به بهانه بازپخش سریال «بچه‌های نسبتا بد»

قصه‌ای کهنه با سا ختار غیرخطی

ایده «دزدی» به شکل‌های مختلف همیشه جزو جذاب‌ترین ایده‌ها برای فیلمنامه‌نویسان طی دهه‌های مختلف بوده و فیلم‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی بسیاری را با درجات کیفی مختلف شکل داده است.
کد خبر: ۹۴۳۱۴۵

یک دزدی کلاسیک

در میان مجموعه‌های تلویزیونی سه دهه اخیر نیز شاهد نمونه‌های بسیاری در این رابطه بوده‌ایم که از آن میان می‌توان به «دزدان مادربزرگ» ساخته مهدی صباغ‌زاده و «بی‌گناهان» ساخته احمد امینی در کنار «خواب و بیدار» مهدی فخیم‌زاده اشاره کرد. مهم‌ترین دلیل توجه ویژه برنامه‌سازان تلویزیونی به سوژه اشاره شده، علاقه مخاطب به آثاری از این دست است که هیجان چاشنی آن بوده و عموما طرح معما نیز بخوبی در آن صورت می‌گیرد. در وهله بعد نباید از کلیشه‌های آشنا برای مخاطب غفلت کرد که به آنها در رابطه با قصه از همان ابتدا ذهنیت بخشیده و بار بزرگی را از دوش فیلمنامه‌نویس برمی‌دارد. در سال‌های اخیر شبکه‌های تلویزیونی کمتر به سراغ سوژه یاد شده رفته و سعی در جذب مخـــاطب از طــریق قصه‌های دیگر داشته‌اند. مجموعه تلویزیونی «بچه‌های نسبتا بد» هم از این دست نمونه‌هاست که همان داستان آشنای دزدی توسط چند دوست را به تصویر کشیده است. قصه‌ای بشدت آشنا برای مخاطب عام که کاملا براساس کهن‌الگوها پیش رفته و مخاطب را با خود همراه می‌سازد؛ منتها با این تفاوت که برای فرار از کلیشه‌ها به تغییرات اساسی در فرم روی آورده و زبان تصویری دیگری را برای روایت داستان خویش به کار گرفته است.

کار دشوار فیلمنامه‌نویس

پیمان عباسی در مقام نویسنده فیلمنامه کاری ساده اما در عین حال دشوار در سروسامان بخشیدن به فیلمنامه این مجموعه داشته است. ساده و سهل‌الوصول از این جهت که تا به امروز بارها و بارها این قصه روایت شده و زیر و بم آن برای فیلمنامه‌نویس کاملا مشخص است. سختی آن هم از این جهت است که به اصطلاح ته‌دیگ قصه هم درآمده و دیگر نکته تازه چندانی برای مطرح کردن باقی نمانده است. عباسی در نگارش فیلمنامه مجموعه یاد شده برای فرار از دام کلیشه‌ها روایت غیرخطی را در دستور کار خویش قرار داده که این روزها بشدت مورد توجه مجموعه‌سازان تلویزیونی قرار دارد. خوشبختانه این روند غیرخطی از همان بدو نگارش فیلمنامه لحاظ شده و با ساختار فنی آن کاملا همخوانی دارد. برای مثال می‌توان به قسمت اول و نحوه ورود مخاطب به داستان اشاره کرد که مقدمه‌چینی‌ها حذف شده و یکضرب سر اصل داستان می‌رود. عموما در آثاری از این جنس به سراغ بانک‌زنی، سرقت از جواهرفروشی‌ها و صرافی‌ها می‌روند، اما در این مجموعه قرار دادن 2000 سکه طلا در یک گاوصندوق جهت هدیه به 200 زوج مستضعف محور کار قرار گرفته که تا حدود زیادی برای مخاطب ناآشنا و گنگ به نظر می‌رسد. این کلیشه‌شکنی و تلاش عباسی برای نوآوری و خلاقیت نتیجه عکس داده و مخاطب را در همان قسمت نخست تا حدودی پس می‌زند.

کفه نابرابر قهرمان و ضد قهرمان

نکته مهم دیگر عدم همذات‌پنداری مخاطب با قهرمان کار(طاها) است و به قدری ضعیف از کار درآمده که عملا ضدقهرمان‌ها را جایگزین آن کرده است! بحث زندان رفتن طاها نیز از نکات گنگ قصه است که چندان به آن پرداخته نشده و در ‌هاله‌ای از ابهام قرار دارد. ضدقهرمان‌های بچه‌های نسبتا بد که حجم زیادی از کار را به خود اختصاص داده‌اند، تلفیقی از کلیشه‌های قدیمی ‌و امتحان پس داده و اندکی خلاقیت هستند که در پاره‌ای لحظات مخاطب را به همدردی با خود وا می‌دارند. شخصیت‌هایی از طبقه فرودست جامعه که هریک انگیزه‌ای برای سرقت دارند: از داشتن همسر پا به ماه و درگیری با شوهر خواهر گرفته تا بدهکاری و بیماری پدر در کنار علاقه پسر فقیر به دختر پولدار که این آخری کلیشه کهنه و دمده شده‌ای در سینما و تلویزیون ایران به حساب می‌آید. با این حال برخی ریزه‌کاری‌های به کار رفته در این سه نفر بویژه سمیر و همایون روی این ضعف‌ها سرپوش گذاشته و کیفیت بهتری به نقش‌های فوق بخشیده است. در حقیقت عباسی سعی کرده شخصیت‌ها را به‌گونه‌ای خلق کند که مخاطب از آنها انزجار پیدا نکرده و رگه‌های پررنگ خاکستری را در وجودشان ببیند. کاری که تا حدودی در قسمت‌های به نمایش درآمده صورت گرفته و نیازی به انتخاب نام گل درشت بچه‌های نسبتا بد برای آن وجود نداشته است! مشکل دیگری که در فیلمنامه این کار به چشم می‌آید، رفت و برگشت‌های زمانی متوالی است که برای مخاطب عام تلویزیونی چندان قابل هضم به نظر نمی‌رسد. در واقع در بسیاری از لحظات سرنخ قصه از دست مخاطبان در رفته و آنها را دچار سردرگمی‌ و آشفتگی می‌کند.

تجربه‌ای تازه برای سیروس مقدم

سیروس مقدم به‌عنوان پرکارترین مجموعه‌ساز تلویزیونی در دو دهه اخیر که تقریبا تمامی‌کارهایش با اقبال عمومی‌مواجه شده، در بچه‌های نسبتا بد به لحاظ تکنیکی تجربه‌های پیشین خود را ادامه داده و از دوربینی سیال در کنار برش‌های کوتاه و پرتعداد بهره گرفته است. روشی که این روزها در سینمای حادثه‌ای جهان باب شده و بسیار هم مورد توجه قرار گرفته است، اما نکته کلیدی اینجاست که مقدم در این مسیر تا حدودی افراط کرده و مخاطب خود را گیج و مبهوت می‌سازد. وی در انتخاب بازیگرانش هم تلاش بسیاری در کلیشه‌زدایی کرده که نمونه آن را در انتخاب یوسف تیموری، اشکان خطیبی و تا حدودی میلاد کی‌مرام شاهدیم. در حقیقت تیم ضدقهرمان‌های بچه‌های نسبتا بد با انتخاب درست مقدم به نقطه قوت کار تبدیل شده‌اند، در حالی که قطب مثبت با حضور حمید گودرزی در آن با ضعف‌های آشکاری روبه‌روست که لطمه سنگینی به کلیت کار وارد کرده است.

محمد جلیلوند

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها