نگاهی به مجموعه‌های تلویزیونی در فصلی که گذشت

مجموعه‌های گرم در فصل گرم

درباره سریالی که این شب‌ها پخش می‌شود

روایتی عاشقانه از «تنهایی لیلا»

شبکه‌های تلویزیونی بخصوص شبکه‌های سه و یک سیما پس از پایان ماه مبارک رمضان همچنان تنور رقابت را گرم نگه داشته‌اند که تنهایی لیلا ساخته محمدحسین لطیفی با توجه به ملودرام بودنش قابلیت جذب مخاطبان گسترده‌ای را دارد.
کد خبر: ۸۲۴۸۵۶
روایتی عاشقانه از «تنهایی لیلا»

حامد عنقا که در سال‌های اخیر طیف متنوعی از فیلمنامه‌های تلویزیونی را به نگارش درآورده، در تنهایی لیلا به سراغ مضمونی دینی در بستری از ملودرام رفته و از عشق به عنوان تم اصلی به بهترین شکل بهره گرفته است.

لیلا دختری ثروتمند است که همراه پدرش در آمریکا زندگی می‌کند و پس از سال‌ها برای تعیین تکلیف زمینی که از مادر بزرگش به ارث رسیده به ایران آمده و در این مسیر با ماجراهای مختلفی روبه‌رو می‌شود.

این خلاصه داستان پنج قسمت نخست این مجموعه است که روی آنتن رفته و با وجود کوتاهی مدتش از فرازوفرودهای چشمگیری برخوردار بوده است.

فیلمنامه تنهایی لیلا فیلمنامه‌ای شخصیت محور است که لیلا در راس آن قرار گرفته و حوادث داستان حول محور آن شکل می‌گیرد.

ایده‌ای کلاسیک که در سریال‌های تلویزیونی داخلی نیز نمونه‌های موفق بسیار داشته و همچنان فرمول قابل اتکایی برای جذب مخاطب به حساب می‌آید.

عنقا به شهادت فیلمنامه‌های تلویزیونی‌اش علاقه خاصی به روایت غیر خطی داشته که در تنهایی لیلا شکل پررنگ‌تری هم به خود گرفته است.

در پنج قسمت نخست ابتدا با زوجی جوان (لیلا و محمد) آشنا می‌شویم که زندگی ساده‌ای را در انتظار تولد فرزندشان می‌گذرانند، اما یکباره با بازداشت لیلا، قلب بیمار محمد هم می‌ایستد.

سیر حوادث در این بخش سریع بوده و مخاطب را به بهترین شکل به دنبال خود می‌کشاند، اما در قسمت‌های بعدی دیگر کمتر این ریتم به چشم می‌خورد.

عنقا پس از مرگ محمد، سفر در زمان را آغاز کرده و مخاطب را نیز همراه خود از گذشته به حال و برعکس می‌برد.

در این رفت و برگشت‌های زمانی است که با محمد و شخصیت محجوبش آشنا شده و دلیل توجه بخش مهمی از اهل محل را به او متوجه می‌شویم.

از طریق بیماری قلبی محمد با جوانی به نام لطیف آشنا می‌شویم که تاثیر عمیقی بر زندگی‌اش گذاشته و مریدوار به او نگاه می‌کند.

با توجه به شخصیت محور بودن مجموعه تلویزیونی تنهایی لیلا، عنقا بخش مهمی از نیروی خود را روی شخصیت‌پردازی بخصوص شخصیت‌های محوری‌اش همچون محمد و لیلا گذاشته و در جبهه مقابل هم از زرین و شایان بهره گرفته است.

شخصیت‌های یاد شده در دو قطب خیر و شر در برابر یکدیگر ایستاده و کنجکاوی مخاطب را نسبت به فرجام کار برمی‌انگیزانند.

محمد نمادی از یک جوان مذهبی ایرانی است که دروس حوزوی خوانده و در یک امامزاده مشغول خدمت به مردم است.

شخصیتی که با وجود آن‌که نمونه‌های مشابه زیادی در مجموعه‌های تلویزیونی نداشته، اما برای مخاطب ملموس و باورپذیر به نظر می‌رسد.

تنهایی محمد و خانواده نداشتنش علامت سوال بزرگی در ذهن مخاطب است که در پنج قسمت نخست پاسخی به آن داده نشده و شاید در فلاش‌بک‌های متعدد قسمت‌های بعد از آن رمزگشایی شود.

مرگ مظلومانه وی روی تخت بیمارستان به واسطه مشکل قلبی، شوک بزرگی به مخاطبی است که او را به عنوان یکی از شخصیت‌های محوری داستان پذیرفته است.

در حقیقت عنقا با این کار ریسک بزرگی کرده و نقطه عطف درخشانی را با علم به این‌که می‌تواند در قسمت‌های بعدی به ریزش مخاطبی ولو اندک منجر شود، رقم زده است.

مرگ او درست هنگامی که چند ساعت بعد فرزندش به دنیا می‌آید، وجوه دراماتیک کار را غنی‌تر کرده، غلظتش را بالا برده و مخاطب را بشدت تحت تاثیر قرار می‌دهد.

در این میان تنها مکث بیش از اندازه روی صحنه‌های خاکسپاری به این اثر‌گذاری خدشه وارد کرده و روح مخاطب را بیش از آنچه که باید خراش می‌دهد اما قهرمان این مجموعه تلویزیونی لیلایی است که پس از دیدن پاکی درون محمد دلبسته‌اش شده و در این مسیر پشت پا به تعلقات دنیوی زده است.

دختر نازپرورده‌ای که در آمریکا به واسطه ثروت پدری زندگی مرفهی داشته و یکباره پس از آشنایی تصادفی با محمد از یک خواب طولانی و عمیق بیدار می‌شود.

حال پس از مرگ محمد این لیلاست که باید در برابر قطب شر (شایان و عموی خودش) قرار گرفته و با اتکا به شخصیت‌هایی همچون سیف‌الدین، شریفه و لطیف با آنها به مبارزه برخیزد.

سیف‌الدین نمادی از مردان قدیمی محله‌های سنتی است که حرفشان برای اهل محل محترم بوده و اعتقادات مذهبی محکمی دارند.

یک شخصیت فرعی جذاب که با وجود برخی خصوصیات کلیشه شده‌اش همچنان برای مخاطب جذابیت‌هایی دارد.

شایان هم با وجود کمرنگ بودنش در قسمت‌های نخست در ادامه می‌تواند نقش تاثیرگذارتری در پیشبرد داستان به‌عهده گرفته و در کنار زرین، قطب شر قدرتمندی را تشکیل دهند.

محمد جلیلوند - قاب کوچک (ضمیمه شنبه روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
مرتضی
United States
۱۸:۵۴ - ۱۳۹۴/۰۵/۲۰
۰
۰
ازطریق اینترنت پنج قسمت اول رادیدم . تااینجای داستان چیز نویی نداشت! اما ساختار فیلمنامه متفاوت بود . روایت میرداماد را شنیده بودم كه انگشتانش راسوزاندتا دردام وسوسه نیفتد. اما راستش باصحنه هایی كه دیدم از خودم به عنوان مرد خجالت كشیدم . احساس می كنم در آن موقعیت به راحتی ازعهده ی وسوسه برمی آیم ! نمونه ی مشابهش را درزندگی دیده ام ! ازموقعیتی كه صادق هدایت درداستان داش آكل خلق كرده بیشتر راضیم تا موقعیت این داستان ! به نظرم اتفاق خاصی در سیما نیفتاده واین هم فیلمی است با مشخصات بسیاری ازسریالهایی كه از تلویزیون دیده ایم . قطعا بعد ازمدتی داستان سریال ازذهنمان خواهد پریدوماندگاری نخواهدداشت . البته نمی خواستم قضاوت كنم . من فقط پنج قسمت ازآن رادیده ام . احساس می كنم ازآقای لطیفی انتظار بالاتری داشتم . ایشان كارگردانی است كه احترام ویژه ای برایشان قائلم . امیدوارم با دیدن هه ی سریال قدری نظراتم تغییر كند !

نیازمندی ها