او از آن دست پرکارهای تلویزیون است که در عین حال توانسته سطحی از کیفیت را در کارهایش حفظ کند. ویژگی برزو ارجمند این است که هم در کارهای طنز هم در کارهای جدی و حتی در گفتوگوهایش پرانرژی و با هیجان ظاهر میشود و کم نمیگذارد.
به نظر میرسد نسبت به سریال «غیرعلنی» احساس خاصی دارید و برایتان اهمیت ویژهای دارد. چرا؟
برای این که در سریال «غیرعلنی» ما از ابتدا تا انتهای قصه را میدانستیم، یک تهیهکننده با تجربه داشتیم که من ترسی ندارم حتی بدون قرارداد با او کار کنم. همه چیز مشخص و روشن بود و به جان فرزندم در سریال «غیرعلنی» هر آنچه بلد بودم را به نمایش گذاشتم. یعنی اگر نقصی در بازی من در این سریال میبینید، دلیل آن کمتوانی من بوده است نه هیچ چیز دیگر.
یعنی در دیگر آثارتان هر آنچه بلد بودید را به نمایش نگذاشتید؟
نکته اینجاست که داشتن فیلمنامه این جرات را به بازیگر میدهد که بگوید از کار خوشم نیامده و در آن بازی نمیکنم. زمانی که تعداد «نه»ها زیاد شود، به مسئولان تصویب فیلمنامهها تلنگر وارد میشود که حتما مشکلی وجود دارد، اما تا زمانی که من لنگ نان شب باشم، فیلمنامه وجود نداشته باشد و برای شروع تصویربرداری به طرح اکتفا بشود؛ من بازیگر مجبورم سوار تجربهام بشوم و همین به تنهایی کافی نیست.
مثلا در سریال گل یا پوچ، نقش کسی را بازی میکردم که مادرش فوت کرده بود و با نامادریاش زندگی میکرد؛ طبیعی است من نوع بازیام را بر همین اساس طراحی کرده بودم، اما بعد از هفت قسمت به من گفتند بهتر است این خانم مادر من باشد نه نامادری! تصور کنید من چه حالی داشتم!
همینطور در سریال یک وجب خاک که برای ماه مبارک رمضان بازی کردم، با 14 بازیگر درجه یک قرارداد بسته بودند. خشایار الوند نویسنده سریال بود، یک روز به من گفت: برزو با 14 بازیگر قرار داد بستهاند و به من میگویند بر اساس این 14 نفر فیلمنامه بنویس!
من در میان همه کارهایم ساعت شنی، صاحبدلان، غیرعلنی یا چهارشنبه 19 اردیبهشت را دوست دارم و میتوانم به عنوان کارهای خوب زندگیام نام ببرم و مهمترین دلیلم این است که در این آثار هم فیلمنامه خوب بوده و هم کارگردان وگرنه از این دست موقعیتها در آثار دیگر هم به من داده شده ولی به اندازه کافی خوب نبودهام.
سریال غیرعلنی چه چیزی میخواهد بگوید؟
اولین حرف جدی سریال این است که در جامعه ما آدمهایی هستند که آنقدر سطح مطالعه، دانش و درکشان کم است که فکر میکنند با رفتن به مجلس میتوانند خودشان را نجات بدهند. از قضا همیشه روابطی هست که این نتیجه را برایشان رقم میزند و موفق میشوند به جایی برسند که جایشان نیست. تا بخواهید آدمهایی داریم که در جایگاه واقعی خودشان قرار نگرفتهاند. این اولین نکته درباره امیررضا پورکریمی است که برای راضی کردن پدر خواستگارش نامزد مجلس میشود. البته لزوما آدمهای شبیه به او بد نیستند، فقط سطح شعور و مطالعهشان کم است.
همین نکته شما را به بازی در این سریال تشویق کرد؟
نه. من به خاطر فیلمنامه خوبش آن را پذیرفتم و دلیل مهمترش همکاری با آقای جودی بود. من آنقدر به آقای جودی اعتماد دارم که همیشه منتظرم با من برای یک همکاری جدید تماس بگیرد. ضمن این که چند بار قرار بود با مهرداد خوشبخت همکاری کنم و نشد. او از آن دست کارگردانهایی است که با تکلیف روشن سر صحنه حاضر میشود و وقتی چنین کارگردانی پشت دوربین ایستاده، بازیگر بسیار راحت و با اعتماد به نفس بازی میکند.
به نظر میرسد این شیوه انتخاب بیشتر با هدف معرفی و توسعه کارتان انجام میشود!
من در انتخاب نقشهایم زیاد اشتباه کردهام؛ اشتباهاتی که بیشتر در زمینه بازیگری بوده نه مالی. چون بسیاری از انتخابهایم به خاطر مسائل مالی بوده و در دورههایی از زندگی به دلیل بیپولی مجبور شدهام این کار را بکنم.
با این همه آنقدر خوششانس بودید که هم نقشهای جدی بازی کنید و هم طنز!
امیدوارم این پیشنهادها ادامه داشته باشد و همچنان بتوانم در هر دو عرصه بازی کنم.
برایتان فرقی ندارد که بازیگر طنز باشید یا درامهای تلویزیون؟!
برای من فقط فیلمنامه خوب اهمیت دارد. نقش منفی باشد، مثبت، کمدی، اجتماعی، تاریخی، سیاسی یا هر نوع دیگری! برایم فرقی ندارد.
فیلمنامه خوب را چطور تشخیص میدهید؟
خیلی ساده و سر راست باید بگویم فیلمنامه خوب، فیلمنامهای است که وقتی آن را میخوانی به خودت بگویی کاش میشد این نقش را من بازی کنم. مثلا فیلمنامه چهارشنبه 19 اردیبهشت آنقدر تاثیر گذار بود که من برای بازی در دو سکانس از این فیلم 18 کیلو وزن کم کردم. بیچاره شدم، اما این کار را کردم چون فیلمنامه بدجوری ترغیبم کرده بود که نقش را بازی کنم.
فیلمنامه غیرعلنی چه حسی در شما ایجاد کرد؟
این حس را که میتوانم یک نقش اصلی فانتزی خوب بازی کنم و بتوانم بخشی دیگر از تواناییهایم را نمایش بدهم. قصه پسری که میخواهد ازدواج کند اما پدر دختر مورد علاقهاش مخالف است و او برای حل این مشکل برای حضور در مجلس نامزد میشود.
این قصه واقعا برای شما هیجانانگیز بود؟
اگر این طوری به ماجرا نگاه کنید من نباید هیچ کاری را قبول کنم و بعد از هابیل و قابیل دیگر داستان تازهای پدید نیامده است! به نظر من چگونگی قصه مهم است و این که چطور روایت بشود و چه امکاناتی برای طرح آن به کار گرفته شود. مثلا به موسیقی این سریال دقت کردهاید؟
بله. اما به نظرم خیلی فانتزی است!
این سریال هم مثل سریال قبلی من بخوبی درک نشد؛ سریال تنهایی لیلا یک فانتزی مذهبی بود و هیچ کس از این زاویه به آن نگاه نکرد. میدانید چه اتفاقی رخ داده؟ آنقدر همه چیزهایی که میسازیم دقیقا و کاملا شبیه به واقعیت است که دیگر فانتزی و خیال از کارهای ما رفته است.
با شما موافق نیستم! نمونهاش آثار سعید نعمتالله که فیلم محض است!
درست است ولی از این دست کارها در تلویزیون زیاد نداریم.
«غیرعلنی» یک سریال سفارشی نیست
هر انتخابی هر وقت که اتفاق بیفتد مهم است. این سریال تلنگری است به مردم که فرد اصلح را انتخاب کنند. غیرعلنی یک سریال سفارشی نیست؛ بلکه در یک بستر خانوادگی داستانی را روایت میکند که انتخابات هم مثل دیگر اتفاقات روزمره زندگی در آن جریان دارد. به اعتقاد من این سریال یک اثر اجتماعی خانوادگی است و انتخابات مانند انتخاب شغل، ازدواج و خیلی چیزهای دیگر در بستر قصه جریان دارد.
آذر مهاجر
رادیو و تلویزیون
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد