چرایی تنبیه بدنی دانش‌آموزان و پیامدهای آن در گفت‌وگو با یک روان‌شناس

تنبیه، فتیله شیطنت‌ها را بالاتر می‌کشد

در مکتبخانه‌ها اگر کودکی را با ترکه نازک آلبالو نمی‌زدند عجیب بود و حالا اگر در مدرسه‌ای معلمی با چک و لگد به جان دانش‌آموزی بیفتد غریب است. دانش‌آموزان زیادی تاکنون در مدارس کتک خورده‌، مجروح شده‌، به کما رفته‌اند، غرورشان شکسته است، تحقیر شده‌ و کینه مدرسه را به دل گرفته‌اند با این حال گردونه تنبیه در مدارس ازحرکت نایستاده است. تنبیه بدنی و عواقبش بر کودکان و نوجوانان و این که تشعشعات منفی‌اش چه بلایی بر سر فضای آموزشی می‌آورد و تا چه اندازه قداستش را می‌شکند، مضمون گفت‌وگوی جام‌جم با دکتر فاطمه قاسم‌زاده، روان‌شناس کودک است.
کد خبر: ۹۵۹۶۹۹
تنبیه، فتیله شیطنت‌ها را بالاتر می‌کشد

بعد از چند مورد تنبیه بدنی سنگین در سال گذشته و بازتاب‌های گسترده آن در رسانه‌ها به نظر می‌رسید امسال این موارد در مدارس تکرار نشود ولی باز هم می‌بینیم ضرب و جرح دانش‌آموزان در مدارس ادامه دارد و این بار هنوز وقتی سال تحصیلی تازه آغاز شده. به نظر شما ریشه این خشونت‌ها درکجاست؟

به نظر می‌رسد ریشه این خشونت‌ها در دو مشکل است؛ اول مشکلات معیشتی و خستگی تلنبار شده معلمان که تاب‌آوری و تحمل آنها در کلاس را کم می‌کند و به بروز عکس‌العمل‌های شدید منجر می‌شود و دوم انتخاب غلط کسانی که در جایگاه معلم قرارگرفته‌اند. البته مشکل دوم ازمشکل اول بزرگ‌تر است چراکه اگر یک معلم باعشق و علاقه مشغول به کار شده باشد، با روان‌شناسی کودک و نوجوان آشنا باشد و نحوه اداره کلاس و مهارت‌های برقراری ارتباط را نیز آموخته باشد حتی اگر مشکلات معیشتی داشته باشد به تنبیه بدنی روی نمی‌آورد و مطالباتش را از راه‌های دیگر پیگیری می‌کند، اما وقتی یک معلم آن درجه از خشونت را در کلاس درس اعمال می‌کند که دانش‌آموز راهی بیمارستان می‌شود یعنی آژیر خطر به صدا درآمده و باید در شیوه تربیت معلمان و بررسی سلامت روان آنها تجدیدنظر کرد.

این حرف‌ها به منزله توهین به قشر معلم است چراکه من همواره خودم را سپاسگزار معلمانی می‌دانم که برایم فداکارانه کار کرده‌اند و پوزش می‌خواهم از معلمانی که در بدترین شرایط بهترین کارها را برای دانش‌آموزان انجام می‌دهند. با این حال جامعه به رفتار معلمان حساس است چون آنها الگوهای اجتماع هستند و اگر نتوانند بر رفتار خود مسلط باشند دیگر نمی‌توان از جامعه انتظاری داشت.

خیلی از مردم نیز با شما هم عقیده‌اند، اما معلمان می‌گویند دانش‌آموزان، بازیگوش، بی‌ادب و حرمت‌شکن شده‌اند و برخوردهای فیزیکی اجتناب ناپذیرشده است.

اگر معلمی چنین حرفی بزند فاقد مهارت‌های ارتباطی و شیوه‌های حل مساله است. من قبول دارم که نسل فعلی با نسل‌های گذشته فرق کرده و بعضی دانش‌آموزان بازیگوش‌اند و رفتارهای ناهنجار دارند ولی آیا با مقابله به مثل می‌توان آنها را به راه آورد؟ بنابراین باید مشکلات ریشه‌یابی شود نه این که با انواع تنبیه سرکوب شود و این وظیفه معلمان است.

موضوع دیگر به فضای مدارس مربوط می‌شود و نحوه برنامه‌ریزی آموزشی. وقتی یک دانش‌آموز ابتدایی مجبور می‌شود یک ساعت و نیم در کلاس بماند و به درس گوش دهد و هیچ فضای تنفسی نداشته باشد معلوم است که بازیگوشی می‌کند یا وقتی در برنامه‌های مدارس هیچ فعالیت جذابی گنجانده نمی‌شود و حیاط مدارس آنقدر کوچک است که اجازه جنب و جوش و تخلیه انرژی را به بچه‌ها نمی‌دهد، از آن سو نیز پدر و مادرها برای بچه‌ها وقت نمی‌گذارند و انرژی‌شان را هدایت نمی‌کنند، طبیعی است اگر آنها شیطنت کنند.

الان بسیاری از بچه‌ها مدرسه را دوست ندارند و به ادامه تحصیل رغبتی نشان نمی‌دهند، آیا می‌توانیم این وضع را به فضای مدرسه و نوع اداره آن ربط دهیم؟

قطعا. اگر فضای مدرسه شاد باشد، اگر امکانات بیشتر باشد، اگر به ورزش توجه شود و اگر لااقل صبحگاه مدارس شادی‌آور باشد دانش‌آموزان تغییر رویه می‌دهند و در کلاس آرام‌تر می‌شوند.

یعنی می‌گویید ما دچار یک چرخه باطل شده‌ایم به این معنی که محیط مدرسه را کسل‌کننده کرده‌ایم که بچه‌ها برای تخلیه هیجانات خود در آن شیطنت می‌کنند و ما قصد داریم این شیطنت‌ها را با تنبیه کنترل کنیم؟

بله. انسان ذاتا شوق یادگیری دارد ولی به دلیل نقص در سیستم تدریس و آموزش، در مدارس دلزدگی تحصیلی ایجاد می‌شود که خودش را به عنوان افت تحصیلی نشان می‌دهد. بیزاری از مدرسه یکی از تبعات تنبیه بدنی و عاطفی در مدرسه است به نحوی که حتی اگر کودک و نوجوانی با اجبار والدینش به مدرسه برود دچار افت تحصیلی می‌شود و بسیاری از ترک تحصیل‌ها به خاطر همین افت تحصیلی اتفاق می‌افتد.

این در حالی است که برای سنین کودکی و نوجوانی، مدرسه بهترین مکان است و اگر کسی در این سن از مدرسه باز بماند در معرض انواع خطرها قرار می‌گیرد. تنبیه‌های جسمی و عاطفی حس انتقامجویی را در بچه‌ها ایجاد می‌کند و احتمال انتقال خشونت از فرد خشونت‌دیده به دیگران را افزایش می‌دهد.

در چرخه خشونت گفته می‌شود اگر کسی در دوران کودکی خشونت ببیند به احتمال زیاد در بزرگسالی به فردی خشونت‌‌گرا تبدیل می‌شود. اینها همه دلایل خوبی است برای پرهیز از اعمال خشونت نسبت به دانش‌آموزانی که به جای سرکوب شدن باید آموزش ببینند و پیشرفت کنند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها