یکی از این کارآگاهان محبوب در سالهای اخیر، آدام دالگلیش در سریال «دالگلیش» بوده است. او که دنبالهرو کارآگاهانی همچون پوآرو و شرلوک هولمز است، برخلاف آنها تاریخچهای کهن و قدیمی ندارد و از سال ۲۰۲۱ به تماشاگران علاقهمند معرفی شده است. با وجود کمسنوسال بودن این کاراکتر، او توانسته محبوبیت بسیار زیادی در بین مخاطبان و طرفداران ژانر کارآگاهی کسب کند و نام خود را در کنار کارآگاهان خبره و کلاسیک این ژانر قرار دهد. دراین سریال نقش آدام دالگلیش را برتی کارول بازی کرده است که ۴۸ سال دارد. البته دالگلیش تفاوتهایی هم با همکاران ریز و درشت قدیمی و جدید خود دارد که این کاراکتر را از آنها متمایز میکند.ازدست دادن همسر دررخدادهای داستان و ماجراجوییهای دالگلیش تاثیر زیادی گذاشته است. درعینحال، او دستی هم درشعر و شاعری دارد و چندین کتاب شعر منتشر کرده است. به این ترتیب، بسیاری او را حتی بهعنوان یک شاعر حرفهای میشناسند و این نکتهای است که به گونهای در تضاد با شغل و حرفه سخت و خشن او قرار میگیرد. با چنین توصیفاتی است که داستان سریال نقبی به دهه ۷۰ میلادی انگلستان میزند تا این بازپرس و کارآگاه متبحر را روانه ماجراجوییهای جنایی متفاوتی کند. تفاوت نوع عملکرد دالگلیش با همتایان مشابه در این است که او در تحقیقات و جستوجوهایش، تنها به کشف و حل جرم نمیپردازد و سراغ روح و روان موکلان خود و جنایتکاران میرود. این مسأله کمک میکند تا بخشهای تاریک روح و روان کاراکترهای حاضر در داستان سریال، مورد مکاشفه و تحلیل قرار گیرد. برتی کارول در مصاحبه زیر، درباره جنبههای مختلف کار در سریال صحبت میکند.
دالگلیش براساس داستان مجموعه کتاب پرخواننده «پی دی جیمز» ساخته شده است. با نوشتههای جیمز قبل از شروع کار در سریال آشنایی داشتید؟
نهچندان. البته از دور چیزهایی دربارهاش شنیده بودم. سال ۲۰۲۰ که برای بازی در سریال دعوت شدم، تصمیم گرفتم چندتا از آنها را بخوانم و از نزدیک با کاراکتری که قرار است بازی کنم آشنا شوم. جیمز سبک نگارش خوبی دارد و در کتابهایش این کاراکتر را خیلی خوب و جامع معرفی کرده است. نکاتی که او درکتابها درباره آدام دالگلیش مطرح کرد، دستمایه کار من برای آشناشدن با کاراکتر و ارائه یک بازی درست از آن شد.نکته مهم در رابطه با سریال این بود که بهجز من که در تمام اپیزودها حضور داشتم، بقیه اپیزودها (که داستانهای مستقلی را تعریف میکردند) بازیگران خاص خودش را داشت. به این ترتیب، یک طرف ماجرا من بودم و طرف دیگر، شخصیتها و بازیگرانی که هربار تغییر میکردند.
رسانهها نوشتند قرار بود کلید فیلمبرداری اواخر سال ۲۰۲۰ زده شود، اما چند ماه به تعویق افتاد و شما سال ۲۰۲۱ جلوی دوربین رفتید.
بله. البته مشکل خاصی نبود، اما سازندگان سریال تصمیم گرفتند قبل از شروع کار فیلمبرداری، تدارکات مربوط به پیشتولید را بهصورت کامل انجام دهند و چند کار اضافی هم کردند تا تولید بهتر به پیش رود.
خودتان سریال را درباره چه چیزی میدانید؟
بهطور مسلم تماشاگران با یک اثر کارآگاهی روبهرو هستند که بهدلیل رشد تکنولوژی، تلاش کرده جذابتر و بهتر از سریالهای مشابه قدیمیتر باشد. حالوهوای سریال شبیه همان ماجراجوییهایی است که تماشاگران قبل از این بارها دیدهاند، اما زبان داستان و لحن روایتی آن بهشدت تازه و امروزی است.
شما دالگلیش را چگونه دیدید و ارزیابی میکنید؟
او خاص و مرموز است. به قول هلن ادمونسون، نویسنده فیلمنامه سریال، او آدمی نفوذناپذیر است. همین خصیصه او را بهشدت دوست دارم. اوچیزهای زیادی درون خودش دارد که شاید در نگاه اول کمتر کسی متوجه آن شود. به قول معروف، بخشی از حسوحال او را نمیتوان با چشم دید و باید احساس کرد. بخش شاعربودنش جلوه خاصی به کاراکتر کارآگاهی او میدهد. اما با وجود این حس شاعرانه، نسبت به اجرای عدالت و برخورد با مجرمان و جنایتکاران بیرحم است و با کسی شوخی ندارد. جیمز در مجموعه کتابش دالگلیش را بهعنوان آدمی با قلب یخی معرفی میکند. همین معرفی کمک میکند تا تماشاگران بهتر بتوانند نوع تعقیب ماجراها و تلاشهای دالگلیش برای پیداکردن حقیقت و اجرای عدالت را درک کنند. از طرف دیگر، هر داستان سریال در یک مکان متفاوت اتفاق میافتد و این تنوع لوکیشن نقشی اساسی در پیشبرد ماجراها دارد و جلوهگری خاصی به آن میدهد.
برای آمادهشدن جهت بازی در نقش چنین شخصیت دوستداشتنی و مقبولی، چه کارهایی کردید؟
بهصورت طبیعی اولین کاری که باید میکردم مطالعه کتابهای جیمز بود. از طرف دیگر، فیلمنامهها را با دقت تمام میخواندم و توجه ویژهای به آن چیزهایی داشتم که فیلمنامهنویس نوشته بود. نمیدانم میدانید یا نه، هر فیلمنامهای چند بار نوشته شده و تغییر کرد. این کار باعث شد تا متن نوشتهها تحول یافته و تکمیل شود. سعی کردم متوجه استخوانبندی کاراکتر شوم تا بتوانم جای مانور داشته باشم. قرار بود دالگلیش آدمی غیرقابل نفوذ باشد و من باید به گونهای او را به تصویر میکشیدم که تماشاگران به این فکر نیفتند که ماجرا چیست و اوضاع دارد به کدام سمت میرود! بنابراین به هماناندازه که نفوذناپذیر بودم، در دسترس هم قرار داشتم تا نوعی تعادل در این میان به وجود بیاید. در این حالت، من از نظر احساسی در دسترس مخاطبان بودم و از نظر حرفهای و کاری، بهشدت مصمم و غیرقابل نفوذ.
پس خودتان هم این کاراکتر را خیلی دوست داشتید؟
همیشه دوست داشتم در نقش کاراکترهایی ظاهر شوم که تنوع زیادی در رفتارشان وجود دارد و شخصیتی رنگارنگ دارند و نه تکرنگ. این نوع کاراکترها به شما امکان آنرا میدهند که دست به انواع و اقسام کارها و تمهیدات بزنید و دست شما برای اجرای وسیعتر باز است. از طرف دیگر کار با طراحان لباس و صحنه را خیلی دوست دارم و سریالی مثل دالگلیش این فرصت را فراهم میآورد تا با نوع تازه و متفاوتی از لباس و صحنهآرایی آشنا و همراه شوید. درعینحال، لباس و صحنه کمک زیادی به شما میکنند تا قواره کاراکتر را بهتر ارائه دهید و تیپ جذابتری را جلوی دوربین به تصویر بکشید. باورم این است که طراحی صحنه و لباس به من کمک کردند تا کاراکتر دالگلیش را از نظر روحی و روانی و حس درونی بهتر بفهمم.
زمان فیلمبرداری سریال پی دی جیمز، نویسنده رمانهای دالگلیش در قید حیات نبود. اما اگر زنده بود، در رابطه با کاراکتر دالگلیش چیزی بود که مایل بودید از او دربارهاش بپرسید؟
عجب پرسشی! خیلی دوست داشتم در مورد بازی من نظر بدهد و بگوید چگونه بوده است و آیا توانستهام کاراکتر مورد نظر او را درست و خوب ارائه کنم یا نه. خیلی خوشحال میشدم از او بشنوم که بازی خوبی ارائه دادهام و او آن را دوست داشته است. درعینحال، دوستداشتم بدانم تلقیام از کاراکتر درست و منطقی بوده است یا نه. مایل بودم مستقیم با جیمز صحبت کنم و نظرم را درباره نوشتههایش و نوع شخصیتپردازیای که داشته، بدون واسطه با او در میان بگذارم.
شاعربودن کاراکتر کارآگاه فیلم، نکته عجیبی در شخصیتپردازی اوست که احتمالا باعث شگفتی تماشاگران میشود. خود شما سرگرمیخاصی دارید که شنیدن درباره آن باعث شگفتی مخاطبان سریال شود؟
سؤال بزرگی است. در کودکی و نوجوانی راهرفتن را خیلی دوست داشتم و دلم میخواست که در محدوده محل زندگیمان، لباسهای عجیبوغریب بپوشم و ناگهان سر راه رهگذران سبز شوم! قصدم ایجاد تاثیری خاص در آنها بود و میخواستم واکنش آنها در قبال عملم را ببینم. برای خیلیها این کار من شگفتیآور بود و آنها را سورپرایز میکرد. خب، برای من این کار اصلا جنبه غافلگیرانه یا شگفتآور نداشت، چون میدانستم در حال انجام چه کاری هستم. آن زمان با این کار یکجورهایی در حال بازیگری هم بودم. البته خودم آنزمان به چنین موضوعی فکر نمیکردم. زمانی که کشف کردم این کار من یکجور بازیگری است، آنوقت خودم شگفتزده شدم!
دالگلیش تا سه فصل حیات داشت. فکر میکردید تماشاگران چنین استقبال بالایی از آن داشته باشند و امکان تولید فصلهای بعدی را برایش فراهم کنند؟
این آرزوی هر بازیگری است که سریالی پرمخاطب داشته باشد و ببیند که استقبال مردم راه را برای ساخت فصلهای بعدی آن باز کرده است. زمانی که کار فیلمبرداری سریال شروع شد، امیدوار بودم که این اتفاق بیفتد. خب، یک دلیل موجه برای این آرزو داشتم. جیمز داستان کارآگاهیاش را در چند جلد کتاب تعریف کرده بود و اطمینان دارم سازندگان سریال هم از همان ابتدا در ذهنشان تولید فصلهای بعدی را نیز در نظر گرفته بودند. تنها بعد از پخش اپیزودهای فصل اول بود که اطمینان حاصل کردم فصلهای بعدی هم بلافاصله در دستورکار تولید قرار خواهند گرفت. واکنش تماشاگران بسیار خوب و حتی عالی بود. طبیعی است که با وجود چنین واکنشی، چراغ سبز تولید فصلهای بعدی دالگلیش داده شود. خود من دوست داشتم تولید سریال حتی به فصلهای سوم و چهارم هم برسد. این درست است که تعداد کتابهای جیمز در رابطه با کاراکتر دالگلیش محدود و معین بود، اما این امکان هم وجود داشت که با استخدام چند فیلمنامهنویس خبره داستانهای تازهای براساس کاراکتر دالگلیش نوشته شوند. در این صورت، امکان ساخت فصلهای دیگری هم از سریال ممکن میشد.