با امیر ستوده، کارگردان و بازیگر جوان تئاتر

کارگردانی بزرگ‌ترین دغدغه من است

با «سهراب سلیمی»، به بهانه اجرای دوباره نمایش «وانیک»

شکست اقتصادی تئاتر

سهراب سلیمی، بعد از 11سال، با اجرای وانیک به صحنه برگشته و اجرای مجدد این نمایش، واکنش‌های متفاوت و غالبا مثبتی را برانگیخته تا در کارنامه این کارگردان شناخته شده، نمره قابل قبول دیگری در زمینه انتخاب و اجرای خوب ثبت شود.
کد خبر: ۸۳۷۸۸۵
شکست اقتصادی تئاتر

نمایش وانیک که 11سال قبل در سالن چهارسوی تئاتر شهر به صحنه برده شد، این روزها در تماشاخانه باران در شرایطی اجرا می‌شود که کارگردان آن نمایش سه اپیزودی را به دو اپیزود تقلیل داده و برای این کار دلایل متعددی دارد.

در نمایش وانیک، نوشته واسلاو هاول که توسط علی امینی نجفی ترجمه شده، احمد ساعتچیان، رضا مولایی و شیوا اردویی بازی می‌کنند که 11سال قبل هم بازی می‌کردند.

سهراب سلیمی می‌گوید: وانیک فردی تودار و صلح‌طلب است. فعالیت‌های اجتماعی خود را در سکوت پیش می‌برد و قوانین زندگی اجتماعی‌اش را در زندگی شخصی خود نیز پیاده می‌کند.

وانیک دوستانی بسیار صمیمی داشته است که حالا تبدیل به خرده ‌بورژواهایی نوکیسه شده‌اند، اما او در مقایسه با آنها همچنان با همان نگاه پیشین به زندگی خود ادامه می‌دهد.

دلیل انتخاب دوباره واسلاو هاول در قالب نمایش وانیک و برگشتن‌تان به نمایشی که 11سال قبل اجرایش کرده بودید، چیست؟

من جزو هنرمندانی هستم که اگر متنی را انتخاب می‌کنم این انتخاب بر این مبنا نیست که نویسنده آن متن، جغرافیایش آن سوی جغرافیای من است و چون خارج از مرزهای جغرافیایی من زندگی می‌کند، پس مطلوب من است.

نه! دلیل این انتخاب، این است که دغدغه‌ها و حرف‌های شبیه هم داریم و این دغدغه‌ها و حرف‌ها و اثر آن نویسنده، مال من هم شده و نویسنده‌ای نظیر واسلاو هاول برای من، قابل احترام و تکریم می‌شود.

زیرا نویسنده‌ای است که از آن سوی مرزها دغدغه‌های مرا نوشته و این، تفاوت بین یک متن و اثر جهانشمول با یک اثر تاریخ مصرف‌دار است که برای یک دوره مشخص، کارکرد دارد و بعدش فراموش می‌شود.

این یکی از دغدغه‌های من است. دغدغه دیگرم، مطرح کردن درام‌نویسانی است که تاکنون در ایران کار نشده‌اند.

سال83 که این اثر توسط یکی از دوستانم در آلمان ترجمه و برای من ارسال شد و من آن را کار کردم، برای اولین‌بار بود که در ایران با واسلاو هاول آشنا می‌شدند. این برخورد با خیلی‌های دیگر هم داشتم و بزرگانی چون داریوفو، تورینی، اریک امانوئل اشمیت را هم شامل می‌شد که از این بین، اشمیت یکی از افرادی بود که مجموعه آثارش را کار کردم. باید بدانیم که درام در چارچوب شکسپیر، سوفوکل و چخوف باقی نمانده است.

تفاوت این اجرا با اجرای سال 83 گویا در تعداد اپیزودهای نمایش هم بود؟

بله! در سال 83 سه اثر جداگانه این نویسنده به نام‌های «احضار»، «گشایش» و «اعتراض» را در قالب یک تریلوژی به نام «وانیک» که حاصل نگاه و دید خودمان است، اجرا کردیم، که مورد استقبال قرار گرفت.

این نمایش بخشی از زندگی سیاسی و اجتماعی «هاول» است که دو برش از این سه اثر بیشتر مورد توجه قرار گرفته و ما امسال همان دو اپیزود را اجرا کردیم.

البته من دلایل دیگری هم برای این تقلیل و این هوشمندی را داشتم که متوجه باشم مخاطب امروز کم ظرفیت و پرفشار شده است و حوصله ندارد مدت زیادی در سالن بماند.

بنابراین باید کار را کوتاه می‌کردیم و در مرحله دراماتورژی طوری عمل شد که مفهوم مورد نظر جای سه بخش در دو بخش نمایان شود.

واسلاو هاول چه ویژگی‌هایی دارد که انتخابش توسط سهراب سلیمی، انتخاب ناگزیری می‌شود؟

هاول از پایین‌ترین سطح یک گروه تئاتری، کار نمایش را شروع می‌کند به بالاترین سطح درام‌نویسی در جهان می‌رسد.

به تعبیر ساده‌تر او کارگر ساده یک گروه تئاتری در زادگاه خود است که توسط درام‌نویس همان گروه کشف می‌شود و او به هاول توصیه می‌کند که جای کارهای پیش پا افتاده، بنویسد و هاول می‌نویسد و اولین نوشته‌هایش می‌شود

همین سه اپیزود احضار، گشایش و اعتراض که ما در سال 83، هر سه اپیزود را اجرا کردیم. واسلاو هاول نویسنده‌ای اهل چک است که از دوران جوانی به‌دنبال شهرت و مطرح شدن بوده است.

هاول برآمده از عصری است که در آن پایان خونینی بر بهار پراگ سال 1968 رقم خورده است. او به سرعت توانست در ردیف نویسندگان بزرگ جهان قرار گیرد.

هاول ابتدا تحت تاثیر فیلسوفان نامدار چک قرار گرفت، فیلسوفانی که بی‌شک در درام‌های او مؤثر بودند.

البته این تاثیرپذیری در سطح فیسلوفان جهان هم وجود داشت و نام بزرگی مانند ایمانوئل کانت، تاثیر شگفتی بر هاول گذاشته بود.

ابتدا همه فکر می‌کردند واسلاو هاول تحت تأثیر اسلاو مروژک قرار گرفته است و همه آثارش به سوی پوچی یا نوعی نگرش نهیلیستی نسبت به دنیای پیرامون خود پیش می‌رود.

در حالی که واسلاو هاول معتقد بود اگر تحت تأثیر نام‌هایی چون: بکت، یونسکو، مروژک، آداموف و... قرار گرفته، کاملا بر مضامینی از زندگی بشر پرداخته است که بسادگی نمی‌شود آنها را انکار کرد و این که در گرو هیچ حزب و گرایش نیست.

آن توالی که شما در این نمایش بین سه اثر هاول به کار بردید، آیا مد نظر خود نویسنده هم بود؟

نه، خیر! هاول به هیچ‌وجه این سه اثر را با این نگاه زنجیروار و وابسته به هم که من در نمایشم (چه سال 83 و چه همین اجرا که دو اپیزودی است) پیاده کردم، ننوشته و هر کدام را در یک مقطع زمانی خاص پدید آورده است.

احضار را در 1974، گشایش را یک سال بعد و اعتراض را در 1978 که هرکدام مقطعی از دوران زندگی واسلاو هاول هستند.

اما در این سه اثر هاول دغدغه‌ای را مطرح می‌کند که بی‌ارتباط با تاثیرپذیری‌اش از فلاسفه اخلاق‌گرایی نظیر کانت نبوده و البته آنچه در اثر خود می‌دیده است.

ین که جامعه عصر هاول، در معرض انحطاط اخلاقی است و رابطه انسان با انسان دارد در مسیر بیگانگی قدم بر‌می‌دارد.

انسان به جای توجه کردن همدلانه به هم‌نوعش، یک انزوا و خلوت‌نشینی را برگزیده که این انزوا یا متاثر از ماشین است یا فشارهای اجتماعی و هر دوی این رویکرد را در نمایش می‌بینیم.

هاول نگاه هوشمندانه‌ای دارد و حتی در جواب مروژک که هاول را ابزورد (absurd=پوچ) نویس می‌داند، می‌گوید من شانه به شانه جریان‌های ابزورد‌نویسی پیش رفته‌ام، اما ابزورد زندگی نمی‌کنم.

من به خرد و عقل معتقدم. وقتی می‌بینم دنیا و کره زمین هر لحظه در حال تغییر است، نمی‌توانم تغییر نکنم. این است که وقتی از زندان بیرون می‌آید این سه اثر را در سال‌هایی که اشاره کردم می‌نویسد.

در روند اجرای این کار نقدهایی را که بر کارتان می‌شد، دیدید؟

بله. فراوان درباره این اجرا نوشتند و ملاحظه کردم، اما در این میان بود نقدهایی که برایم عجیب بود. این که یک نفر که از دید من آدم باسوادی است بنویسد، چرا از اول تا آخر نمایش یک شخصیت نوشابه الکلی می‌نوشد واقعا چه نقدی است و من چرا نباید خطر رواج این نوع بی‌بند و باری را تذکر ندهم؟

رواج الکل در روسیه صرفا به خاطر سرمای سیبری نبود. فشار باعث این روند است. بعد از من سوال می‌شود چرا این متن را انتخاب کرده‌ام.

همین معضل مگر به شهادت اخبار رسمی، مبتلا به جامعه من نیست؟ اینها بخشی از دغدغه‌های من است.

در تمام این سال‌ها به عنوان شهروند دلسوز، به مسائلی فکر کنم که برایم به صورت دغدغه مطرح است و آن را در قالب اثر هنری نقادانه بازتاب بدهم.

تفاوت این دو اجرا را رصد کرده‌اید؟ اجرای این روزهای وانیک و اجرای 11سال قبل؟

جای دیگری هم به این سوال پاسخ داده‌ام که برایم جالب بود بدانم آیا در گذر زمان قدمی به پیش برداشته‌ام یا خیر، خوشبختانه نظر مخاطب مثبت بود.

اما نکته جالب تفاوت مخاطب امروز با 11 سال قبل است که برای دیدن این اجرا حتی روی زمین می‌نشست.

اگر تعداد صندلی‌ها و جمعیت پایتخت را در نظر بگیرید تئاتر امروز شکست اقتصادی خورده است و جایی برای منیت وجود ندارد.

درباره روند خصوصی‌سازی تئاتر چه می‌گویید؟

من به‌عنوان کارگردان اثر و مدیر پروژه با تماشاخانه‌ای رو‌به‌رو هستم که دو جوان مدیر آن هستند و اسپانسر اثر من شده‌اند اما اگر دو اثر را که اسپانسرش هستند، شکست بخورد، دیگر نمی‌توانند کمر راست کنند و اینجاست که باید دولت پا پیش بگذارد.

مگر یک مزرعه را ملخ بزند، دولت نباید بیاید و حمایت کند تا تولید زمین نخورد. اما آیا در حوزه فرهنگی هم این اتفاق می‌افتد؟ به‌هیچ‌وجه. متاسفانه جریان دولتی تبدیل شده به جریان چلوکبابی. همه اجاره می‌دهند.

تئاتر شهر، بنیاد رودکی، ایرانشهر مصداق این موضوع است و این ادامه همان بی‌اخلاقی‌ای است که در نمایش وانیک می‌بینیم.

من شفاف همه اینها را با افکت‌های اصولی و نه سلیقه‌ای می‌گویم. من بسیار با روند پیشرو شدن بخش خصوصی موافقم، اما کو؟ یک جای خصوصی را به من نشان بدهید که برای کارمندان و کارگرانش تخفیفی قائل شود که بیایید بروید فلان کار را ببینید.

مهرداد نصرتی / اعظم حسن تقی - قاب کوچک

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها