جام جم آنلاین گزارش میدهد
در ابتدای این برنامه، سردار عباسعلی محمدیان، رئیس پلیس آگاهی تهران گفت: در تماس مردم با پلیس در جریان وقوع سرقت مسلحانه از یک طلافروشی قرار گرفتیم. با تائید موضوع، کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی با حضور در محل وقوع سرقت در خیابان مشیریه تحقیقاتشان را آغاز کردند. با بررسی دوربینهای مداربسته محل سرقت مشخص شد دزدان نقاب به صورت زده و هیچ ردی از خود باقی نگذاشتهاند.
وی ادامه داد: در گام بعدی از روی جثه سارقان و مدارک به جا مانده در سرقت متوجه شدیم این سرقت کار همان سارقانی است که هفت ماه قبل طلا فروشی محله شوش را مورد دستبرد قرار دادهاند. با بررسی سرقت مشیریه و شوش ماموران توانستند در کمترین زمان هویت سارقان را شناسایی کنند. پس از شناسایی باید در یک عملیات همزمان همه سارقان را دستگیر میکردیم، به همین دلیل طی 24 ساعت کار شبانهروزی چهار مخفیگاه سارقان در نقاط مختلف شهر شناسایی شد. در عملیات همزمان سه سارق مسلح که سلاح همراه داشتند قبل از استفاده از آن بر علیه ماموران دستگیر شدند. از متهمان پنج قبضه کلاشینکف و کلت و یک قبضه برنو و سه مین ضد نفر جنگی به همراه 600 فشنگ کشف شد.
رئیس پلیس آگاهی تهران به واحدهای صنفی که اجناس لوکس و گرانقیمت عرضه میکنند توصیه کرد وجوه نقد داخل مغازه را در روز چندبار به بانک منتقل کنند و میزان فروش روزانه و محل نگهداری پول را در معرض دید قرار ندهند. اگر طلا فروشیها متمرکز فعالیت کنند پلیس هم آنجا را پوشش امنیتی میدهد.
یکی از سارقان مسلح در مورد اجرای نقشه سرقت همراه همدستانش گفت: چند روز قبل از اجرای نقشه، میلاد که میدانست من به علت کیفقاپی به شاکیان پروندهام بدهکار هستم و برای آزادی باید اموال 153 شاکی را بدهم، سراغم آمد و موضوع سرقت از طلافروشی مشیریه را مطرح کرد و از من خواست با آنها همکاری کنم. برای اجرای نقشه ابتدا به محله طلافروشی رفتیم و مسیرها را بررسی کردیم. طلافروشی در خیابانی فرعی و خلوت بود.
عضو دوم باند که مرد 37 سالهای است نیز با اعلام اینکه سه سرقت مسلحانه انجام داده، گفت: اولین سرقت از طلافروشیها را در محله فلاح انجام دادیم و بعد از آن یکبار دیگر به یک طلافروشی در خیابان شوش دستبرد زدیم و آخرینبار نیز از طلافروشی محله مشیریه سرقت کردیم. در اولین سرقت که سال 90 انجام دادیم سه نفری به یک طلافروشی در خیابان فلاح دستبرد زدیم و هر کدام 330 گرم طلا بهدست آوردیم. من همان سرقت اول برایم کافی بود اما وقتی وارد تیمی میشوی بچهها میگویند که با دیگر باندهای سرقت مسابقه بدهیم و تو هم باید حرفشان را گوش کنی و همراهشان دست به سرقت بزنی. وقتی بازی را شروع میکنی تو دیگر نمیتوانی تمامکننده باشی و باید تا زمان دستگیری ادامه داد. در سرقت طلافروشی فلاح شیشه مغازه ضدگلوله بود و چون من قوی هیکل بودم با پنج ضربه پتک 14 کیلویی توانستم شیشه را بشکنم.
پسر جوان ادامه داد: در سرقت خیابان شوش وقتی برای ترساندن مرد طلافروش شلیک کردم و تیر به پای او خورد از خودم بدم آمد. تا یک هفته بعد از سرقت نگرانی داشتم و همیشه در خواب کابوس میدیدم. من تیرانداز ماهری هستم و تیر پس از اصابت به زمین کمانه کرد و به پایش خورد. شریک مرد طلافروش هم قصد داشت من را با سیم مجروح کند که به سمت او هم شلیک کردم و پای او هم مجروح شد. عذاب وجدان سختی گرفته بودم که اگر مردان طلافروش بمیرند چه بلایی سرم خواهد آمد. چرا برای طلا این کار را کردم. یک هفته بود خواب و خوراک نداشتم. قرار شد دیگر به سمت سرقت نروم اما با وعده سرقت با پتک باز هم فریب خوردم و فکر میکردم دیگر به کسی آسیب نمیرسانیم. در این مدت ما به خانه مجردی سردسته باند میرفتیم و در آنجا نقشه سرقت را طراحی میکردیم. در سرقت آخر برای ترساندن مردم مجبور شدیم شش تیر هوایی شلیک کنیم. من پشیمان نیستم که دستگیر شدم بلکه خوشحال هستم چون اگر دستگیر نمیشدیم امکان داشت در سرقتهای بعدی برای فرار یا سرقت مرتکب قتل شویم. از خدا ممنونم که زود دستگیر شدم. سرقت مسلحانه ترس دارد و گردو دزدی نیست. هر لحظه ممکن است خطایی جبرانناپذیر رخ دهد.
این سارق مسلح در مورد زندگیاش گفت: 37 سال زندگی بدی داشتم و یک بار هم با آرامش سرم را روی بالش نگداشته ام. زندگی من سراسر بدبختی و نکبت است که خودم باعث آن هستم. ما اگر صد میلیون تومان پول هم داشتیم یک شب خواب راحت نداشتیم.
سومین عضو باند که پسری 26 ساله است، در مورد نحوه ورودش به باند گفت: میلاد سلاح داشت و چون من موتورسواری ام خوب بود از من درخواست کرد عضو باندشان شوم تا پول خوبی به جیب بزنم. من در هر سه سرقت به عنوان راننده موتور همراه آنها بودم و در بیرون از مغازهها با سلاح کشیک میدادم تا مردم نزدیک نشوند و بتوانیم بعد از سرقت فرار کنیم. بعد از اولین سرقت یک اسلحه کمری از دوستم خریدم و در اختیار سردسته باند قرار دادم. بقیه سلاحها را میلاد از یک قاچاقچی اسلاح خریده بود. من زن و بچهدار هستم و میترسیدم در سرقت مشیریه همراهی کنم. اگر گیر میافتادیم مرا اعدام میکردند. سردسته باند یک پسر مجرد است که هیچ دلمشغولی جز پول ندارد. بارها گفتم که دست از سرقت برداریم اما آنها هر بار به بهانهای مرا با خود میبردند. در آخرین سرقت موفق شدیم سه کیلوگرم طلا سرقت کنیم.
پسر سابقهدار ادامه داد: چند سابقه سرقت خودرو، اخلال در نظم عمومی، کیفقاپی و سرقت مسلحانه دارم. آخرینبار نیز پس از کیف قاپی با تودیع وثیقه آزاد و مشغول سرقت مسلحانه از طلافروشیهای شهر شدم. ده سال حبس دارم که این بار باید آن را علاوه بر مجازات سرقت مسلحانه تحمل کنم. یکی از شاهدان سرقت طلافروشی در مورد روز سرقت گفت: در صف نانوایی بودم که دزدان نقاب دار برای سرقت با دو موتورسیکلت مقابل طلافروشی توقف کردند. چند بار فریاد دزد دزد سر دادم که مرد مسلح برای ترساندن من تیر هوایی شلیک کرد. وقتی آنها در حال آمادهشدن برای فرار بودند با میله آهنی به سمت آنها رفتم که با تهدید سلاح متواری شدند.
جام جم آنلاین گزارش میدهد
جام جم آنلاین گزارش میدهد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک فعال سیاسی:
یک نماینده مجلس:
در گفتوگوی «جامجم» با استاد حوزه و مبلغ بینالملل بررسی شد
گفتوگو با موسی اکبری،درخصوص تشکیل کمپین«سرزمین من»وساخت و مرمت۵۰خانه در منطقه زنده جان