مثل مرد میایستد و از مغزش سوء استفاده میکند. برای اثبات ادعایمان سری به یکی از کلاسهای درس یکی از مدارس نخبهپرور میزنیم و برایتان یک صحنه از این کلاس را روایت میکنیم:
پخمه و نخبه دو همکلاسی هستند که از ضریب هوشی و استعداد یکسان برخوردارند، ولی در نهایت یکی میشود پخمه، یکی میشود نخبه.
معلم: نخبه جان انشا تو بخون.
نخبه: موضوع انشا: در آینده میخواهید چه کاره شوید؟ بر همگان واضح و مبرهن است که ما میخواهیم ادامه تحصیل بدهیم و در آینده نخبه شویم و برای خود و جامعهمان مفید واقع شویم. من در این انشا حتی میتوانم بگویم علم بهتر از ثروت است و حتی میتوانم بهار را توصیف کنم و بگویم تابستان خود را چگونه گذراندهام. یعنی من اینقدر نخبه هستم که در یک انشا میتوانم تمام موضوعات را بگنجانم. ما از این انشا نتیجه میگیریم که علم بهتر است و باید در بهار و تابستان به جامعهمان خدمت کنیم.
معلم: آفرین. بیست. برو بشین.
معلم: پخمه تو بیا انشاتو بخون.
پخمه: آقا اجازه با ما بودید؟
معلم: مگه تو این کلاس پخمه دیگهای هم هست؟
پخمه: ها؟
معلم: هیچی بیا انشا بخون.
پخمه پای تخته میآید و انشای خود را میخواند.
پخمه: موضوع املا: در آینده میخواهید چه کاره شوید؟ بر همگان مبرهن است که ما مزغ خوبی هستیم و در آینده میخواهیم فرار مزغها کنیم.
معلم: عزیزم مغز نه مزغ.
پخمه: ها؟
معلم: تو اصلا میدونی مغز یعنی چه؟
پخمه: ها؟
معلم: مغز عزیزم. مغز. داخل کاسه سره.
پخمه: ها؟
معلم: پای تخته بنویس مغز.
پخمه: ها؟
معلم: عزیزم مغز از سه حرف تشکیل شده. میم. غین. زا. حروفشو بکش م. غ. ز
پخمه: ها؟
معلم: هیچی تو برو همون فرار مزغهاتو انجام بده.
پخمه: بعله. ما از این انشا نتیجه میگیریم که علم بهتر است یا ثروت؟!
و این گونه است که پخمه، نخبه میشود و رانتخواری میکند و بعدش به اختلاس دست میزند و وقتی دستش رو شد، فرار مغزها میکند.
علیرضا لبش - جام جم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد