حجتالاسلام سیدحمید میرخندان، استاد دانشکده صداوسیمای قم، در این گفتوگو، صحبت را از مفهوم موسیقی و معیارهای فقهی آن آغاز کرد. او سخن را به آنجا پیش برد که موسیقی نباید با سبک زندگی مومنانه در تناقض باشد، یعنی نگاه محتوامحور به موسیقی اهمیت زیادی در شناخت جایز بودن یا نبودن آن دارد. میرخندان (مشکوه) که کتابی با عنوان «تاملی در فقه موسیقی» نیز منتشر کرده، سال 59 به حوزه علمیه رفت و دروس حوزوی را تا سطح خارج فقه و اصول ادامه داد. او که بیش از 12 سال مشغول خواندن دروس سطح خارج بوده در مقطع دکتری دانشگاه نیز رشته فرهنگ و ارتباطات را انتخاب نمود. این گفتوگو حاصل سالها تلاش او برای شناخت عوامل حرمت موسیقی است. میرخندان دینداری را اولویت اصلی زندگی یک انسان میداند.
آیا آنچه ما امروز از کلمه و معنای موسیقی متوجه میشویم، دقیقا همان مفهومی است که در روایات درباره آن بیان شده است؟
موسیقی واژه نوپیدایی است، البته نه به این معنا که متعلق به سده اخیر باشد. موسیقی، واژهای عربی از ریشه واژه یونانی «Mousike» است که به انگلیسی music گفته میشود و موزیک از موزا (Mousa) یعنی هر یک از 9 الهه اساطیری یونان که حامی هنرهای زیبا بودهاند، گرفته شده است.
احتمالا لغت موسیقی پس از عصر ترجمه کاربرد فراوان یافته است، زیرا آن را حتی در کتاب «موسیقی کبیر» فارابی نیز میتوان یافت. اما در منابع دینی، یعنی در آیات و روایات واژه موسیقی وجود ندارد.
پس در منابع دینی به جای کلمه موسیقی با چه لغات و مفاهیمی مواجه هستیم؟
بهطور کلی سه نوع موسیقی وجود دارد؛ نخست) موسیقی آوازی که در روایات با کلمه «غناء» از آن یاد شده است. کلمه غناء در قرآن به کار نرفته است. البته، موسیقی آوازی در فرهنگ و زبان عربی انواع مختلفی دارد که یکی از آنها غناء است. دوم) موسیقی سازی است که در آیات و روایات از آن با عنوان «لهو» یاد شده است. تعبیری که برای برخی وسایل و آلات موسیقی در روایات به کار رفته، «آلات الملاهی» است. این لغت هم در قرآن و هم در روایات دیده میشود. سوم) ترکیب ساز و آواز.
در مشخص شدن حکم حرام یا حلال بودن موسیقی، چه معیارهایی معمولا در نظر گرفته میشود؟
در بیان فقها عموما دو معیار «لهو» و «اِطراب» دیده میشود که معیارهایی برای حرمت موسیقی بهشمار میآیند. یعنی فقهای بزرگوار نوع خاصی از موسیقی را حرام میدانند که مطرب (طربانگیز) یا لهوی باشد. در تعبیر برخی از آنان مانند شیخ انصاری (ره)، اطراب و لهو با یکدیگر همراه و ملازم هم هستند. من در اینجا تمایلی ندارم درباره «اطراب» سخن بگویم. با توجه به تحقیقاتی که داشتهام، به نظرم معیار مهم در تمایز موسیقی حرام از جایز و روا، بحث لهوی بودن است. در این باره آیات و روایات زیادی وجود دارد. در آیه 6 سوره لقمان آمده است: «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ.» «و برخی از مردم کسانیاند که سخن بیهوده را خریدارند تا ]مردم را[ بی]هیچ[ دانشی از راه خدا گمراه کنند.» در روایات معصومین (ع) عنوان «غنا»، بر «لهو الحدیث» یعنی گفتار لهو در آیه تطبیق داده شده است.
غیر از لهو و اطراب معیار دیگری در شناخت موسیقی حرام از حلال وجود دارد؟
عنوان دیگری که در تبیین مصادیق موسیقی حرام و تمایز آن از حلال وجود دارد، عنوان «باطل» است. تعبیر دقیقتر آن واژه «زور» است. در قرآن آمده است: «وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ» (حج آیه 30). یعنی از گفته باطل اجتناب کنید. که در روایات معصومین (ع) عنوان «غنا»، بر «قول الزور» یعنی گفتار باطل در آیه نیز تطبیق داده شده است.
تفاوت زور و باطل چیست؟
«زور» آن باطلی است که در ظاهر خود را موجه و صحیح جلوه میدهد. کلمه باطل نیز در برابر واژه حق جای دارد. در فارسی معادل خاصی برای «زور» نداریم. به همین جهت است که آن را به «باطل» معنا میکنیم. پس تا اینجا دو عنوان «لهو» و «باطل» معیارهای لازم برای شناخت نوع موسیقی را در اختیار ما قرار میدهد. بررسی این دو برای مخاطبی که روزانه با موسیقیهای مختلف مواجه میشود، تولیدکنندگان موسیقی و نهادهای سیاستگذار اهمیت زیادی دارد زیرا میتواند معیارهایی را برای آنان به دست دهد.
در منظومه دینی اساسا لهو و باطل چیستند و در برابر چه قرار میگیرند؟
لهو و باطل را باید در هر سه دسته موسیقی آوازی، سازی و ترکیبی بررسی کرد. بخشی از شرح بحث موسیقی در اسلام، بستگی به توضیح این واژهها در فرهنگ وحی دارد. در تفکر اسلامی باطل در برابر حق است و حق دو حیطه دارد: اول آن چیزی که ثبوت و تحقق دارد، که مربوط به حوزه هستها و از مقوله هستیشناسی میشود مانند اینکه خدا حق است، نشور حق است، بهشت و دوزخ حق است. دوم: آن چیزی که باید باشد یا نباید باشد که مربوط به حوزه اخلاق و فقه و حقوق است. اینها از بایدها و نبایدها سخن میگویند.
معنای لغوی لهو «عمل یا گفتهای لذتآمیز است که انسان از روی بیتوجهی به نتیجهاش مرتکب آن میشود.» اما با توجه به مفهوم لهو در آیهای که بالاتر مطرح کردیم، باید به این پرسشها پاسخ دهیم که: کدام نوع از گفتار لهوی است که باعث گم شدن راه خدا میشود؟ اساسا لهوی که چنین است و باعث گمراهی میشود، چه حدود و ثغوری دارد؟
از بررسی آیات اینگونه به دست میآید که: لهو در ادبیات وحیانی تنها شامل رفتار یا حالات عاطفی نیست بلکه شامل چیزهایی هم هست که انسان را از حوزه شناختی خاصی که دین تعریف میکند، خارج میسازد.
دین چه حوزه شناختی خاصی را برای دینداران تعریف میکند؟
اینکه انسان چگونه موجودی است و چه جایگاه و استعدادی دارد؟ دنیا چگونه جایی است و نقش انسان در آن چیست؟ آیا دنیا محل خلود و استقرار همیشگی است یا محل عبور؟ این که انسان به وحی و اولیای الهی نیاز دارد و... کسی که از حوزه شناختی و معرفتی دین خارج شود نیز براساس روایات معصومین، دچار لهو میشود، نه فقط کسی که اعمال و رفتاری خاص از او سر بزند. اساسا باید گفت منشأ اعمال و حالات نفسانی همین بینشها و معرفتها هستند. زیرا کسی که انسان و استعدادهایش را نشناسد، دنیا را درست تعریف نمیکند، ادامه حیات آدمی را درست نمیفهمد و برای رشد شخصیت و زندگی انسانی (حیاتطیبه) خود، کاری انجام نمیدهد. پس هر چه انسان را از حوزه چنین تفکراتی خارج سازد، لهو است. با این رویکرد در حوزه عمل و رفتار نیز، هر کار مباحی (یعنی کار بدون اشکال شرعی) بسته به اینکه به چه منظور و با چه غایتی انجام شود، میتواند برای فردی لهو باشد و برای دیگری ذکر. به بیان دیگر لهو میتواند امری نسبی باشد.
کدام معیارها برای تعیین دایره مفهومی لهو به ما کمک میکند؟
پیش از هر نکتهای باید به واژه «ذکر» در مقابل «لهو» اشاره کنم. ذکر به معنای یادآوری منحصر در اوراد و وردهای زبانی نیست. به تعبیر روایات، هر چه طاعت خدا در آن باشد، ذکر است. در نتیجه دایره ذکر خیلی وسیعتر از آن چیزی است که در ذهن ما وجود دارد. ذکر شامل عمل و حالتهای عاطفی انسان نیز میشود. هر چیزی که ذکر باشد حق است.
همچنان که هر چه که باطل نباشد حق است. در تفکر اسلامی الله حق مطلق است. همچنان که در قرآن کریم آمده: «هنالک الولایه لله الحق» در قیامت ولایت مخصوص خداوند است که حق مطلق است. وقتی شما در انجام هر کاری و در هر حالت و احساسی و در هر اندیشه و فکری بر مدار حق باشید و به رضای حق تعالی توجه کنید، پیوسته در حالت ذکر هستید، حتی اگر خواب باشید. همانگونه که ذکر اتساع مفهومی دارد، لهو که در مقابل آن قرار دارد نیز وسعت مفهومی دارد و ابعاد بینشی، احساسی و رفتاری دارد که شاید غریب و دور از ذهن باشد، اما میتواند در سبک زندگی ما بسیار راهگشا باشد.
بسیاری مواقع مساله لهو در موسیقی به گونهای تفسیر میشود که گویی تمام مصادیق موسیقی را در بر میگیرد و موسیقیای که مصداق لهو نیست وجود ندارد. آیا چنین برداشتهایی با روح بینش اسلامی و نیز فطرت بشری سازگار است؟
انسان اساسا به زیبایی میل دارد. اگر بگوییم هنر موسیقی بهرهای از زیبایی دارد، پس این بحث وارد نیست که موسیقی از اساس حرام است. انسان فطرتا به آهنگ و کلام آهنگین علاقهمند است. همانطور که وقتی قرآن آهنگین خوانده میشود، ما از شنیدن آن لذت میبریم. نتیجه دریافتهای من از مطالعه متون مختلف، آن است که اسلام با کلام آهنگین و صوتی که از ساز خارج میشود (که در اصطلاح ملودی یا آهنگ یا نغمه نام دارد)، مشکلی ندارد. اشکال آنجاست که کسی هنگام شنیدن موسیقی پای خویش را از دایره زندگی مومنانه فراتر نهد. اگر بخواهیم حس زیباییشناسی و میل به آهنگ و ریتم را در خویش ارضا کنیم، باید به حیات مومنانه خویش نیز توجه کنیم. همچنان که در دیگر حوزههای رفتاری نیز نمیتوان از دایره دین پا را بیرون گذاشت، نمیتوان گفت که شنیدن چند دقیقهای موسیقی که با حیات مومنانه ارتباطی ندارد، ما را از این دایره خارج نمیکند. در دیگر هنرها مانند ادبیات داستانی و تئاتر و سینما نیز اینگونه است. بنابراین آنچه در موسیقی رخ میدهد، نباید با حیات مومنانه تعارض داشته باشد.
اگر من بخواهم ورزش کنم، باید بهگونهای باشد که بر حیات مومنانهام اثر بگذارد و از آن اثر بپذیرد. موسیقی در حوزه بینش نباید مرا به فضایی ببرد که از غایتی که انسان و زندگی در دنیا دارد، برگرداند و منادی عبث و پوچی باشد. موسیقی نباید در حوزه رفتار همه چیز را مباح نشان دهد و منادی آزادیهای هرز باشد، که در سبکهای جدید رواج دارد.
پس یکی از معیارهای مهم، آن است که موسیقی نباید ما را از حوزه دینداری خارج کند؟
بله و این مساله در دیگر حوزهها نیز جاری است، مثل غذا خوردن، تلویزیون دیدن و... اینها اگر در زندگی فرد در جهت درست و با شرایط و حدود صحیح انجام شوند، مانند نماز، طاعت و عبادت حضرت حق هستند. زیرا در بینش اسلامی حضور دین حضور فرانهادی است، نه نهادی در کنار دیگر نهادها. یعنی دین در نهادهای مختلف زندگی بشری حضور پیدا میکند و تأثیر میگذارد. صحبت از گستره لهو، جایگاه ذکر و گستره آن و جایگاه حق و در مقابل آن باطل، بحثهای معرفتی است که ناشی از انسانشناسی و هستیشناسی اسلامی است. پس من اکنون یک گام پایم را عقبتر از فقه گذاشتهام. این نگاه راهکارهای جدیدی در حوزه فقه موسیقی در اختیار ما قرار میدهد. این مباحث در محتوا و شعر موسیقی آوازی و ترکیبی نیز تاثیر میگذارد. در موسیقی آوازی و ترکیبی، موسیقی از شعر تاثیر فراوانی میپذیرد. شعر میتواند بینش درست را از شنونده دریغ کند و محتوایی خلاف ذکر به او دهد.
درباره موسیقیسازی چطور میتوان محتوانگر بود؟
موسیقی فیلم «محمد رسولالله» یا سریال امام علی، بدون وجود تصویر چه احساسی در خواننده ایجاد میکند؟ برخی از موسیقیهای سازی اینگونهاند که به دلیل همراهی با اموری مانند تصاویر (مثلا در دو موسیقی فوق)، محتوای ذکرگونه دارند. موسیقی سازی پخش شده از سیما نیز از تصویر یا حتی برنامههای پیش و پس از آن اثر میگیرد. بیهوده نیست که امام خمینی(ره) فرموده بودند که من موسیقیهایی را که از رادیو و تلویزیون پخش میشود، چهبسا اگر خارج از صداوسیمای جمهوری اسلامی پخش شود، قائل به جایز بودن شنیدن آن نیستم.
خب، به نکته خوبی اشاره کردید. در اینجا به نظر میرسد جواز فقهی موسیقی، غیر از اینکه ناظر به خود موسیقی است، ناظر به زمینه و بافت پیدایش آن موسیقی نیز هست، مثلا در همین مورد، به نظر شما چرا زمینه و بویژه رسانه از نگاه امام در جواز موسیقی نقش تعیینکننده دارد؟
زیرا مقارنات در موسیقی و اینکه موسیقی همراه چه چیزهایی باشد، اهمیت زیادی دارد. در رسانههایی مانند رادیو و تلویزیون زمینهای که موسیقی در آن ارائه میشود، یعنی برنامههای قبلی و بعدی یک موسیقی سازی، ماهیت یک شبکه و باطل و لهوی بودن آن شبکه و... همه در لهوی یا ذکری بودن موسیقی اهمیت زیادی دارند.
وقتی میگویند: موسیقی مناسب مجالس لهو و لعب حرام است، منظور چیست؟
در این عبارت معمولا منظور حضور مختلط زنان رقاصه و شراب و... مدنظر است. در شرایط امروز، رسانههای جمعی و بهطور خاص رادیو و تلویزیون و سینما را میتوان به منزله مجلس تلقی کرد. مهم این است که موسیقی برای چه برنامهای، و به همراه چه تصاویری پخش میشود. در رادیو و تلویزیون قبل و بعد از آن چه برنامهای پخش میشود و اینکه هدف از پخش چنین موسیقیهایی چیست. درست همانطور که خواب بخشی از زندگی ماست و برای زندگی دیندارانه مهم است که چگونه باید خوابید و قبل و بعد از خواب چه باید کرد. در منظومه زندگی یک مسلمان، خواب چه جایگاهی دارد؟ خواب میتواند عبادت باشد یا معصیت. خواب مومن عبادت است. زیرا خواب او در مجموعه و منظومه زندگی مؤمنانهاش قرار دارد که جهت و غایت صحیح دارد.
با این اوصاف، آیا میتوان قالبی مشخص برای جایز بودن موسیقی ارائه داد؟
درباره موسیقی سازی باید گفت ماهیتی لغزان دارد و از رسانهای به رسانه دیگر، بسته به مقارنات آن یعنی دیگر مؤلفههای شنیداری و دیداری هر رسانه متفاوت است. این مؤلفهها و حتی مدیریت رسانه حکایت از غایات هر رسانه دارد. مطالبی که تا اینجا گفته شد از جهت جواز یا حرمت تولید و ساخت و همینطور پخش عمومی موسیقی در رسانههای جمعی بود. پس از جواز پخش عمومی اگر شنیدن یک موسیقی شما را به هر دلیلی به شرایط نامطلوب، به فضای لهوی و باطل ببرد، برای شخص شما مشکل دارد و احکام آن از فردی به فرد دیگر میتواند متفاوت باشد.
به نظر شما، میتوان افرادی را یافت که شنیدن انواع موسیقی برای آنها مشکلساز نباشد؟
خیر. حتی بررسیهای محتوانگرانه نیز نمیتواند مانع حرام بودن برخی از موسیقیها شود. در موسیقیهای آوازی و ترکیبی از آواز و ساز که کلام به لحاظ محتوا اشکال دارد، مصادیق زیادی دارند. ما باید در تعیین مصادیق موسیقی حرام و جایز معیار داشته باشیم تا از آن پا فراتر نگذاریم. موسیقیهایی که به لحاظ کلام جزو اباطیل به شمار میآیند، فراوانند. این موسیقیها بدون شک حرام هستند. در موسیقی ترکیبی نیز موسیقیهایی که مثلا در سبک «متال» و «هوی متال» ساخته میشوند، مطلقا حرام هستند. در موسیقیهای سازی محض نیز مقارنات تعیینکننده است. به دلیل همین مقارنات است که موسیقی سازی به لحاظ لهوی یا باطل بودن ماهیت لغزانی دارد.
این را هم بگویم که در موسیقی کلامی و ترکیبی همهجا کلام تعیینکننده نیست و کلام همه ماجرا نیست، گاهی کلام خوب است و ساز آن را به بیراهه میکشد و گاهی برعکس. همچنان که روایتی از رسولالله(ص) به ما از این تأثیرپذیری خبر میدهد. حضرت میفرمایند که قرآن را نباید با لحن و آهنگ اهل فسق خواند. یعنی اگر کلام قرآنی که دارای بالاترین مضامین و محتواست، با لحن و شکل مجالس اهل گناه و فسق خوانده شود، دچار انحطاط معنا میشود.
و سخن پایانی شما درباره موسیقی؟
دین میخواهد نگاه انسان خیره به دنیا و گرفتار دنیا نباشد. انسان بزرگتر از دنیاست، همچنانکه جنین بزرگتر از رحم است. این دنیا مانند رحمی است که بالاخره روزی انسان باید آن را ترک و به دنیای بزرگتری کوچ کند. در زندگی انسان باید ذکرهایی وجود داشته باشد که یادآور این سفر و جهت حرکت انسان، یادآور اینگونه زندگی کردن، یعنی شیوه و سبک حیات طیبه باشد. خلاصه آن که موسیقی به عنوان صدا و صوت آهنگین مانند دیگر ساحتها و عرصههای زندگی نباید انسان را از اینگونه زیستن خارج کند.
حورا نژادصداقت / جامجم
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد