سریال شمعدونی بیشترین ضربه را از کارگردانی و فیلمنامه ضعیف خورده است

خوب و بد و زشت سریال «شمعدونی»

گفت‌وگوی مهراب قاسم‌خانی با کارگردان «شمعدونی»

سروش صحت: به ما اتهامات عجیب‌ و غریبی زدند

مهراب قاسم‌خانی می‌گوید: اولین‌بار سروش صحت او را در جریان اتفاق حرفه‌ای نویسندگی قرار داده است؛ هنگامی که او به‌عنوان طراح صحنه مشغول به کار بود.
کد خبر: ۸۰۱۰۷۹
سروش صحت: به ما اتهامات عجیب‌ و غریبی زدند

16 سال زمان کمی برای رفاقت نیست؛ خصوصا وقتی کنار این رفاقت رابطه همکاری پا بگیرد و همپای هم، اتفاقات بسیاری از سر بگذرد. مهراب قاسم‌خانی می‌گوید: اولین‌بار سروش صحت او را در جریان اتفاق حرفه‌ای نویسندگی قرار داده است؛ هنگامی که او به‌عنوان طراح صحنه مشغول به کار بود. می‌گوید در زندگی‌اش تأثیر بسیاری داشته است و به این حرف اعتقاد دارد. سروش صحت هم معتقد است شاید سلیقه مشترک او، پیمان و مهراب قاسم‌خانی باعث شده از تجربه کار با هم لذت ببرند تا اینجا که حتی در تجربه اخیرش «شمعدونی»، مهراب در مقام طراح صحنه و پیمان قاسم‌خانی هم به‌عنوان مشاور فیلم‌نامه، حضور داشته باشند. گفت‌وگویی که می‌خوانید، حاصل گپ‌زدن‌های این دو دوست قدیمی به بهانه پخش سریال «شمعدونی» است:

به ما اتهامات عجیب‌وغریبی زدند

قاسم‌خانی: سروش تو اوایل بیشتر بازیگری بودی که می‌نوشتی یا نویسنده‌ای که بازی می‌کردی؟

سروش صحت: خیلی هم‌زمان بود. زمانی بود که بیشتر در کارهای مهران مدیری حضور داشتم. هم زیاد بازی می‌کردم و هم خیلی می‌نوشتم. خیلی هم خوش می‌گذشت.

قاسم‌خانی: در بازیگری بیشتر خوش می‌گذشت یا نویسندگی؟

صحت: اصولا نوشتن کار سخت‌تری است.

قاسم‌خانی: الان ترجیح تو با کدام یکی است؟

صحت: نوشتن را دوست دارم. اما حقیقتا دردسر و سختی نوشتن، بیشتر است

قاسم‌خانی: و بین نویسندگی و کارگردانی؟

صحت: باز نویسندگی سخت‌تر است. حداقل کارگردان چیزی به‌عنوان متن دارد. اما موقع نوشتن، هیچ‌چیز نیست.

قاسم‌خانی: و طبعا مسئولیت نویسنده بیشتر است... .

صحت: بله، همه‌چیز از هیچ باید به‌وجود بیاید.

قاسم‌خانی: چرا در کارهایی که می‌سازی، بازی نمی‌کنی؟

صحت: می‌ترسم. البته یک‌بار با علیرضا محمودی تله‌فیلمی نوشتیم که آن را کارگردانی کردم و آنجا همراه بهاره رهنما بازی هم می‌کردم.

قاسم‌خانی: ترس از چی؟

به ما اتهامات عجیب‌وغریبی زدند

صحت: ترس من علت‌های زیادی دارد؛ اول اینکه در کار خودت بد بازی کنی، هیچ عذر و بهانه‌ای برای بد بازی‌کردن نداری. دوم اینکه من در بازیگری به‌شدت متکی به کارگردان هستم. اگر در جایی از بازی من تعریف می‌کنند، می‌دانم کار کارگردان خوب بوده، یعنی خیلی خودم را به کارگردان می‌سپارم و وقتی خودم کارگردان باشم، دیگر نمی‌توانم خودم را به خودم بسپارم. دلیل آخر هم این است که نگرانم آیا نقشی که برای خودم انتخاب می‌کنم، واقعا برای من است یا اینکه چون این امکان را دارم، برای خودم پارتی‌بازی می‌کنم؟

قاسم‌خانی: ما خیلی دوست داشتیم در کارهایی که کارگردانی می‌کنی، بازی کنی، ولی همیشه مقاومت می‌کنی. سروش! فکر می‌کنم تو جزء آدم‌هایی هستی که به اصلاح«کمبو» هستند... .

صحت: یعنی چی؟

قاسم‌خانی: یعنی وقتی من می‌نویسم و متن را به تو می‌دهم، خیالم راحت است که متن را به یک نویسنده داده‌ام و تو از دید یک نویسنده متن را می‌خوانی، نه صرفا از دید کارگردان و نیازی نیست برای تو حس بازیگر را بنویسم. ازطرفی چون بازیگری، وقتی با بازیگرانت کار می‌کنی، بازیگرت می‌داند تو حسش را درک می‌کنی. زمانی که کارگردانی می‌کنی، از نگاه نویسنده به کار نگاه می‌کنی یا از طریق بازیگری یا اینکه کارگردانی کار خودش را می‌کند؟

صحت: فکر می‌کنم هر سه، مثلا این را می‌دانم که بازیگر دوست ندارد زمانی که روی نقش تمرکز کرده، کسی حتی گریمور به سراغش برود یا از خارج صحنه تمرکزش را به هم بریزند، چون بازیگر قبل از شروع فیلمبرداری، تمام بدنش منقبض است. برای همین، آن لحظه به گریمور سفارش می‌کنم به سراغ بازیگر نرود... . خلاصه از همه مواردی که گفتی، ناخودآگاه ذره‌ای در کار هست.

قاسم‌خانی: سال‌ها قبل مصاحبه‌ای از آرنولد شوارتزنگر خواندم. زمانی که بدن‌سازی می‌کرده، می‌گفت من روزی قهرمان بدن‌سازی جهان می‌شوم و یک زمان هم برای خودش مشخص کرده بود و شد قهرمان بدن‌سازی جهان. زمانی هم که این مدال را گرفت، به خودش قول داد که یک روز گران‌ترین بازیگر هالیوود می‌شود. تو برای خودت از زمانی که کارت را شروع کردی، تاریخی مشخص کردی که مثلا زمانی به اینجا می‌رسم؟

صحت: واقعیت این است که اکثر کارهایی که انجام دادم را فکر نمی‌کردم انجام بدهم و پیش آمد و انجام دادم.

قاسم‌خانی: در گذشته یا هنوز هم؟

صحت: هنوز هم. در نوجوانی و جوانی تصور نمی‌کردم وارد عرصه تلویزیون و سینما شوم. چون علاقه من به ادبیات بود و دوست داشتم رمان‌نویس شوم. وقتی به تهران آمدم و ازدواج کردم، شرایط مالی خوبی نداشتم. خیلی دوست داشتم به سراغ علاقه‌ام بروم ولی با رمان‌نویسی، تازه اگر رمانم نوشته می‌شد و ناشر پیدا می‌کردم و چاپ می‌شد، نمی‌توانستم خرج زندگی را درآورم... . به کار مطبوعاتی فکر کردم ولی کسی را برای ورود به این عرصه نمی‌شناختم و تازه فهمیدم که در کار مطبوعات هم پولی نیست، با خودم فکر می‌کردم چطور می‌توانم رمان‌نویس باشم و پول دربیاورم؟ فکر کردم شاید با فیلم‌نامه‌نوشتن این اتفاق بیفتد. چون هم به نوشتن و قصه‌گویی نزدیک است و هم می‌شود از طریق آن پول درآورد. بنابراین علاقه را با نیازم ترکیب کردم. در آن زمان اتفاقی با آقای مدیری آشنا شدم و خواهش کردم برایش بنویسم. یک شب رامین ناصرنصیر به من زنگ زد و گفت مهران مدیری از تو برای بازی دعوت کرده، کلی تعجب کردم چون من فقط از آقای مدیری خواسته بودم که اجازه بدهد برایش بنویسم. آن زمان اصلا نمی‌دانستم بازیگری یعنی چه! حتی ساده‌ترین اصطلاحات این حرفه را بلد نبودم؛ مثلا یک روز که جلو دوربین بودم و آقای مدیری گفت کاری را انجام بده، آن کار را انجام دادم و بلافاصله از آقای مدیری پرسیدم خوب بود؟ آقای مدیری کلی خندید و برایم توضیح داد که تا وقتی کات نداده، بازی ادامه دارد و نباید از نقشم خارج شوم... . یعنی تا این حد نمی‌دانستم بازیگری چیست ولی همان‌جا هم‌زمان فیلم‌نامه هم می‌نوشتم. یک‌سری آیتم نوشتم و آقای مدیری از ١٠ آیتم با ضبط سه‌تای آنها موافقت کرد و همین به نوشتن تشویقم کرد... . سال‌ها بعد وقتی آقای چگینی پیشنهاد کارگردانی به من داد، باز هم غافلگیر شدم.

قاسم‌خانی: کارگردانی هم جزء اهدافت نبود؟

صحت: نه، آن‌قدر با ترس‌ولرز کار را شروع کردم، که حتی چیزهایی که بلد بودم را یادم رفته بود. اصلا نمی‌توانستم تمرکز کنم.

قاسم‌خانی: تو نسبت به خودت این احساس را داری. آن زمان همه ما موافق کارگردانی تو برای «ساختمان پزشکان» بودیم.

صحت: من دارم «چارخونه» را می‌گویم. الان هم که به «چارخونه» فکر می‌کنم، برایم عجیب است که من چطور این سریال را کارگردانی کردم! یا مثلا اولین‌باری که نوشتن یک کار سینمایی به من پیشنهاد شد، تعجب کردم. چون نویسنده تلویزیون بودم و اصلا به فکر سینمایی‌نوشتن نبودم و خیلی یک‌باره آقای سرتیپی به من پیشنهاد داد و من فیلم‌نامه «نوک‌ برج» را نوشتم.

قاسم‌خانی: دو فیلم سینمایی نوشتی؟

صحت: نه، سه‌تا. «نوک برج»، «نیش زنبور» و «پوپک و مش‌ماشالله» که آخری را با ایمان صفایی نوشتم.

قاسم‌خانی: به‌نظر می‌رسد الان با ایمان صفایی گروه خیلی خوبی را تشکیل داده‌اید.

صحت: تقریبا تبدیل به یک واحد شده‌ایم. احساس می‌کنم اگر روزی ایمان به هر دلیلی دیگر نخواهد بنویسد، تنهایی دیگر میلی به فیلم‌نامه‌نوشتن ندارم.

قاسم‌خانی: حتی رفتارهای شما هم شبیه به هم شده. چیزی که برای من عجیب است این است که تو به‌شدت آدم شلوغی هستی و ایمان به‌شدت کم‌حرف. دلیل دوستی شما چیست؟

صحت: اصولا ایمان آدم کم‌حرفی است. بعد از «پوپک‌ و مش‌ماشالله» همیشه برای مصاحبه، من به‌عنوان نویسنده همه‌جا حاضر می‌شدم. کم‌کم نشریات فکر می‌کردند که من دروغ می‌گویم که با نویسنده دیگری همکاری می‌کنم. نه عکسی از ایمان بود و نه گفت‌وگویی. به ایمان پیشنهاد دادم در یک نشست حضور داشته باشد. آمد و باز هر سؤالی که خبرنگاران می‌پرسیدند را من جواب می‌دادم. اصولا فضای این‌چنینی را دوست ندارد.
به ما اتهامات عجیب‌وغریبی زدند

قاسم‌خانی: از کجا با ایمان صفایی آشنا شدی؟

صحت: من برای نوشتن به کتابخانه فرهنگسرای ارسباران می‌رفتم. خیلی از دوستان وقتی به کتابخانه می‌آمدند، به من اظهار لطف می‌کردند. یک آقایی در کتابخانه می‌نشست که همیشه توجه من را جلب می‌کرد. با یک خودکار و کتاب و نکات داخل کتاب‌ها را هم با خودکار خط می‌کشید و بی‌اغراق ‌روزی ١٢ ساعت کتاب می‌خواند؛ مثلا جلد یک «جنگ و صلح» را جلو روی من سه روزه تمام کرد. گاهی با خودم فکر می‌کردم عجب آدم باحالی، چقدر کتاب می‌خواند، برخوردی باهم نداشتیم و خیلی توجهی به من نداشت. یک‌سال گذشت و یک روز سری برای من تکان داد و من از فرصت استفاده کردم و پیشنهاد کردم چایی با هم بخوریم و کلی گپ زدیم و تازه فهمیدم ریاضی می‌خوانده و تغییر رشته داده و به‌سمت تئاتر رفته است و خلاصه دوست شدیم. چندسال بعد از ایمان پرسیدم چرا یک‌سال من را می‌دیدی و واکنشی نداشتی، اما بعد از یک‌سال به نشانه سلام، برایم سری تکان دادی؟ ... ایمان گفت آن روز هم سرم را برای تو تکان ندادم تو اشتباها فکر کردی با توام و آمدی با من احوال‌پرسی کردی.

قاسم‌خانی: الان از جایگاهی که داری، راضی هستی؟

صحت: این حرف دو بُعد دارد؛ یک بُعد بلندپروازی و آرزو برای کارهای بهتر است که حتما دارم، اما از جایی که امروز هستم به‌شدت راضی‌ام، چراکه ما جزء آدم‌های خوشبختی هستیم که کار مورد علاقه‌مان را انجام می‌دهیم.

قاسم‌خانی: اما من حس دیگری دارم. زمانی که شروع کردم به نوشتن، تا یکی، دو سال می‌گفتم من طراح صحنه‌ای هستم که می‌نویسم و از جایی‌که تصمیم گرفتم و قبول کردم نویسنده هستم، با خودم گفتم اگر قرار است نویسنده متوسطی باشم که دنبال کار و آدم‌ها بروم، این کار را رها می‌کنم. اوایل فکر می‌کردم چند سالی در تلویزیون می‌نویسم و بعد به سینما می‌روم و حتی تاریخی برای خودم در نظر گرفتم که خارج از کشور بروم و آنجا کارم را ادامه بدهم و حتی به اسکار فکر می‌کردم، اما الان در چرخه‌ای هستم که قطعا به خوشحالی تو نیستم. کار مورد علاقه من«پاورچین» است که سال‌ها از ساخت آن گذشته و در طول این سال‌ها می‌خواستم خیلی جلوتر بروم، اما هنوز به استانداردی که مدنظرم بوده، نرسیده‌ام. حس می‌کنم مدام درجا می‌زنم. تو نسبت به این موضوع چه حسی داری؟

صحت: تا چندسال پیش که کارگردانی نکرده بودم، وقتی فرمی را پر می‌کردم، مقابل شغل می‌نوشتم نویسنده و بازیگر و حتما اول نویسنده را قید می‌کردم. الان که چندسالی است کارگردانی را هم تجربه کرده‌ام، باز کنار شغل می‌نویسم نویسنده و بازیگر. چون با اینکه کارگردانی برایم مهم و جذاب شده است، اما هنوز خجالت می‌کشم اسم خودم را کارگردان بگذارم، چراکه کارگردانی اتفاق مهمی است، من دارم سعی می‌کنم کارگردانی را یاد بگیرم.

قاسم‌خانی: به‌نظر من در کارگردانی«پژمان» از «ساختمان پزشکان» جلوتر رفته بودی... .

صحت: دلیلش این است که تجربه‌ام بیشتر شده بود. فکر می‌کنم در «شمعدانی» این تجربه بازهم کمی بیشتر شده است. راستش در مورد نوشته‌های تو هم فکر می‌کنم، روزبه‌روز متن‌هایت قوی‌تر شده است.
قاسم‌خانی: من این جمله که مردم ما سخت می‌خندند را قبول ندارم تو چطور؟

صحت: به‌نظر من هم سخت نمی‌خندند.

قاسم‌خانی: اتفاقا کار خوب را می‌پسندند و دوست دارند و به طنز درست می‌خندند.

قاسم‌خانی: برنامه آینده تو چیست؟

صحت: در حال نگارش سریالی با ایمان صفایی هستم و بعد برای یک کار سینمایی قرارداد دارم.

قاسم‌خانی: منظورم این است که برای چهار یا پنج سال آینده چه تصمیمی داری؟

صحت: دوست دارم نویسنده و کارگردان بهتری شوم. دوست دارم شرایطی داشته باشم که راحت‌تر بتوانم به پیشنهادهایی که دوست ندارم نه بگویم و دوست دارم ساختن کار غیرکمدی را هم امتحان کنم. کمدی را دوست دارم و حتی اگر کار جدی انجام بدهم، حتما در آن رگه‌هایی از طنز هست، اما بعضی وقت‌ها از اینکه همه احساس می‌کنند شوخی‌ها توهین است و مدام در حق عده‌ای اجحاف شده است، غمگین می‌شوم و فکر می‌کنم شاید اگر کار جدی انجام بدهم، مشکلاتش کمتر باشد.

قاسم‌خانی: واقعیت این است که سال‌ها قبل شرایط به این شکل نبود و ما خیلی راحت‌تر کار می‌کردیم. به‌نظر می‌آید درحال‌حاضر واکنش‌ها سخت‌تر شده است و مسئولان هم زودتر تسلیم می‌شوند. شاید شبکه مجازی باعث شده این واکنش‌ها زودتر دیده شود. فکر می‌کنم از «ساختمان پزشکان» به‌مرور مشکلات ما شروع شد. من سروش را سال‌هاست که می‌شناسم، هیچ‌وقت قصد توهین به هیچ‌چیز و هیچ‌کس را نداشته و کار خوب برایش اولویت است. جالب است که بارها به او تهمت‌های عجیب‌و‌غریب زده‌اند.
به ما اتهامات عجیب‌وغریبی زدند

صحت: به‌نظر من هرکس می‌تواند کاری را دوست داشته باشد یا نه، ولی اگر نشود با پزشکان، قضات یا روزنامه‌نگاران یا هر شغل دیگری شوخی کرد، واقعا باید چکار کرد؟ اصلا چه چیزی می‌شود نوشت؟

قاسم‌خانی: خاطرم هست ایده اولیه «ساختمان پزشکان» این بود که یک وکیل با موکلش ازدواج کند یا دکتری با بیمارش. حقیقتا نوع شغل برای ما فرقی نمی‌کرد مهم داستان و ایده‌ای بود که برایش در نظر گرفته بودیم.

صحت: تصور می‌کنم کار ما ناخودآگاه و تحت فشار به‌سمتی حرکت می‌کند که اگر اداره‌ای در سریال نشان می‌دهیم، اصلا معلوم نیست کدام اداره است. شغل‌ها شناسنامه ندارد و مهم‌تر از آنها اینکه آدم‌ها شناسنامه ندارند. گاهی برخی انتقاد می‌کنند چرا معلوم نیست شخصیت‌ها شغل‌شان چیست؟ دلیلش این است که ما متأسفانه نمی‌توانیم کاری تعریف کنیم، حتی برای معرفی شهر و قومیت آدم‌ها نگرانیم.

قاسم‌خانی: به ما اتهام‌های عجیب‌وغریبی زده‌اند، ولی من کسی هستم که شرایط زندگی و خانوادگی‌ام را دوست دارم و تمام تلاشم را می‌کنم این شرایط ثابت را حفظ کنم. حتی دوست ندارم کاری کنم که از این شرایط خارج شود. اتفاقا سر سریال «ساختمان پزشکان» بود که پیمان برای من لینکی فرستاد که ما را فراماسونر معرفی کرده بودند. من واقعا تعریف درستی از این واژه نداشتم. بعد رفتم تحقیق کنم که فرماسونری اصلا چیست.

قاسم‌خانی: سروش، صحبتی هست مبنی بر اینکه در کارهای تو بعضی رفتارهای غلط نشان داده می‌شود. در این مورد توضیحی داری؟

صحت: خیلی به این موضوع فکر کردم. در حرف، همه از ما طنز گزنده می‌خواهند که زشتی‌ها را نشان بدهد. اگر در کار طنز کسی دروغ می‌گوید و خیلی‌زود هم دروغش لو می‌رود یا آن دروغ شرایط سخت‌تری برایش ایجاد می‌کند، ما دروغ را ترویج کرده‌ایم؟ ... در«ساختمان پزشکان» همسر تو نقش خانم شیرزاد را بازی کرد... آنجا عده‌ای معترض بودند که به زنان جامعه توهین کرده‌ایم. اگر قرار باشد به خانم‌ها توهین کنیم که از همسر تو برای بازی در این نقش استفاده نمی‌کنیم. پس قصد ما به هیچ‌وجه توهین به خانم‌ها نبوده. یا اینکه انتقاد می‌کردند چرا به یک فوتبالیست توهین می‌کنید و من بارها به این نکته اشاره کردم اگر قرار باشد کسی از ما دلگیر باشد پژمان جمشیدی است. اصلا اگر همه در کار طنز درست رفتار کنند، موقعیت کمیک ما کجاست؟

قاسم‌خانی: ما در«ساختمان پزشکان» پدر و مادری داشتیم که اصولا در نمی‌زدند و وارد خانه عروسشان می‌شدند. این به‌عنوان یک شوخی مطرح شد به این معنی که این دو چقدر بی ملاحظه هستند و یاد بگیریم این کار را انجام ندهیم و ناگهان از این صحبت شد که این سریال رابطه آدم‌ها و مناسبات خانوادگی را نادیده می‌گیرد. درصورتی‌که ما تلاش می‌کردیم به‌عنوان یک اتفاق بد به آن نگاه کنیم. تصور می‌کنم تا حد زیادی خط قرمزها هم به نسبت سال‌های قبل جابه‌جا شده است.

صحت: قصد هیچ‌یک از ما توهین‌کردن نیست.

قاسم‌خانی: نکته‌ای که دوست داشتم در مورد آن با تو صحبت کنم این است که تو «سیت‌کام» می‌سازی. اما نکته اینجا است که هم به این فضا وفاداری و هم در کارگردانی گاهی از این قاعده خارج می‌شوی. چقدر عمدی در این حرکت است؟

صحت: حس می‌کنم ما سنت «سیت‌کام» را نداریم اما با سریال آشناییم. شخصا به سیت‌کام خیلی هم علاقه‌مندم و می‌دانم که تو متخصص بزرگش هستی. ولی گاهی ناخودآگاه یا شاید خودآگاه تحت‌تأثیر برخی اتفاقات هستیم. گاهی با این انتقاد مواجه می‌شوم که چرا این‌قدر کم از خانه خارج می‌شوید؟ شاید در طول ساخت خیلی متوجه این موضوع نمی‌شوم اما وقتی می‌بینم دو یا سه سکانس داخلی گرفتیم، تصمیم می‌گیرم یک سکانس خارجی هم کنارش باشد.
به ما اتهامات عجیب‌وغریبی زدند

قاسم‌خانی: در روش «سیت‌کام» حتی تا دم در خانه هم نمی‌روند... .

صحت: طبعا این روش نیاز به مخاطبانی دارد که خوب گوش کنند و روابط را پیدا کنند. تصور می‌کنم این داخلی و خارجی‌کردن فضا برای مخاطب ما بهتر است.

قاسم‌خانی: به استفاده از بازیگران جدید علاقه داری؟

صحت: بله، دوست دارم سراغ داستان‌های ساده و آدم‌های جدید بروم.

قاسم‌خانی: قطعا در انتخاب بازیگرانی که یا چهره شناخته‌شده‌ یا بازیگر نبودند به نوعی خط‌شکن بودی؛ مثل حضور بهنام تشکر، پژمان جمشیدی و محمد نادری که فکر می‌کنم انتخاب محمد نادری برای ایفای یکی از شخصیت‌های اصلی«شمعدونی» بسیار درست و بجا بود... .

صحت: من هم بازی محمد نادری را دوست دارم. جالب است که در سریال نقش پدر را بازی می‌کند این در حالی است که سن واقعی خودش خیلی از امیر کاظمی و ویدا جوان که نقش بچه‌هایش را بازی می‌کنند بیشتر نیست اما بازی محمد آن‌قدر جذاب و قوی است که او را در این نقش باور کرده‌اند.

قاسم‌خانی: فکر می‌کنم آینده درخشانی دارد و حتی می‌تواند جوان اول بازی کند... . سروش به نظر من تو به‌عنوان کارگردان زیادی خوش‌اخلاق هستی. هرچند که به نظرم این اواخر کمی جدی‌تر شدی... اصولا بازیگران علاقه زیادی در استفاده از بداهه دارند و در این شرایط کنترل‌کردن فضا کمی سخت است. اما عجیب است که در کارهای تو بازیگران به این مسابقه بداهه وارد نمی‌شوند و نکته مهم‌تر اینکه با نابازیگر هم سخت برخورد نمی‌کنی. کنترل‌کردن این فضا چقدر سخت است؟

صحت: البته این لطف تو است. اما حقیقت این است که ٧٠ درصد مواقع کوتاه می‌آیم؛ مثلا اگر بچه‌های تولید یا تدارکات چیزی که باید را فراهم نکرده‌اند که برایم خیلی‌مهم نیست اصراری ندارم و چیز دیگری را جایگزین می‌کنم اما ٣٠ درصدی که برایم مهم است را به هیچ‌وجه کوتاه نمی‌آیم. مدام اصرار می‌کنم که کسی در کار از بداهه استفاده نکند اما از طرفی اصرار هم دارم که اگر چیزی در ذهنشان هست بگویند. شاید از ١٠ پیشنهاد به هفت مورد آن جواب منفی بدهم؛ از هر پیشنهاد خوبی استقبال می‌کنم.

قاسم‌خانی: بازیگران سر کارهای تو بهتر دیده شده‌اند مثل بهنام تشکر یا بیژن بنفشه‌خواه.

صحت: البته بخش زیادی از این اتفاق به متن مربوط می‌شود.

قاسم‌خانی: من در«پاورچین» به این حس رسیدم که متن ما می‌تواند تأثیر زیادی در موفقیت اثر داشته باشد اما دو کار بعد از آن انجام دادم که معادلات را به هم ریخت و متوجه شدم که همه‌چیز فقط متن نیست. متن من همان بود و بازیگران هم همگی حرفه‌ای بودند اما حاصل کار راضی‌کننده نبود؛ مثلا در سریال«باغچه مینو» در اصل من همان نویسنده بودم اما همه‌چیز فقط متن نیست.
به ما اتهامات عجیب‌وغریبی زدند

صحت: شاید هم ما همدیگر را خوب شناختیم و همراه هستیم. اما دوست دارم به نکته‌ای اشاره کنم که شاید برای مردم هم جالب باشد؛ اینکه قرار است به‌زودی سریال «پژمان ٢» را مهراب قاسم‌خانی کارگردانی کند و سینمایی «پژمان» را هم پیمان قاسم‌خانی بسازد. این را گفتم که بعد فکر نکنند بین ما شکرآب شده که این اتفاق افتاده است.

قاسم‌خانی: حسم این است که «پژمان ٢» را سروش بهتر می‌تواند کارگردانی کند و با اینکه وسوسه کارگردانی جذاب است و دوست دارم تجربه کنم اما حسم این است که تو برای کارگردانی کار مناسب‌تری. برای همین است جایی عنوان نمی‌کنم، چون آماده‌ام که نه بگویم.

صحت: تو حتما این سریال را عالی می‌سازی و تنها دلیلی که باعث می‌شود پژمان ٢ با کارگردانی تو ساخته نشود، این است که تنبلی و تا حالا فقط دو قسمتش را نوشته‌ای. (روزنامه شرق)
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
همشهری
Iran, Islamic Republic of
۰۱:۳۰ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۴
۰
۱
سلام.سریال اولش خیلی جذاب و خنده دار بود ولی بعدش پخمگی و ضعف هوشنگ در نه گفتن بامزه كه نبود اعصاب خرد كن هم بود.انگار وسط سریال همه چی برا ی خندوندن ته كشیده غیر از این مساله.

نیازمندی ها