در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
حال در روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی که با شاهنامهاش در جهان بلندآوازه شده، به اندک فیلمها و مجموعههای تلویزیونی ساخته شده در رابطه با شعرا و آثارشان نگاهی میاندازیم.
نامهای پرآوازه
تاریخ این سرزمین سرشار از شعرای بزرگی است که اغلب آنها نامی پرآوازه داشته و مخاطبانی جهانی دارند: از سعدی و حافظ و فردوسی و مولانا گرفته تا شعرای معاصر هریک از آنها زندگی پرفراز و نشیبی داشتهاند که میتواند برای مدیوم سینما و تلویزیون بسیار جذاب باشد. شعرای معاصر یک قرن اخیر همچون ملک الشعرای بهار، عارف قزوینی، شهریار و... هرچند از شهرت جهانی حافظ و سعدی و خیام به دور هستند، اما برای مخاطب داخل مرزهای ایران از ارزش بسیار برخوردار بوده و در دوره زندگیشان تاثیر عمیقی بر جامعه خویش گذاشتهاند. برای مثال میتوان به شاعر شهید میرزاده عشقی که نود سالی از شهادتش گذشته، اشاره کرد که در راه مبارزه با استبداد رضاخانی جان خویش را از دست داد. پیش از انقلاب و در میانه دهه 50 زندهیاد علی حاتمی در مجموعه داستانهای مولوی به برخی از داستانهای مشهور مولانا پرداخته و از آن به عنوان بنمایه داستانی کارش بهره گرفته است.
پس از پیروزی انقلاب و در سه دهه اخیر تلاشهایی برای به تصویر کشیدن دورههای مختلف تاریخ معاصر صورت گرفته که از خلال آنها مخاطب با شعرای آن دوره تاریخی تنها به شکلی گذرا آشنا شده و عبور میکردند بیآنکه به اثرگذاری آنان در لایههای مختلف جامعه اشاره چندانی صورت گیرد. بخشی از این اهمال به شتابزدگی در مرحله نگارش فیلمنامه و بخشی دیگر به عدم آشنایی کافی فیلمنامهنویس با تاریخ ادبیات معاصر ایران که نیازمند تحقیق بسیار هم هست، بازمی گردد.
در چشم باد ساخته مسعود جعفری جوزانی با وجود نقاط قوت فراوانش از این حیث با کاستیهایی روبهروست که در لابهلای قصه حس میشود. پدر خانواده ایرانی که پس از مهاجرت شغل چاپخانهداری را انتخاب کرده بنا به شغلش میتوانست نزدیکی بیشتری با شعرای همعصر خود داشته باشد که این مهم صورت نگرفته است.
در یکی از قسمتهای این مجموعه شاهد حضور علی اکبر دهخدا در قالب روزنامهنگار در چاپخانه میرزاحسن ایرانی هستیم که در آن دهخدا به چگونگی سروده شدن مسمط «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» اشاره میکند. تصویری که از این مرد بزرگ عرصه ادبیات معاصر ارائه شده با همه کم و کاستیها تصویری جذاب و دوست داشتنی است که مورد توجه مخاطب هم قرار میگیرد. در کنار این میتوان به اجرای درخشان محمدرضا هدایتی از سروده جاودان عارف قزوینی در یکی ازقسمتهای کار اشاره کرد که نوید حادثهای تلخ در روزهایی نزدیک را برای قهرمانهای خود میدهد. میرزاده عشقی به عنوان شاعری مبارز که مخالفتی دیرینه با سلطه بیگانگان بخصوص انگلیسیها داشت، زندگی پرفراز و نشیبی داشته که منبع بالقوه بسیار غنیای برای مجموعهسازان به حساب میآید، اما نیاز چنین پروژههایی به بودجههای کلان کمتر کارگردانی را به این وادی کشانده و اغلب شخصیتهایی از این قبیل را درحاشیه اثر خویش قرار دادهاند. برای نمونه میتوان از مجموعه تلویزیونی مدرس ساخته هوشنگ توکلی که ساختاری تلهتئاتری داشت، یاد کرد که میرزاده عشقی فقط در چند صحنه حضور داشته است.
شهریار و ساخت یک اثر دلنشین
در مجموعه تلویزیونی شهریار ساخته کمال تبریزی هم وی حضوری دلنشین داشته و یکی از بهترین سکانسهای کار را به خود اختصاص داده که شامل ترور او و عزاداری دوستانش در ادامه میشود. البته جنبه روزنامهنگاری او نیز در آن دوره بر شاعریاش چربش داشته که در نهایت موجبات شهادتش را به دست عمال رضاخان فراهم کرد. با این حال میرزاده عشقی و شخصیت پرشورش همچنان میتواند به تنهایی دستمایه ساخت یک فیلم یا مجموعه تلویزیونی قرار گیرد منوط بر آنکه فیلمنامهنویس بر تمام زوایای زندگی وی اشراف داشته باشد.
نیما یوشیج به عنوان پدر شعر نوی فارسی که برای ادبیات ایران زحمت بسیار کشید بیش از دیگر شعرای همدوره خود مورد توجه فیلمسازان قرار گرفته و فیلمی تلویزیونی نیز در رابطه با او ساخته شد. شخصیت خاص و در عین حال جذاب نیما با طبع روستاییاش، مصالح لازم را برای ساخت اثری جذاب در اختیار خالق اثر گذاشته اما در نهایت نتیجه درخشانی از آن به دست نیامد.
در این بین تنها شباهت فوقالعاده اسماعیل محرابی به این شاعر بزرگ یوش با بازی متقاعدکننده او در یاد مانده که متاسفانه برای پوشاندن ضعفهای ریز و درشت آن در وادی فیلمنامه و کارگردانی کافی به نظر نمیرسد. در این بین تنها مجموعه تلویزیونی درخور نام شعرای معاصر ایران زمین که با دقت بسیار به تصویر کشیده شده و تصویر نسبتا کاملی از شعرای مشهور آن زمان به دست میدهد، شهریار به کارگردانی کمال تبریزی است. مجموعه مذکور که در سالهای اخیر بارها از شبکههای مختلف پخش شده، تنها مجموعهای است که روی یکی از بهترین شعرای معاصر زوم کرده و از کودکی تا پیریاش را به تصویر کشیده بیآنکه ذرهای از هدف نهایی خویش که شناخت هرچه بیشتر مخاطب از شهریار است، دور شود.
جوانی شهریار با بازی درخشان اردشیر رستمی بخوبی مخاطب را تحت تاثیر قرار داده و شعرهایش به عمق جان او نفوذ میکند. اشعاری که عموما فیالبداهه سروده شده و نشان از هوش و استعداد عجیب شهریار در شاعری دارد. در واقع خالق اثر به شکل تاثیرگذاری فاصله بین مخاطب و شهریار را از میان برداشته و روی وجه مردمی بودنش تاکید کرده است. اتفاقی که خود شهریار با آثارش رقم زده و مردم عام را نیز شیفته سرودههایش کرده است. حضور شهریار جوان در پایتخت در سالهای ابتدایی قرن چهاردهم هجری شمسی که خیلی زود پایش را به محافل ادبی آن زمان باز کرد، فرصتی طلایی را در اختیار تبریزی قرار داد تا از این طریق به دیگر شعرای همعصر شهریار همچون میرزاده عشقی، عارف قزوینی، ملک الشعرای بهار، امیری فیروزکوهی و... (ولو اندک) بپردازد. شعرای بزرگی که هریک تاثیر عمیقی از خود در جامعه برجای گذاشته و آثارشان پس از گذشت نزدیک به یک قرن نیز همچنان محکم و باطراوت جلوه میکند. محفلهای ادبی به تصویر کشیده شده در شهریار شباهتهای بسیار به آنچه که در ذهن مخاطب بوده داشته و به همین دلیل نیز بسیار جذاب جلوه میکند.
با این حال گاه تبریزی برای بالا بردن مقام و منزلت ادبی شهریار به تنزل بخشیدن دیگران مبادرت ورزیده در صورتی که کوچک ترین نیازی به این کار نبوده است. در واقع او از این فرصت طلایی برای به تصویر کشیدن نسلی درخشان از شعرای معاصر بخوبی سود نجسته و آن را تا حدودی هدر داده است. فصل رفتن شهریار به یوش و آشناییاش با نیما نیز نسبتا خوب و دلنشین از کار درآمده، اما بازی کنترل نشده و تا حدی اغراقآمیز بهروز بقایی در نقش نیما، وجه واقعگرایانه آن را تا حدودی مخدوش کرده است.
هزینههای بالای تولید
عملکرد شبکههای مختلف تلویزیونی در پرداختن به شعرای قدیمی این سرزمین کمتر از شعرای معاصر بوده که بخش مهمی از آن به هزینه بالای تولید آن بازمیگردد. چرا که آثار یاد شده در رده مجموعههای فاخر تاریخی قرار گرفته و نیاز به اختصاص بودجههای سنگین دارد. از طرف دیگر باید برای فیلمنامهشان چه در بخش تحقیق و چه در بخش نگارش وقت زیادی صرف شود که همین امر خود یکی از دلایل کلیدی دیده نشدن این آثار در قاب کوچک است ، به همین دلیل هم چه در سینمای ایران و چه در تلویزیون به ندرت به اثری برگرفته از شاهنامه برمیخوریم که آن اندک نمونهها نیز از کیفیت خوبی برخوردار نیستند. برای مثال میتوان به پرچمهای قلعه کاوه اشاره کرد که از دل مجموعهای به نام چهل سرباز بیرون آمده و در نمایشهای محدود جشنواره فیلم فجر هم توجه چندانی را به خود جلب نکرد. جالب اینکه در شوروی سابق فیلمهای بیشتری با الهام از شاهکار حکیم توس ساخته شده که نسخه دوبله شده آنها در سینماهای ایران نیز نمایش موفقی داشتهاند. بوریس کیمیاگروف که علاقه خاصی به شاهنامه داشت، فیلمهایی با عنوان: رستم و سهراب و داستان سیاوش را کارگردانی کرد که این دومی اکران موفقی در دهه 60 داشت. به گونهای که پروانه اکران فیلم فوق ده بار تمدید شد و جزو پرفروشترین فیلمهای خارجی پس از انقلاب قرار گرفت! با این حال فیلمهای یاد شده به تاسی از سینمای آن سالهای شوروی، ساختاری بشدت تئاتری با دکورهای مختص به تئاتر داشته و بازی بازیگرانش نیز سرشار از اغراق بود.
با همه اینها همچنان میتوان به ساخت آثاری درباره شعرای بزرگ و آثارشان امیدوار بود مشروط به آنکه بودجه لازم در اختیار تهیه کنندگان این آثار قرار گرفته و در عین حال مدیریت کاملی بر آن اعمال شود و در عین حال وقت زیادتری هم صرف تحقیقات آن شود.
محمد جلیلوند
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم