هر دو به نوعی پیشرو و خطدهنده. لطفی در بازیگری اما راه به جایی نبرده و عموما در چنبره یک تیپ تکراری گرفتار بوده است. خودش البته همه چیز را به شرایط و نگاه حاکم بر مناسبات حرفهای حواله میدهد. با این حال اغراق نیست اگر لطفی را یک استعداد سوخته و قربانی شرایط بپنداریم. این کارگردان، نویسنده و بازیگر 66 ساله این روزها ساکن زادگاهش قزوین است.
آقای لطفی نیستید، چرا اینقدر کمکار شدهاید؟
کمکار نشدهام. برای خودم مینویسم و انبار میکنم. نهتنها از قافله عقب نیستم که حتی از بقیه جلوتر حرکت میکنم. طرح و نوشته زیاد دارم، اما تلویزیون پول و بودجه ندارد. گاهی وقتها زنگ میزنند و برای بازی در فیلم و سریالی دعوتم میکنند که نه متن درستی دارد و نه کارگردان حسابی. من هم نمیروم. طبیعی است در این شرایط، انسان ترجیح میدهد کار نکند. البته شاید جلوی دوربین نباشم، اما ساکت نیستم و کار خودم را میکنم.
شما سال 64 سریال آینه، یکی از پرمخاطبترین مجموعههای نمایشی تلویزیون را ساختید. به نظر خودتان، دلایل اقبال مخاطبان به این سریال چه بود؟
چند دلیل داشت. مردم تا آن زمان، چنین سوژههایی را ندیده بودند. آینه اولین سریال خانوادگی ایرانی بود و پایه و الگویی شد برای آثاری که بعدا ساخته شد. البته سری سوم این سریال را به من ندادند، اصلا دوست نداشتند که من بسازم. اتفاقا سریال آینه برایم دشمنان زیادی تراشید. در کشور ما همه چیز برعکس است. سال 64 آدمهای زیادی به تلویزیون رفت و آمد نداشتند و خیلی از آنهایی که این روزها کارگردان شدهاند، اصلا نبودند. تلویزیون طرح سریال زشت و زیبا یا همان آینه را پیشنهاد داد و من برایش خیلی زحمت کشیدم و پوستم کنده شد. دو سری آینه را ساختم، آنهم در سالهای ملتهب جنگ که مردم مشکلات زیادی داشتند. آخر سر پولم را هم ندادند. هنوز هم آینه قابلیت نمایش دارد. بماند که به لحاظ تکنیک از زمانه عقب است.
این فرم زندگی شیرین میشود و زندگی تلخ میشود سریال از کجا آمد؟
من مطالعهام در دانشگاه روی آثار برتولت برشت، نمایشنامهنویس و کارگردان آلمانی بود. برشت تکنیکی دارد به نام فاصلهگذاری که براساس آن، هنرپیشه نباید طوری خود را در نمایش غرق کند که باعث گول خوردن تماشاگر شود. برشت معتقد است، این بدترین نوع برخورد یک هنرمند با اثری نمایشی است. برای پرهیز از این برخورد، بازیگران قبل از نمایش جلو میآیند و خودشان و نقشی را که ایفاگرش هستند به تماشاگر معرفی میکنند. بهصراحت به مخاطب میگویند که ما فقط بازیگریم و گول نقش را نخورید. این فرم در ذهن من بود و در سریال آینه پیادهاش کردم که اتفاقا از آن هم استقبال شد. فرم شیرین میشود و تلخ میشود را هم خودم به سریال اضافه کردم که باز هم به دل مردم نشست و با آن ارتباط برقرار کردند.
بازیگران سریال را چگونه انتخاب کردید؟ گویا بیشترشان سابقه تئاتری هم داشتند.
اکثر بازیگران سریال آینه زن و شوهر واقعی بودند. حتی یکی از مجلات خارجی آن زمان نوشت که یک کارگردان ایرانی به دلیل تعصبات دینی، بازیگرانی را برای سریالش انتخاب کرده که در عالم واقع هم زن و شوهر هستند تا از بابت تماسهای اتفاقی مشکلی نداشته باشند در حالی که اصلا اینگونه نبود و من چنین فکری نکرده بودم. اکثر بازیگران سریال در اداره تئاتر با خودم همکار بودند.
اگر همین امروز پیشنهاد دهند سری جدید آینه را بسازید، خواهید ساخت؟
بله، حتما میسازم. حتی سوژه هم برایش دارم. سریالهای خانوادگی و حتی پلیسیای که امروزه ساخته میشوند، همه به نوعی آینه هستند. همه موضوعات اجتماعی و خانوادگی میشود سریال آینه. من همیشه آمادگی ساخت سری جدید این سریال را داشتهام و متنش هم حاضر است، اما هیچوقت پیشنهادی ارائه نشد. فکر نمیکنم دیگر به عمرم قد بدهد سری جدید آینه را بسازم.
شما سال 56 وارد سینما شدید، درست است؟
بله.
و سال 57 اول فیلمتان سرخپوستها را ساختید که شد یکی از متفاوتترین و بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران. چطور شد که فیلمی به این خوبی ساختید، آن هم در اولین گام و تجربه؟
هنوز هم میتوانم فیلم خوب بسازم اما شرایطش فراهم نیست. من دانشجوی سال دوم رشته تئاتر و سینما بودم. همیشه این سوال در ذهنم بود که یک عشق بازیگری که از شهرستان به امید هنرپیشه شدن به تهران میآید با چه مصائب و مشکلاتی مواجه است. زمانی که وقت آزاد داشتم میرفتم به پاتوق این افراد که قهوهخانهای بود در کوچه ارباب جمشید. با آنها نشست و برخاست داشتم و به موازاتش، تحقیقات خودم را هم انجام میدادم. این ماجرا به مدت دوسال ادامه داشت و سناریوی اولیه خیلی بلندتر از آنی بود که براساسش فیلم ساخته شد، اما از آنجا که پول نداشتم مجبور شدم 20 دقیقه از فیلمنامه را کوتاه کنم. سر ساخت این فیلم خیلی سختی کشیدم. کتابچهای دارم به نام مصائب سرخپوستها در همین زمینه.
در این دوسالی که با سیاهی لشکرها و عشق فیلمها دمخور بودید، پیش آمد که همراهشان به پشت صحنه فیلمی بروید؟
تا سر صحنه همراهیشان میکردم، اما جلوی دوربین نمیرفتم. سر فیلم سرخپوستها بیشترین همکاری با من را مرحوم بیک ایمانوردی داشت. سناریو را که برایش گفتم، خیلی خوشش آمد و قبول کرد بهصورت افتخاری بازی کند. ما پول نداشتیم که به او دستمزد بدهیم. حتی روزی که جلوی خانهاش رفتیم برای فیلمبرداری، پول خرید ناهار نداشتیم. چند روز، صبحها جلوی خانهاش میرفتیم تا بالاخره فرصت پیدا کرد همکاری کند. هر گروهی که صبحها زودتر جلوی خانهاش بود، او را به سر صحنه فیلم خودش میبرد. آن مرحوم همزمان در چهار پنج فیلم بازی میکرد.
لطفی : من همیشه آمادگی ساخت سری جدید این سریال را داشتهام و متنش هم حاضر است، اما هیچوقت پیشنهادی ارائه نشد. فکر نمیکنم دیگر به عمرم قد بدهد سری جدید آینه را بسازم |
با این بودجه کم دستمزد بازیگرانی مثل مرحوم پرویز فنیزاده را چگونه دادید؟
دستمزد مرحوم فنیزاده 50 هزار تومان بود که همان اول کنار گذاشتیم. خودش هم چون تئاتری بود و ما را میشناخت تخفیف داد.
یعنی دستمزد معمولش 50 هزار تومان بود؟
نه، معمولا 70 هزار تومان میگرفت، البته نوع فیلم هم بستگی داشت. به هر حال، ساخت فیلم با همه مصیبتهایش یک سال طول کشید. در میانه راه به دلیل بیپولی کار را سه ماه تعطیل کردم. نگاتیو هم نداشتم. مجبور شدم در فیلم محمدعلی نجفی بازی کنم و به جای دستمزد، هشت حلقه نگاتیو گرفتم.
مشــاوری هم کنارتان بود؟
هرگز. در تیتراژ فیلم یک چیزهایی آمد، اما صوری بود.
سرخپوستها آنطور که باید و شاید دیده نشد و امتیازات و قابلیتهایش مغفول ماند.
نه، اینگونه نیست. فیلم سال 58 در هفت هشت سینما اکران شد. البته زمان خوبی برای اکران نبود. از این منظر با شما موافقم. در شلوغیهای پس از انقلاب، فیلم را به نمایش عموم گذاشتند، آنهم بدون تبلیغ مناسب. با این حال سرخپوستها همان سال 470 هزار تومان فروخت که با آن بدهیهای فیلم را دادم و در نتیجه، حتی یک ریال هم به خودم نرسید.
چرا کارگردانی در سینما را ادامه ندادید و فعالیتتان فقط به بازیگری محدود شد؟
من مقصر نیستم. در کشور ما شرایط است که سرنوشت انسانها را معلوم میکند. من همیشه آماده کار کردن بودهام. بعضیها کار میکنند و هراسی هم ندارند که حق دیگران را پایمال کنند. من هنوز 80 ـ70 میلیون تومان از تهیهکنندههای مختلف طلبکارم.
وقتی هم دوباره فیلم ساختید، شد «پاکباخته». این فیلم از کجا آمد؟
تهیهکنندهای داریم که کار اصلیاش بازسازی فیلمهای قدیمی سینما با فرم جدید است. کاری به خوبی و بدیاش ندارم. هالیوود هم گاهی فیلمهای قدیمی را بازسازی میکند.
البته فیلمهای قدیمی خوب را معمولا بازسازی میکنند.
حالا بماند. پاکباخته هم یکی از همین فیلمها بود.
پاکباخته بازسازی فیلم قدیمی دزد و پلیس بود. درست است؟
الان برایت میگویم. دزد و پاسبان هم خودش از روی یک فیلم ایتالیایی ساخته شده بود. خط اصلی داستان همان بود، اما سعی کردم کمی متفاوت باشد. پاکباخته یک فیلم سفارشی بود که فقط برای دستمزدش ساختم. دربارهاش هم ادعایی ندارم، همانگونه که درباره سرخپوستها مدعی نیستم.
تا سالهای سال ایفاگر شخصیت یک آدم رند و شارلاتان و کمی بدجنس بودید. این نقش از کجا آمد و چرا با شما ماند و حتی تبدیل به تیپ شد؟
در کشور ما یک نگاه سطحی بر همه چیز حاکم است. این نگاه در باره بازیگری هم مصداق دارد. اگر یک بازیگر کمدی بازی کند تا آخر عمرش فقط نقش کمدی به او پیشنهاد میشود. مرا هم در این گرداب و چرخه انداختند. وقتی در گرداب گرفتار میشوی مجبوری خودت را رها کنی. من هم باید کار و زندگی میکردم. در این چرخه باید کار کنی یا بیکار بمانی. من دیدم کارگردانی که نمیتوانم بکنم، امکان نویسندگی هم وجود ندارد و فقط برای خودم مینویسم، فقط مانده بود بازیگری برای گذران زندگی. با این حال سعی کردم در همین پیشنهادهای کم تنوع هم تحولی دیده شود، مثل نقش اصلان در سریال خانه به دوش. هیچ نقشی را هم سیاه و سفید محض بازی نکردم.
اگر بازگردید و به گذشته تا امروز نگاهی بیندازید، به لحاظ حرفهای از خودتان راضی هستید؟
سوال خیلی سختی است. هم بله و هم خیر. چاره دیگری نداشتم. همه چیز در اختیار من نبود. از شغلم پشیمان نیستم، اما هنوز نقشی را که دوست داشتهام، بازی نکرده و فیلمی را که باب دلم باشد نساختهام.
«آینه» دشمنان زیادی برایم تراشید
همین الان کلی طرح و فیلمنامه دارم که موضوع و سوژهشان هم نو و بکر است، اما کجاست تهیهکنندهای که حاضر به سرمایهگذاری باشد؟ بارها تلاش کردم، اما بیفایده بود. من هم با سیستم گدابازی نمیتوانم کار کنم. برای هنر باید پول خرج کرد و بعد توقع نتیجه خوب داشت.
محسن محمدی
رادیو و تلویزیون
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد