریکا را که در اثر انقلاب ایران گیج شده بود، مانند دیگ آبی به نقطه جوش کامل رساند. هلیکوپترهای در حال سوختن در صحرا سمبل عدم توانایی آمریکا در به دست آوردن هدف بسیار محدودی شده بود که همانا آزادی شهروندانش از کنترل یک ملت درجه3 بود.»
ناکامی در رهاسازی دیپلماتهای آمریکایی که با شکست خفتبار طبس تکمیل گردید، میخهای بزرگی را بر تابوت سیاسی جیمی کارتر کوبید و طومار حزب دموکرات را در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 1980 درهم پیچید تا این بار رونالد ریگان جمهوریخواه قدم به کاخ سفید بگذارد. در حقیقت این همان هدفی بود که حضرت امام خمینی(ره) به یمن هوش و درایت سیاسی فوقالعادهاش از رهگذر مدیریت ماجرای گروگانگیری دنبال میکرد. امام دستور آزادی گروگانها را تا موعد انتخابات ایالات متحده به تأخیر انداخت تا مستقیما در نتیجه انتخابات تأثیر بگذارد و به همه جهانیان نشان دهد که یک کشور پیرامونی که علیالظاهر فاقد مؤلفههای قدرت مادی است نیز میتواند در سرنوشت سیاسی ابرقدرت جهانی منشأ اثر گردد.
جالب اینجاست که ادعای اثرگذاری ماجرای گروگانگیری بر سرنوشت سیاسی آمریکا چیزی نبود که تنها از جانب رهبران جمهوری اسلامی مطرح شده باشد، بلکه خود آمریکاییها نیز به صحت آن اذعان داشتند. برای مثال همیلتون جردن رئیس ستاد انتخاباتی کارتر میگوید: «برای من روشن بود که کلید انتخابات در دست کسان دیگر در آن سوی دنیاست که تصمیم و عملشان تا آخرین لحظه قابل پیشبینی نیست. کارتر در هواپیما به من گفت: عجیب است که سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری کشور بزرگ ما نه در شیکاگو یا نیویورک بلکه در تهران تعیین میشود.» همچنین در همان ایام روزنامه آلمانی اشپیگل نوشت: «زمانی ایالات متحده میتوانست تصمیم بگیرد که چه کسی در ایران بر مسند قدرت بنشیند اما امروز در 1980 آیتاللهی در تهران میتواند سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده را تعیین کند.»
در هر حال گروگانهای آمریکایی از 13 آبان 1358 تا 444 روز بعد در اختیار ایران بودند و ابرقدرت جهانی باوجود توانمندیهای فوقالعادهاش نتوانست طی این مدت مدید کاری از پیش ببرد. بحران گروگانگیری به معنای واقعی کلمه هیمنه استکباری ایالات متحده را در محیط بینالملل و خصوصا در چشم ملتهای آزادیخواه شکست.
دکتر حمیدرضا مقدمفر - استاد دانشگاه و کارشناس مسائل استراتژیک
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد