حالا روی نیمکتهای دادگاه خانواده زنی سیاهپوش نشسته که با چشمانی پر از اشک به قاضی خیره شده و منتظر تصمیم اوست. رئیس شعبه 268 دادگاه خانواده پرونده این زوج را بررسی میکند و دقایقی بعد میپرسد: چرا میخواهید از هم جدا شوید؟
زن در حالی که همچنان اشک میریزد پاسخ میدهد: من و مهیار عاشق هم بودیم. زمانی که با او آشنا شدم بتازگی از شوهر اولم جدا شده بودم. با پسر سه سالهام به تنهایی زندگی میکردم و بهدلیل جدایی از شوهرم بشدت افسرده بودم. در آن زمان مهیار بود که به من امید تازه داد و با محبتهایش مرا دلباخته خودش کرد. او یک بار نامزد کرده و جدا شده بود. با این حال بهخاطر عشقی که به من داشت قبول کرد تا همسری مهربان برای من و پدری دلسوز برای تنها پسرم باشد. من هم برای این همه محبتهایش عاشق شدم و ما با هم ازدواج کردیم. دو سال اول همه چیز خوب بود و من دیگر از خدا هیچ چیزی نمیخواستم. اما بعد از دو سال زندگیام دگرگون شد. دیگر رنگ خوشبختی را ندیدم. چون متوجه شدم پسرم سرطان دارد و باید درمان شود. با شنیدن این خبر بشدت شوکه شدم. حالم از این رو به آن رو شد. از آن وقت دیگر کارم در بیمارستان و مراقبت از پسر بیمارم بود. مهیار هم تنهایم نگذاشت و در کنارم ماند، اما یک مساله باعث شد که دیگر نتوانم در کنار او زندگی کنم. چند ماه پیش بود که پسرم حالش بدتر شد و هیچ امیدی به بهبودیاش نداشتم. در حالی که بشدت ناامید بودم تصمیم گرفتم پسرم را برای ادامه درمان به خارج از کشور بفرستم، اما وقتی موضوع را با مهیار در میان گذاشتم او بشدت مخالفت کرد و گفت که در همین ایران هم میتوانیم او را درمان کنیم. او با صحبتهایش مرا از این کار منصرف کرد. اما چند وقت بعد پسرم را از دست دادم. او فوت کرد و بعد از آن دیگر نتوانستم مهیار را ببخشم. احساس میکنم اگر پسرم را به خارج از کشور میفرستادم شاید الان زنده بود و او را از دست نمیدادم. هر چه سعی میکنم نمیتوانم مهیار را ببخشم. من او را مقصر مرگ پسرم میدانم. برای همین دیگر نمیتوانم در کنارش بمانم و با اینکه هنوز عاشقش هستم، اما میخواهم از او جدا شوم.
در این لحظه مرد جوان نیز به قاضی میگوید: آقای قاضی همسرم بعد از فوت پسرش دچار افسردگی شده، برای همین مرا مقصر این موضوع میداند. او گاهی خودش را نفرین میکند و گاهی هم میگوید مقصر من هستم. در صورتی که من میدانستم که اگر او را به خارج از کشور هم میفرستادیم فایدهای نداشت. او روزهای سختی را میگذراند و من درکش میکنم. ولی دوست ندارم از همسرم جدا شوم و نمیخواهم او را تنها بگذارم. برای همین حاضرم تا هر زمان که او خواست منتظر بمانم تا شاید حالش بهتر شود و بتواند در کنارم زندگی کند. الناز تنها به دلیل ناراحتی از دست دادن پسرش دچار چنین حالتی شده و خودش و مرا مقصر این ماجرا میداند.
در پایان نیز قاضی بعد از شنیدن صحبتهای این زوج رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول میکند.
در زندگی شریک هم باشید
دکتر مریم رامشت، روانشناس در این باره میگوید: گاهی اوقات بعضی از حالات روحی و روانی در افراد میتواند در زندگی مشترک نیز تاثیر منفی بگذارد. حالات روحی مثل افسردگی یا وسواس؛ اگر زن یا مرد دچار چنین اختلالات روحی و روانی شد باید هر چه سریعتر با یک مشاور صحبت کند و درصدد حل این اختلالات برآید. از طرفی نقش طرف مقابل هم بسیار حائز اهمیت است. شریک زندگی باید در این مواقع همسرش را درک کند و با کمک به وی، نقش مثبتی در بهبودی حال روحی او داشته باشد. از سوی دیگر طرف مقابل میتواند در بدتر شدن این شرایط نقش مهمی داشته باشد و با تنها گذاشتن و لجبازی و اعتراضهای مختلف، به اختلالات روحی همسرش دامن بزند. برای همین زن و شوهر باید این را بدانند که زندگی مشترک یک عمر است و زن و مرد بعد از ازدواج به یک خانواده تبدیل میشوند. برای همین باید در شرایط مختلف در کنار هم باشند و با کوچکترین مشکل زندگی خود را بر هم نزنند. این اختلالات روحی ممکن است در هر شرایطی و در هر سنی برای طرف مقابل پیش بیاید. برای همین این همسر است که میتواند به بهبودی همسرش و همچنین بهبودی زندگی مشترکش کمک زیادی کند. به همین دلیل زنان و مردان باید در زندگی مشترک خود را شریک همدیگر بدانند. خود را جدای از هم نبینند و اگر به دید خانواده به همدیگر نگاه کنند خیلی از مشکلات حل خواهد شد و زندگی مشترک ایدهآل و پر از آرامش خواهد بود.
سیما فراهانی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد