سال 65 با دوربین خود بهعنوان عکاس در جبهه حاضر شده و با پایان جنگ تحمیلی با سمت تصویربردار به حوزه هنری وارد شده که حاصل آن چندین فیلم مستند و داستانی است.
ناظریان تاکنون سریالهایی چون ذبیح، تب، ملک دل، سلام، یک روز قبل، سهدونگ سهدونگ و... را تصویربرداری کرده و مدیر فیلمبرداری آثار سینمایی چون فـراری، سفر به شرق، نیم، هیـام و لج و لجبازی نیز بوده است.
پخش سریال آقا و خانم سنگی بهانهای شد تا با این مدیر فیلمبرداری درباره نحوه کارش در این اثر و نیز جایگاه مدیر تصویربرداری در آثار تلویزیونی گفتوگویی انجام دهیم.
اصولا برای شما چه چیزی به هنگام فیلمبرداری یک اثر مهم است:
بازیگران، فیلمنامه یا کارگردان؟
به نظر من این سه مورد که شما اشاره کردید سه رکن اصلی یک اثر محسوب میشوند، فیلمنامه بهعنوان نقشه راه، کارگردان مغز متفکر و پیشبرنده این راه و بازیگران بهعنوان ویترین؛ جلوه و نمای کار که این دو تفکر را به مخاطب انتقال میدهند.
البته هرکدام در جایگاه خود مهم و تاثیرگذارند. گاهی اوقات میبینیم که برای حس بازیگر بخشی از فیلمنامه تغییر میکند.
اگر در راستای رسیدن به نتیجه باشد میتواند بسیار موثر باشد و کارگردان در این میان بالانس هر دو را برقرار میکند پس هر سه عامل به نوبه خود مقام و نقش اصلی را میتوانند داشته باشند و برای من بهعنوان یک فیلمبردار هر سه عامل نقش تعیینکننده دارد.
معمولا کارگردان درباره کلیت شیوه فیلمبرداری پیشنهاد میدهد یا از سوی تصویربردار اتفاق میافتد؟
این موضوع بیشتر در زمان پیشتولید اتفاق میافتد (قبل از فیلمبرداری) کارگردان و فیلمبردار با متنی که در پیشرو دارند به بحث و تبادلنظر میپردازند مثلا این پروژه چه سبکی نورپردازی شود، بیشتر از چه کادرهای استفاده شود، حرکتهای دوربین و میزانس چگونه باشند و...
تا در نهایت به یک نتیجه واحد میرسند و درواقع پیشنهادهای یکدیگر را کامل میکنند و به یک نقطه نظر واحد میرسند. در زمان فیلمبرداری هم به جزئیاتی مثل انتخاب لنزها زوایای دقیق دوربین و... میپردازند، در واقع هرچه این ارتباط تنگاتنگتر باشد حاصل کار قطعا زیباتر و دلنشینتر خواهد بود.
زمان فیلمبرداری فیلمنامه چقدر جزئیات در اختیار شما قرار میدهد؟
فیلمنامه نقشه راه است و تعیین میکند تکتک عوامل چگونه پیش بروند و نقش خود را به نحوه احسن اجرا کنند.
فیلمنامههای قوی و مستحکم همه چیز در آن مشخص و معلوم است و تکلیف تمامی عوامل مشخص است بهطور مثال نوشته شده: شب ـ داخلی خانه سعید آباژوری روشن است سعید در حال روزنامه خواندن است و...
تمام راهکار معلوم و جزئیات بخوبی نوشته شده که شما باید از چه منبع نوری استفاده کنید، چه وسایلی باید در صحنه موجود باشد و... فضا و حس حال تمامی در فیلمنامه ذکر شده و همه نیازهای آن صحنه را میدانند و چه باید کرد؛
ولی متاسفانه فیلمنامههای ضعیف این مشکل را دارند و همه را دچار مشکل میکند اصطلاحا میگویند شرح صحنه خوبی ندارد. فیلمنامه خوب باید تمامی جزئیات لازم در آن موجود باشد و اگر اینچنین باشد به فیلمبردار هم کمک زیادی خواهد کرد که به ذهن نویسنده نزدیک شده و در اجرا هم نتیجه بهتری گرفت.
با اینکه این اثر جزء آثار طنز محسوب میشود، اما در برخی از فضا نور سرد استفاده کردید، دلیل خاصی داشته؟
این سریال یک طنز موقعیت است به این معنی که شخصیتها در موقعیت که قرار میگیرند، طنز بهوجود میآید.
بنابراین من هم نمیتوانستم خلاف این عمل کنم وقتی شخصیت داستان در یک موقعیت سرد قرار میگیرد من نیز ناگزیرم که همگام با حس صحنه پیش بروم وقتی در سکانسی حسی بازیگر داستان غمی دارد باید همانگونه نورپردازی کنید. طنز این سریال فانتزی نبود که فضاهای نوری فانتزی ایجاد کنم.
حتی در طراحی صحنه هم همینگونه بود کاملا رئال و حقیقی؛ این موقعیت آدمها بود که سریال را بهسوی طنز سوق میداد بهطور مثال سکانسی داشتیم در شب سرد که شیرین ناامید است و سحر برای دلجویی سراغش میآید خوب ماهیت این سکانس؛ اتمسفر سرد است، باید طبق حس وحال سکانس کار میکردم.
بهنظرم باید با موضوع پیش رفت فیلمبردار اگر با فیلمنامه خودش را تطبیق ندهد نتیجه نهایی اصلا خوب نخواهد شد.
در این کار بهطور مشخص از چه المانهایی برای رسیدن به نقطه مطلوب استفاده کردید مثل نور؛ حرکت؛ دوربین و...
اینها همه ابزارهایی هستند که مدیر فیلمبرداری باید از آنها به نحوی صحیح استفاده کند که به قول شما به نقطه مطلوب برسد. فیلمبردار باید با حرکت دوربین خود حسی به بیننده بدهد که در جهت و هماهنگ با مفهوم و محتوا باشد.
در همین کار بعضی وقتها حرکت دوربین را پیچیده طراحی میکردیم و فکر میکردیم خیلی خوب است و کلی زحمت برایش میکشیدم بعد از یکی دوتا تمرین به این نتیجه میرسیدیم
این حرکت دوربین هیچ کمکی به پیشرفت حس و حال صحنه نمیکند با اینکه زحمت زیادی کشیده بودیم دکوپاژ و حرکت دوربین را تغییر میدادیم و طراحی دیگری برای سکانس انجام میدادیم تا به نتیجه دلخواه برسیم.
یا شاهد میگفت این کادر را دوست ندارم یه چیزی کم دارد آنقدر کم و زیاد میکردیم تابه چیزی که دنبالش بودیم میرسیدیم. بعضی وقتها ما اسیر ابزار و لوازم میشویم و از اصل داستان غافل هستیم به همین خاطر از اصل ماجرا دور میشویم و این خیلی خطرناک است.
در ضمن بیننده عادی هم ناخودآگاه متوجه این موضوع میشود و تاثیر لازم را نمیگیرد. الان تب این پرندهها که از بالا فیلمبرداری میکنند فراگیر شده در صورتی که خیلی از سکانسها اصلا احتیاج به تصویر هوایی ندارد و فقط بهخاطر استفاده از یک وسلیه تازه مد شده استفاده میشود.
من خودم تاثیر منفی این استفادههای نابهجا رو در بیننده عادی دیدهام.
کار با شاهد احمدلو چطور بود؟
حقیقتا کار با شاهد خیلی سخت است تا آن چیزی را که تو ذهنش هست رو اجرا نکند، امکان نداره کوتاه بیاید با هیچکسی هم شوخی ندارد اولویت براش کار است.
ولی خارج از مسائل کار بسیار دوستداشتنی؛ صمیمی و اهل مشاوره است و به نظرات تمامی عوامل هم احترام میگذارد.
جزو مدیران فیلمبرداری هستید که در حوزه سینما هم فعالیت میکنید تفاوت مدیوم سینما و تلویزیون را در چه چیزهایی میدانید؟
در نگاه کلی نمیتوان فرق زیادی قائل شد چون اکثر عناصر موجود در سینما و تلویزیون باهم گره خوردهاند و حتی در بعضی از موارد میشود گفت یکی هستند، اما عمده فرقی که میشود اشاره کرد
بزرگ و عریض بودن تصویر در سینماست و اینکه تماشاگر در بطن ماجرا قرار میگیرد و مهمتر آنکه در سینما بیننده فقط و فقط فیلم نگاه میکند و در اطراف خود حواشی ندارد.
در تلویزیون همراه با تماشای سریال شام هم میخوریم؛ درس بچه را کنترل میکنیم؛ با تلفن صحبت میکنیم و...
به دلیل همین توجه بیشتر مخاطب به سینما حساسیت را دوچندان یا حتی بیشتر میکند چون که کوچکترین جزئیات رو تماشاگر میبیند و میشنود.
اما در تلویزیون این حساسیت کمتر است، البته من اعتقاد دارم اگر که ما سریال خوب بسازیم بیننده نمیتواند تکون بخورد از جلوی تلویزیون.
قاب کوچک
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد