بعد از این در جهانِ داستان، تصویر و نمایش هرچه بگویند تکرار مکررات و بازگوکردن شنیدههاست. آنها معتقدند فقط میتوان به زبان و نگاه خلاقانه خالق اثر به سوژهای تکراری امیدوار بود، اما در مقابل این باور هنوز آثاری تولید میشوند که مثال نقض این تفکر هستند و در برهوت قصهگویی راه و رسم کار خویش را بخوبی بلدند. این آثار نوید میدهند که همچنان میتوان قصه آدمهایی را گفت که زندگیشان دیدنی و شنیدنی است؛ آدمهایی از جنس این روزگار، با دغدغههایی ملموس و افکاری مانوس که در بزنگاه حادثه، کردارشان قهرمانانه و گاه جالب و غریب است؛ و همین قرابت و غریبی توامان و جزئیات خوشآب و رنگ است که به قصه آنها عمق و جذابیت میبخشد.
سریال «چرخ فلک» از آن دست آثار است که در محتوا حرف تازهای برای گفتن دارد و در ساختار برای مخاطب ایرانی بدیع و تماشایی است.
هر داستان از دل داستان دیگر میآید و شخصیتهایش که سوار بر چرخ فلک روزگارند، گاه از کنار یکدیگر عبور میکنند و گاه دانسته و نادانسته بر سرنوشت هم اثر میگذارند.
این شیوه قصه گویی سبب میشود نویسنده به زندگی طبقات مختلف اجتماعی نقب بزند و چشم دل بیننده را به روزگار آدمهایی که احتمالا هر روز از کنارشان رد میشود روشن کند تا مخاطب خود را جزئی از این نمایش تصور کند.
این قصههای تودر تو اما ساده را علیرضا طالبزاده به رشته تحریر در آورده؛ کسی که هر بار فیلمنامهای نوشته، به یکی از آثار موفق قاب جادویی تبدیل شده است.
در بخش کارگردانی نیز دو نسل متفاوت حضور دارند و همکاری این گروه سه نفره نهتنها به یکدستی مجموعه ضربه نزده بلکه به آن ضرباهنگ بهتری بخشیده است و نشان میدهد برخلاف انتظار، کار گروهی در ایران نیز نتیجه مثبتی دارد.
عزیزالله حمیدنژاد کارگردان گزیده کار سینما که «اشک سرما» را به عنوان یک اثر به یادماندنی و موفق در کارنامه دارد یکی از اعضای این گروه سه نفره و سازنده برخی قسمتهاست. در کنار او بهرام عظیمپور کارگردان سریال «بیداری» نیز عهدهدار کارگردانی چند اپیزود است و نیروی جوان و تازه نفسی همچون احسان عبدیپور نیز این گروه را کامل کرده است.
بازیهای رئال و یکدست در کنار داستانهایی سرراست و با ساختی محکم، چرخ فلک را به مجموعهای خوش ساخت تبدیل کرده که با وجود اپیزودی بودن از پس همراه کردن مخاطب سربلند بیرون آمده است؛ به گونهای که هر اپیزود را با کمی اغماض میتوان فیلم سینمایی مستقل، با همان میزان جذابیت در نظر گرفت.
این نتیجه حرفهای حاصل کار فیلمنامهنویس و کارگردانان کاربلدی است که برای جذب مخاطب به هر کاری تن نداده و هر سخن و رخداد کم مایه را برای ایجاد هیجان و کشش دستاویز قرار نمیدهند. راویان این سریال زبان تصویر را بخوبی میشناسند و همین است که از زیاده گویی پرهیز میکنند و تا جایی که امکان دارد جای دیالوگهای پرطمطراق و طولانی را به تصاویر گویا میدهند؛ تصاویری که جزئیات، با مهارت در تار و پود آن تنیده شده است.
به همین دلیل فرم کارگاه به آثار سینمایی طعنه میزند و به جای پرگویی و آدرس دقیق به مخاطب دادن، لذت کشف بسیاری از ناگفتهها را به هوش بیننده میسپارد. و مسلم است سازنده جایی خطر میکند که میداند در جذب مخاطب آنقدر موفق عمل کرده است که تماشاچیاش انگیزه و انرژی لازم را برای مداقه و پیگیری در تکتک پلانهای به نمایش درآمده دارد.
طالبزاده با فضاسازی واقعی در متن، طراح صحنه و لباس با شناخت واقعی شخصیتها و ظاهر آنان در اجرا و کارگردانان با مسلط بودن به فیلمنامه و آنچه میخواهد بگوید تصویری روشن و باورپذیر از جامعه امروز نشان میدهند؛ تصویری که از پس هر قصه مقابل چشمان بیننده نقش میبندد.
هر آنچه رفت مبین این نکته است که ماحصل تلاش گروه چرخ فلک به سریالی متفاوت و جذاب مبدل شده است. ممکن است به نظر بیاید ساخت چنین اثری با فرم خاص و کمتر دیده شده برای مخاطب ایرانی که انتظار دارد سریالهای هر شبی طولانی را با شخصیتهایی ثابت به تماشا بنشیند ریسک باشد، اما آنچه سبب شده این پیشبینی درست از آب درنیاید عمق شخصیتهای داستان و ابعاد تازه آنهاست که بدرستی و با ظرافت در فیلمنامه گنجانده شدهاند. شخصیتهایی که جان دارند و به همین سبب مخاطب را پس از دو قسمت حضور در سریال رها نمیکنند.
بیننده همچنان در خیال و خلوت خود پیگیر آدمهایی است که داستانش پایان نیافته و احتمالا همچنان درگیر مشکلات بیرونی یا افکار درونیشان هستند. مشکلات و افکاری که از قضا بیارتباط با دنیای واقعی بیننده نیست.
نوشین مجلسی - جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد