ایران مرکزی شده بود که تمام قدرتها دور آن دایره زده بودند ـ دایرهای بیثبات و ناآرام که هرگوشهاش میل به درون داشت، به عبارت روشنتر به صورت طعمه ای درآمده بود که کرکسان هزار هزار گرد او را گرفته بودند و بر سر استفاده از موقع جغرافیائی و منابع طبیعی آن بر یکدیگر منقار میزدند، تا سرانجام هر یک قطعهای ربودند و آنچه که برای ما باقی ماند منحصر به یک نوار کوهستانی شد در حاشیه کویر مرکزی.متأسفانه فصل مربوط به تاریخ قاجار هنوز به طور کامل بررسی نشده و این فصل که بدون تردید پردامنهترین و مفصلترین فصول تاریخ ایران و عبرتانگیزترین و پندآموزترین فصول تاریخ جهان است، هنوز ناشناخته مانده است.
همچنان که خوانندگان گرامی میدانند پس از قتل نادر سرداران او که بیش از بیست سال در رکاب او جنگیده بودند و فن کشورگشائی را یاد گرفته بودند هر یک به گوشهای رفتند و برای خود بساط حکومت چیدند. در میان این سرداران نامجو، موفقتر از همه «احمدخان ابدالی» بود که به سمت قندهار رفت و برای خود حکومتی ترتیب داد. احمدخان علاوه بر اینکه خود سردار لایقی بود اوضاع زمان نیز با او مساعدت کرد. زیرا پس از آن که کریمخان زند بر سایر سردارانی که مدعی پادشاهی بودند پیروز شد پاس حقوق نادر را نگه داشت و متعرض «شاهرخ» نوه او که حکومت مشرق ایران را داشت نشد.
شاهرخ نیز شاهزادهای ناتوان و بی اراده بود و نتوانست به حکومت خود سر و سامانی دهد. مضافاً به اینکه کور شده بود و حوصله انجام اقدامات حاد و مهم نداشت. بنابراین احمدخان با فراغ خاطر و بیآنکه قدرتی مزاحم او گردد میدان را برای خود باز دید و سرزمینهای وسیعی را از ایران و هندوستان به حوزه حکمرانی خود درآورد. با اینکه احمدخان ابدالی هیچگاه درصدد نبود که افغانستان از ایران جدا سازد اما عملیاتی که در دوره حکومت خود انجام داد، مقدمهی جدائی افغانستان را از ایران شد. پس از آن که آغامحمدخان روی کار آمد در سال آخر عمر به قصد سر و سامان دادن به ولایات شرقی ایران عازم خراسان شد اما لشکر کشی ناگهانی «کاترین» ملکه روسیه اورا از اجرای نقشهاش بازداشت و برای مقابله با روسها عازم قفقاز شد.
فتحعلیشاه نیز تقریباً در تمام دورهی سلطنت گرفتار روسها بود و جز اقدامات ناچیز و بیاثر و چند لشکرکشی که به تحریک نمایندگان سیاسی انگلستان برای مشغول ساختن افاغنه و جلوگیری از تاخت و تاز آنان به ولایات شمالی هندوستان صورت گرفت کار مهمی انجام نداد. تنها در سالهای آخر عمر که از گرفتاری روسها فراغتی حاصل کرده بود عباسمیرزا را مأمور رسیدگی به اوضاع مشرق و سر و سامان دادن به امور آن نواحی نمود.
محمدشاه و هرات
پیش از آنکه قضایای هرات را در زمان سلطنت محمدشاه شرح دهیم لازم است مختصر اشارهای به سیاست آسیائی دولتهای انگلستان و روس بنمائیم تا بسهولت به علل مخالفت دولت انگلستان نسبت به اقدامات دولت ایران در هرات و افغانستان پی ببریم.
در اوایل سلطنت محمدشاه سیاست این دو دولت در کشور ما مشخص و معین بود. زیرا حرکت دائمی روسها به سمت هندوستان و جلوگیری انگلیسیها از نزدیک شدن آنان به سرحدات هندوستان در این هنگام به اوج شدت رسیده و عکسالعمل این دو سیاست در ایران به خوبی نمایان بود.
پیشرفت روسها در ناحیه ترکستان و بخارا و بسط نفوذ روزافزون آنان در ایران پس از انعقاد معاهدهی ترکمانچای سیاستمداران انگلیسی را به وحشت انداخته بود ـ بخصوص که زعمای انگلستان متوجه شده بودند که محمدشاه و عمال دولت ایران برای جبران شکست از روسها توجه خود را به سمت مشرق ایران و افغانستان معطوف ساختهاند. به طوری که «لرد کرزن» در جلد دوم کتاب خود راجع به روابط سیاسی دولت انگلیس با ایران مینویسد: «در سال 1833 ما فوقالعاده در اضطراب بودیم که مبادا از حرکت قشون ایران به طرف هرات خطری متوجه ما شود.»
سیاستمداران دولت انگلستان از سیاست دولت روسیه تزاری در مشرق ایران فوقالعاده مضطرب و متوحش بودند. در این مورد «سرجان کاپیل» در گزارش رسمی خود در ژوئن 1835 به «لردپالمرستون» خاطرنشان میسازد که «حرکات نظامی و نقشههای دولت روسیه تزاری به منظور بسط و توسعه نفوذ خود در مشرق ایران ـ چنانکه در گزارشات قبلی خود مفصلاً شرح دادهام ـ روز افزون میباشد.»
پس از جنگهای دورهی دوم ایران و روس و انعقاد عهدنامه ترکمانچای در خراسان اغتشاشات مهمی بروز کرد و فتحعلیشاه عباس میرزا نایبالسلطنه را مأمور انتظام امور آن سرزمین نمود. عباس میرزا پس از آنکه به اغتشاشات و ناامنی ناحیه خراسان خاتمه داد برای مدت کوتاهی به تهران بازگشت، ضمناً به کامران میرزا حاکم هرات دستور داد به دولت ایران مالیات بپردازد.در برابر پاسخ نامساعدی که از طرف کامران میرزا رسید، عباسمیرزا مصمم شد هرات تسخیر نماید و به همین مناسبت بار دیگر عازم خراسان شد و با اینکه پزشکان دربار مسافرت وی را به علت کسالت او صلاح نمیدانستند، اندیشه نکرد و روی به خراسان نهاد. در بین راه به فرزند خود محمدمیرزا فرمان داد که راه هرات را پیش گیرد و به محاصره آن شهر اقدام نماید. متعاقب آن قائممقام را با سپاهی مأمور به کمک به محمدمیرزا نمود و خود به سمت مشهد کوچ کرد. محاصرهی هرات به طول انجامید و متأسفانه بیماری عباس میرزا در مشهد شدت یافت.
قائممقام و محمدمیرزا مشغول محاصرهی هرات بودند که خبر فوت عباسمیرزا در مشهد در تاریخ 26 اکتبر 1833 به اردوگاه رسید.
قائممقام پس از شنیدن خبر فوت نایبالسلطنه با کامران میرزا صلح کرد و مقرر گردید کامران میرزا هر سال 15 هزار تومان پول نقد و پنجاه طاقه شال کشمیری به دربار ایران بفرستد و سکه به اسم شاه ایران ضرب نماید و استحکامات «غوریان» را خراب کند.
ولی در نتیجه تغییرات و تحولاتی که در آغاز کار محمدشاه در ایران رخ داد کامران میرزا حاکم هرات علاوه بر اینکه به وعدههای خود عمل ننمود حتی شروع به دستاندازی به نواحی سیستان نیز کرد و اموال سکنه آنجا را به تاراج برد، و هر چه میتوانست در نواحی خرسان دست به خرابی زد. در این مورد «مستر الیس» نمایندهی دولت انگلستان درتهران در گزارش شماره 14 مورخ 4 فوریه 1836 به «ویکونت پالمرستون» رفتار بد ترکمانان را در ایالات شرقی ایران و به اسارت درآوردن ایرانیان را شرح داده خاطر نشان میسازد شاه برای ختم غائله ترکمانان اقدام خواهد کرد؛ ضمناً مستر الیس به وزارت خارجه انگلستان اطلاع داد که اخبار رسیده حاکی است شاهزاده کامران نامههای متعددی به رؤسای افغان نوشته و همکاری آنان را برای مقابله با شاه ایران خواستار شده است؛ در همین گزارش گوشزد میکند که «یارمحمدخان» وزیر کامران میرزا مردی است جسور و با ذوق و قریحه. 1
محمدشاه در نتیجه مذاکرات با «سرهانری الیس» نماینده مخصوص انگلستان و «کاپیتان ماکدونالد» که برای تبریک جلوس محمدشاه به تهران آمده بود و حامل نامه مورخ 21 اکتبر 18352 «لرد پالمرستون» دایر به تبریک و تهنیت جلوس و تاجگذاری محمدشاه بودند متوجه شده بودکه دولت انگلستان با اقدامات و برقراری نفوذ دولت ایران در هرات مخالف است. از طرفی واضح بود که خودسریهای حاکم هرات در نتیجه اقدامات و تحریکات عمال انگلیسی است که بر خلاف مواد عهدنامههای منعقده با دولت ایران رفتار میکردند.
علاوه بر اینکه مأمورین انگلیسی تمام مساعی خود را برای عقیم گذاردن نقشههای دولت ایران برای لشکرکشی به سمت مشرق به کار میبردند حاکم هرات را نیز از هر حیث پشتیبانی میکردند. چنانکه مستر الیس نماینده دولت انگلستان در تهران طی نامه مورخ فوریه 1836 به شاهزاده کامران میرزای هرات نوشته متذکر شده است: «دولت بریتانیای کبیر مایل است و نفوذ خود را به کار خواهد برد که صلح را در آن ناحیه حفظ کند. دولت بریتانیا به علت مراوده و تجارت با افغانستان همواره آرزو داشته که اوضاع آن سامان مرفه و آسوده باشد. من به شما یادآور میشوم و موقع تبریک جلوس شاه تذکر دادم که بایستی صلح را در قسمت مشرق ایران حفظ کند و از جنگ پرهیز نماید و در این مورد مسئولان ایران به ما وعده دادهاند.» 3 چنانکه میبینیم عمال انگلیسی مایل بودند که آرامش در مشرق ایران برقرار باشد و تمام مساعی خود را نیز به کار میبردند که از لشکرکشی محمدشاه به سمت هرات جلوگیری نمایند در صورتی که خود انگلیسیها معترف بودند که هرات متعلق به ایران است و تمام مأموران انگلیسی این نظریه را تأیید مینمودند؛ چنانکه «مستر مک نیل»4 وزیر مختار انگلستان در ایران در گزارش مورخ 24 نوامبر 1837 خود چنین مینویسد:
«صرفنظر از ادعای دولت ایران راجع به تملک هرات اگر موضوع اختلاف را بین دو دولت مستقل فرض نمائیم اینجانب معتقد است که حق با دولت ایران است و هرات در این مورد تقصیر دارد.در موقع مرگ عباسمیرزا که شاه فعلی از محاصرهی هرات دست کشید و مراجعت نمود مذاکرات طرفین به عقد قرارداد منتهی شد که خطوط سرحدی در آن تعیین گردید و طرفین نیز تعهد کرده بودند که از حملات خصمانه نسبت به همدیگر اجتناب نمایند. از آن تاریخ تاکنون دولت ایران به خاک افاغنه هیچ دست اندازی نکرده در حالی که پس از مرگ شاه سابق، حاکم هرات با ترکمنها و ایل هزاره همدست شده و به خاک ایران تجاوز نموده و رعایای آن مملکت را به غلامی برده بودند و افاغنه هرات این مشی تجاوزکارانه را لاینقطع ادامه میدهند و ایران برای جلوگیری از این دستاندازیها به عملیات خصمانه مبادرت نورزیده است مگر اینکه تصمیم اخیر تصرف هرات چنین تلقی شود. بنا به مراتب فوق شاه در حمله به قلمرو کامران میرزا و بیاعتنائی به یادآوری دایر به عدم مبادرت به چنین اقدامی محقق و ناگزیر میباشد.» 5
در نتیجه اقدامات و بدرفتاریهای کامرانمیرزا و دستاندازیهای وی به نواحی سیستان، محمدشاه تصمیم گرفت به هرات لشکرکشی نماید به طوری که اقدامات نمایندگان دولت انگلیس برای جلوگیری و ممانعت از تصمیم محمدشاه به نتیجه نرسید؛ زیرا از یکطرف محمدشاه شخصاً مایل بود کار هرات رایکسره نماید از طرف دیگر نمایندگان دولت روس محمدشاه را به این لشکرکشی ترغیب میکردند؛ این موضع از گزارش مورخ 8 ژوئیه مسترالیس به لرد پالمرستون روشن میگردد، ـ در این گزارش نمایندهی بریتانیا اظهار میدارد که:
«دولت روسیه و نماینده آن دولت شاه را به قشونکشی به سمت هرات تشجیع میکنند. در گزارشات قبلی راجع به تذکرات خود به دولت ایران برای حفظ صلح نوشتم ولی اصرار روسها بالاخره منجر به جنگ خواهدشد. در آخرین مذاکره که با حضور حاجمیرزاآقاسی و میرزا مسعود وزیر خارجه ایران داشتم به آنان تذکر دادم که اقدام دولت ایران به لشکرکشی افغانستان عدم توجه دولت ایران را به عدم تمایل دولت انگلستان نشان خواهد داد. میرزاآقاسی تذکرداد که افغانها در معیت ترکمانان اراضی ایران را غارت کرده رعایای ایران را به اسارت بردهاند. اطلاعات رسیده دال بر این است که میرزا مسعود وزیر خارجه ایران پروژه دولت روسیه را پشتیبانی میکند.» 6
در تعقیب همین گزارش دو روز بعد یعنی در دهم ژانویه 1836 مسترالیس به لردپالمرستون از طرز رفتار مأموران دولت روس نسبت به انگلیسیها شکایت کرده اظهار میدارد:
«نفوذ روسها در دربار ایران روزافزون است و به نظر میآید روسها ایران را به یک لشکرکشی به طرف شرق تشویق میکنند. منظور روسها از تعقیب این سیاست این است که «خیوه» را تصرف کند و توجه ایران را به سمت افغانستان معطوف سازند.» 7
در دنبال همین گزارش در تاریخ 15 ژانویه 1836 مستر الیس به لرد پالمرستون طی گزارش مبسوطی مینویسد:
«من دولت ایران را به معاهدهی ایران و انگلیس متوجه ساختم و تذکر دادم که این اقدام دولت ایران منافع و امنیت امپراطوری هند انگلیس را به خطر میاندازد و به اولیای ایران اخطار کردم که دولت انگلستان نمیتواند به عملیات لشکرکشی ایران به سمت افغانستان نظاره کند ودر نتیجه نفوذ دولت روس به سمت هندوستان توسعه یابد. سفارت ما در تهران در مقابل نفوذ فوقالعاده قوی روسها در دربار ایران وضع بدی دارد.»
یک ماه بعد یعنی در 15 فوریه 1836 در مورد اقدامات روسها در مشرق ایران مستر الیس در گزارش شماره 18 خود به لرد پالمرستون چنین بیان میکند:
«در اینجا از نظریات روسها درباره خیوه صحبت میکنند و میگویند برای حفظ تجارت و اتباع روس دولت تزاری روسیه مشغول تهیه استحکامات میباشد. من باید متأسفانه به لرد بگویم که شاه ایران باز از لشکرکشی به سمت هرات صحبت میکند.» 8
کاپیتان هنت در کتاب جنگ ایران و انگلیس در این مورد چنین مینویسد:
«در آن اوان مأموران انگلیسی جهد داشتند که شاه جوان ایران را به هر ترتیبی که هست از قشونکشی به هرات منصرف نمایند و سعی کنند قضایا به وسیله مذاکرات دوستانه حل و تصفیه شود ولی «کنت سیمونتیچ»9 وزیرمختار روس به پادشاه ایران توصیه کرد که تسخیر هرات که فعلاً با دههزار نفر مرد جنگی امکانپذیر میباشد به طور قطع بعدها با چندین برابر این عده هم ممکنالحصول نخواهد بود.
اسناد پارلمانی که حاوی نکات مهمی راجع به دیپلماسی روسیه است حرکات عجیب و غریب دولت روس را به خوبی روشن میسازد. اجمالاً اقدامات «کنت سیمونتیچ» به قدری برخلاف مواعید دولت روس بود که لرد پالمرستون بالاخره در 1837 به «اورل اودرهام»10 وزیر مختار بریتانیا مقیم «سنپطرزبورگ» نوشت و به مشارالیه دستور داد که اقدامات خلاف «کنت سیمونتیچ» را به دولت روس خاطر نشان سازد. وزیر مختار بریتانیا بر طبق دستور با دولت مشارالیه وارد مذاکره شد و «کنتنسلرود»11 در جواب اظهار داشت معلوم میشود بعضی حوادث موجبات سوء تفهام برای «کنت سیمونتیچ» فراهم کرده والا به مشارالیه دستور صادر شده است که شاه رادر موقع و نسبت به هر موضوعی از جنگ منصرف نماید. ولی با این وصف نه فقط «سیمونتیچ» شاه را به تسخیر هرات تشویق و ترغیب مینمود بلکه حاضر شد که خود نیز شخصاً در بعضی از خدمات نظامی شرکت نماید.» 12
در این مورد مسترالیس در گزارش شماره 35 مورخه 16 آوریل 1836 به لرد پالمرستون چنین مینویسد:
«اطلاعات رسیده مشعر بر این است که همکاری نزدیک بین روسیه و ایران در قضایای هرات موجود است. از طرف حاجمیرزا آقاسی اطلاع داده شده روسها وعده دادهاند در لشکرکشی هرات همکاری کرده و کمک مستقیم یا غیر مستقیم نظامی خواهند نمود.» 13
درتاریخ 13 فوریه 1836 طی نامهای لردپالمرستون «مارک نیل» را از طرف پادشاه انگلستان مأمور دربار ایران نمود. 14 و در مرحله بعد حاجمیرزا آقاسی ضمن نامهای تعیین نمود مستر ماکنیل را به عنوان وزیر مختار انگلستان در تهران به مسترالیس اطلاع داده و وی را از ورود ژنرال «لندزی»15 باخبر کرده است. 16
تلاش و کوشش نمایندگان دولت بریتانیای کبیر برای ممانعت از اجرای نقشه محمدشاه به نتیجه نرسید، این بودکه برای منصرف نمودن شاه از قشون کشی به هرات و متوجه ساختن افکار زمامداران دولت ایران به مسائل دیگر، درصدد ایجاد شورش و انقلاب در داخلهی ایران برآمدند و با تحریکاتی در نقاط مختلف ایران دست زدند. شورش «آقاخان محلاتی» را در کرمان، غوغای کتک خوردن «سیدهندی» در بوشهر، قتل و غارت ایرانیان را به دست عثمانیها در خرمشهر و آزار زوار ایرانی رادر اماکن متبرکه دامن زدند و برای فیصله دادن به اختلاف و حل مسائل «غوریان» به طور دوستانه و اجتناب از جنگ، «فتحمحمدخان» از طرف کامران میرزا به تهران آمد و با حضور ماکنیل پیشنهاد نمود قراردادی به مضمون زیرا به امضاء برسد:
«1ـ حاکم هرات تعهد میکند که حملات خصمانه و دستاندازی به خاک ایران را ترک گفته رعایای ایران را به اسیری نگرفته و نفروشد.
2ـ اگر شاهنشاه ایران قصدحمله به ترکستان داشته باشد و از کامران شاه استمداد نماید مشارالیه متعهد میشود به قدر مقدور عدهای را به کمک بفرستد و آنها را برای حمله به ترکستان در اختیار والی خراسان گذارد و اگر برای فرستادن به آذربایجان نیز مورد احتیاج باشد کامران شاه رضا میدهد که آن عده به سرحدات آذربایجان گسیل شوند.
3ـ کامران شاه تعهد میکند که مبلغی پول به عنوان خراج سالانه در عید نوروز به پادشاه ایران پیشکش کند.
4ـ حمایت تجاری را که به هرات و توابع میروند با حسن وجه تعهد نماید.
5ـ یکی از بستگان بلافصل کامرانشاه و یکی از منسوبین نزدیک یارمحمدخان و شیرمحمدخان برای مدت دوسال به طور گروگان در مشهد اقامت گزینند و پس از انقضای آن مدت اگرامرای هرات تعهد خود را ا جرا نموده و نقض عهد نکرده باشند اشخاص فوق به هرات باز فرستاده شوند و در هر صورت بیش از دو سال در مشهد مجبور به توفیق نباشند و اگر یکی از تعهدات هرات نقض گردید و موقوفالاجرا ماند آن اشخاص را تا حین انجام تعهدات مزبور توقیف نمایند.
6ـ یک نفر وکیل از طرف کامرانشاه در دربار شاهنشاه ایران اقامت نماید.
و اجرای تعهدات فوق از طرف کامران شاه منوط به اجرای تعهدات ذیل از طرف ایران میباشد:
1ـ شاهنشاه ایران کامران شاه را مثل برادر خود دانسته با او به طور احترام رفتار نماید.
2ـحکام و مأمورین دولت ایران در موضوع جانشین کامران شاه بوجه منالوجوه مداخله ننمایند و مقابل هر یک از اعقاب و فرزندان وی که به جای او تعیین شود تعهدات فوق را اجرا کنند. شاهنشاه ایران نیز این تعهدات را معتبر بشناسد و بدون تغییر انجام نماید.
3ـ شاهنشاه ایران به مستملکات کامران شاه سپاهی نفرستد و از جنگ و دستاندازی و به اسیر گرفتن اتباع او خودداری نماید و مأمورین شاهنشاهی نیز در امور داخلی هرات مداخلاتی نکنند بلکه موجبات انجام تعهدات شاه کامران را فراهم نمایند.
4ـ دولت انگلیس واسطه و شاهد بین طرفین تعهدات خواهد بود تا هرگاه هر یک از طرفین تعهدات خود را نقض نمایند طرف متخلف را به اجرای تعهد خود وادار نماید.»17
نمایندگان ایران پس از آنکه از مفاد پیشنهاد نماینده هرات اطلاع حاصل نمودند مبهوت و متعجب شدند زیرا با امضاءچنین قراردادی دولت ایران در واقع تجزیه و استقلال هرات را قبول میکرد و در نتیجه تمام اقدامات نمایندگان دولت روس بینتیجه میماند و بازی به نفع دولت انگلستان خاتمه مییافت. ولی نظر به نفوذی که دولت روس در دربار محمدشاه داشت به فکر افتاد از امضای چنین قراردادی جلوگیری به عمل آورد. ماکنیل در گزارش مورخه 30 دسامبر 1836 به لرد پالمرستون دربارهی اقدامات سفیر روسیه مینویسد:
«چند روز قبل نخستوزیر در برابر بیش از 20 نفر که یکی از آنان مطلب را به من رسانید اظهار داشت که وزیر مختار روسیه تمام وسایلی را که در اختیار و قدرت داشته به کار برده است برای اینکه شاه را تحریک کرده و برای رفتن امسال به هرات وادار نماید. سیمونتیچ به زعمای دولت ایران گوشزد کرده است که اگر از این فرصت استفاده ننمایند دولت بریتانیا تمام وسایل را فراهم خواهد کرد که از اقدامات ایران جلوگیری نماید.» 18
پنجاه روز بعد باز ماکنیل ضمن گزارش مورخ 20 فوریه 1837 خود به لرد پالمرستون از وضع و رفتار سیمونتیچ در دربار ایران شکایت کرده و اظهار میدارد اخذ نتیجه در چنین وضعی بسیار دشوار است و جای تعجب است که دربار سنپطرزبورگ تاکنون تعلیمات لازم را به تهران نداده است. 19
ولی به هر صورت وسایل و تحریکات دولت انگلستان و اقدامات نماینده کامرانمیرزا در ارادهی محمدشاه خللی وارد نیاورد و بالاخره اعلیحضرت شهریار غازی به جانب هرات و ممالک مشرق زمین لشکر کشیده و از تهران روانه شدند.» 20 در دهم اکتبر «کاپیتان ویکوویچ»21 به اردوی ایران آمد و رسماً اطلاع داد که مأموریت دارد ورود سپاه روس را به استرآباد و اشتراک مساعی آنان را با سپاهیان ایران در تصرف هرات به عرض شاه برساند. در این مورد ماکنیل در گزارش دیگری به لردپالمرستون اطلاع میدهد که لشکریان ایران هرات را محاصر کردهاند و «کاپیتان ویکوویچ» به عملیات نظامی لشکریان ایران کمک میکند. 22
«در این اوان مأمورین ایران و روس برای پیشرفت منظور خود با سران و سرکردگان افاغنه به دسیسه و مواضعه مشغول بودند.» 23 راجع به ورود سپاهیان روس به استرآباد و شرکت آنان در جنگ در کتابها و مدارک ایرانی اشارهای نشد ولی راجع به علاقه دولت روس به مسئله هرات در «مرآتالبلدان» چنین مسطور است:
« هم در این اوان توقف اعلیحضرت محمدشاه در بسطامنامه از اعلیحضرت امپراطور روس رسید که عزیمت زیارت اوچ کلیسای ایران فرموده و نظر به قربت جوار با مملکت ایران خواهشمند ملاقات اعلیحضرت پادشاهی در آن سرمد شده اند. چون اعلیحضرت محمدشاه عزیمت یورش خراسان داشته حضرت ولیعهد را که نفس نفیس سلطنت بودند از تبریز به ملاقات اعلیحضرت امپراطور روس فرموده و محمدطاهر خان وکیل قزوین را از اردو به دارالخلافه فرستاد. بیست طاقه شال افغانی کشمیری اعلی و پنج رشته تسبیح مروارید غلطان و چهارده رأس اسب عربی و ترکمنی مصحوب او ایصال تبریز داشته با محمدخان امیرنظام و حاج ملامحمود نظامالعلماء معلم حضرت ولیعهدی و عیسیخان خال آنحضرت و میرزا محمدتقی مستوفی فراهانی و دبیر نظام و میرزا محمدحکیمباشی و سایر ملازمان و خدام آن آستان ملزم رکاب حضرت ولیعهدی شاه عزیمت ایروان فرمودند.» 24 در این ملاقات که در ماه اکتبر 1836 انجام گرفت «نیکلا» تزار روس وعده داد که در قضایای هرات از مساعدت به محمدشاه کوتاهی نخواهد کرد. در این مورد ماکنیل نماینده انگلستان در گزارش شماره 52 مورخه 12 دسامبر خود به لرد پالمرستون اطلاع میدهد که «امپراطور روس در ایران با یک نفر از وزرای ایران و نمایندگانی که اعزام میشود ملاقات خواهد کرد.» 25
در سال 1254 میرزا حسینخان مقدم آجودان باشی از طرف محمدشاه مأموریت یافت که به سفارت اطریش و انگلستان و فرانسه رفته و ضمن ملاقات با رؤسای دولت انگلستان در لندن مداخلات ناروا و بدرفتاریهای مستر ماکنیل را به سمع اولیای دولت بریتانیا برساند. آجودان باشی در 13 سپتامبر 1838 از تبریز26 عازم اروپا شد و از راه آسیای صغیر به اطریش و ازآنجا به پاریس رفت و پس از ملاقات با سران دولت فرانسه و تقدیم تحف و هدایا به پادشاه فرانسه27 چون دولت انگلستان حاضر نشد وی را به عنوان سفیر رسمی بپذیرد مانند یکنفر مسافر عادی به انگلستان حرکت کرد. در این مورد لردپالمرستون طی یادداشت شماره 19 مورخ 31 اوت1838 به وزارت خارجه انگلستان چنین مینویسد:«شنیده شده است که حسینخان سفیر ایران برای تبریک جلوس ملکه انگلستان میآید. وضع موجود میان دو کشور ایجاب میکند که ملکه نباید این سفیر را بپذیرد. سفیر ایران از طریق استانبول، وین یا پاریس مسافرت خواهد کرد. دربارهی وی نباید احترامات یک نفر سفیر را به جای آورد.» 28
در تعقیب مسافرت آجودانباشی میرزا مسعود وزیر دول خارجه طی نامه مورخ 22 ماه مه 1839 ضمن دادن تعلیمات به آجودان باشی چنین مینویسد: «انگلیسیها نمیخواهند باب مراوده و دوستی را مفتوح کنند شما جدیت نمائید در هر صورت به لندن مسافرت کنید.» 29
در یادداشت مورخ اول ژوئن 1839 که در آرشیو وزارت خارجه فرانسه موجود است از طرف مأموران وزارت خارجه به دوک دالماسی30 وزیرامور خارجه آن دولت اطلاع داده شده که «روز دوم ژوئن حسینخان به سمت لندن حرکت میکند بیآنکه سند رسمی داشته باشد.» 31در این مورد ناسخالتواریخ چنین مینویسد: «معالقصه چون سفارت حسینخان در دولت انگریز پذیرفته نبود چنانکه مرقوم افتاد احمال و اثقال خود را در پاریس گذاشته مسیو جبرئیل ترجمان خود را برداشته به قانون تماشائیان راه لندن برگرفت و از پاریس تا سرحد فرانسه که هفتاد و یک فرسنگ است طی مسافت کرده به شهر کالی32 درآمد و از آنجا به کشتی تجارتی نشسته به جزیره دور33 که اول خاک انگلیس است در رفت و روز دیگروارد لندن شد. سر گوراوزلی که سفارت ایران کرده بود او را منزل به نمود و چهل روز اقامت جست شرحی به لرد پالمرستون وزیردول خارجه نگاشت که مدتی میگذرد که با نامه دوستانه و هدیهی شاهانه از جانب شاهنشاه برای تعزیت پادشاه ولیم چهارم34 و تهنیت جلوس ملکه انگستان مأمورم و نیز سور سلوک مستر مکنیل را باید شرح دهم تا ایلچی دیگر به جای او تعیین شود. اکنون که سفارت من پذیرفته نیست، نامه شاهنشاه ایران را تسلیم کردن شایسته نباشد.» 35
قبل از حرکت محمدشاه به هرات انگلیسیها شجاعالملک دشمن دیرینه امیر دوست محمدخان امیرکابل را که در هندوستان در حبس میزیست آزاد کرده مورد محبت قرار داده و مقرری برای وی تعیین نمودند. امیردوستمحمدخان از این عمل انگلیسیها ناراحت شده به تصور اینکه خیال دارند شجاعالملک را به امارت کابل برگزینند نمایندهای به نام حسینعلی خان به خدمت محمدشاه فرستاده و به پادشاه ایران پیشنهاد کرد پیمان اتحادی بر ضد کامران میرزا منعقد نموده و پس از شکست وی قلمروش را بین خود تقسیم نمایند. همین هنگام یعنی در سال 1252 فرستادهای نیز به نام عزیزخان از طرف کهندلخان و شیردلخان برادران دوستمحمدخان که در قندهار امارت داشتند به تهران آمدو به نام امرای بارکزانی اتحادی با محمدشاه منعقد ساخت. محمدشاه نیز استقلال امرای مزبور را به رسمیت شناخت. در این مورد مستر ماکنیل در گزارش شماره 10 مورخه 20 فوریه 1837 به لردپالمرستون اطلاع میدهد که:
دولت ایران اتحادی با دوستمحمدخان منعقد نموده و قرار است وی پسر خود را به دربار ایران بفرستد و سه هزار اسب تحویل ایران نماید.» 36
راجع به آمدن نماینده دوستمحمدخان به ایران و اتحاد امرای بارکزانی قندهار و نقشه آوردن شجاعالملک از هندوستان برای امارت کابل و اعزام قوا از طرف دولت بریتانیا به سواحل جنوبی ایران و اشغال جزیره خارک و سیاست دولت روسیه تزاری در آسیای مرکزی و افغانستان و ایران نامه محرمانهای به تاریخ 14 اکتبر 1838 از مرکز هند شرقی در لندن به فرمانفرمای کل هندوستان ارسال شد. کامران میرزا و یارمحمدخان به تحکیم برج و باروی هرات پرداخته و بیش از 22 هزار سپاهی در آن شهر تجهیز کردند. پوتینجر37 از اعمال سیاسی انگلیس به عناوین ساختگی تاجر اسب و سید علوی و پزشک خود را به هرات رساند و با کامران میرزا و یارمحمدخان در تعمیر حصار هرات و دفاع از آنجا شرکت جست. در مورد وسایل دفاعی هرات مستر الیس در گزارش شماره 27 مورخ اول آوریل 1836 به وزارت خارجه انگلستان مینویسد: «وسایل دفاعی کامران میرزا اضافه شده ولی دلیلی در دست نیست که تصور شود بتواند در برابر حمله شاه ایران و همکاری رؤسای قندهار مقاومت کند.» 38
لشکریان ایران ابتدا به محاصره قلعه غوریان که از دروازههای هرات محسوب میشود پرداختند دفاع از این قلعه از طرف کامران میرزا به شیرمحمدخان برادر یارمحمدخان واگذار شده بود. محاصره قلعه سه روز طول کشید و در تاریخ 24 نوامبر 1836 غوریان فتح شد و «حکم پادشاهی به هدم بنیان قلعه شده، قلعه را از بیخ و بن کنده اردوی همایونی به سمت هرات در حرکت آمد.» 39اعتمادالسلطنه در کتاب مرآت البلدان پس از فتح غوریان چنین مینویسد: «توضیح آنکه بعد از وصول خبر فتح غوریان به دارالخلافه نخست جان مکنیل صاحب وزیر مختار انگلیس و پس از او وزیر مختال دولت بهیه روسی غراف سیمونیچ صاحب به هرات رفتند و در حضرت پادشاهی اقامت گزیدند.» 40
محاصره هرات ده ماه به طول انجامید زیرا «حاج میرزاآقاسی صدراعظم درویش مآب ایران سوء تدبیر به خرج داده و شهر را از سه طرف در محاصره نگهداشته بود و برای این کار چنین دلیل میآورد: اشخاصی که در محاصره ناراضی و ناراحت باشند از شهر خارج میشوند درنتیجه قوای دفاعی شهر از بین میرود.» 41
در مدت محاصره هرات چندین بال کامران میرزا خواست که تسلیم محمدشاه شود ولی از یکطرف نسبت به جان خود اطمینان نداشت از طرف دیگر مسترماکنیل وزیر مختار انگلیس مقیم تهران که به اردوی محمدشاه آمده بود و متوجه بود که کنت سیمونتیچ وزیر مختار روسیه در تحریص شاه به گرفتن هرات پافشاری مخصوص دارد، به طور محرمانه به وسیله ایادی خود در هرات از تسلیم کامران میرزا به پادشاه ایران جلوگیری میکرد و میکوشید به هر نحوی که شده هرات را از تسلط محمد شاه مصون نگهداشته و از ورود لشکریان ایران به آن سامان جلوگیری کند. عللی که بتوان برای مخالفت دولت بریتانیا و نمایندگان آن دولت برای تسلط ایران به هرات ذکر نمود به قرار زیر است:
1ـ دولت بریتانیا میدانست تا حدی لشکرکشی ایران به طرف هرات از طرف روسها پشتیبانی میشود.
2ـ دولت انگلستان توجه داشت که نفوذ دولت روس پس از انعقاد معاهده ترکمنچای در دربار ایران فوقالعاده زیاد شده و تمام مواد این عهدنامه به نفع روسها است و هرگاه دولت ایران به هر عنوانی در هر ناحیهای از افغانستان یا هرات مستقر شود دولت روس نیز در همان نواحی امتیازات سیاسی و اقتصادی را که بر طبق معاهده منعقده پس از جنگ دوم ایران و روس در ایران تحصیل کرده است در این نواحی که سر راه هندوستان است به دست خواهد آورد.
3ـ بالاخره چون دولت ایران حاضر نشده است امتیازاتی را که مطابق معاهدات ترکمنچای به روسها داده است به انگلیسیها نیز بدهد سیاستمداران دولت بریتانیا از اولیای دولت ایران نگران و ناراضی بودند.
در ماه مارس 1838 مستر ماکنیل به عنوان اینکه واسطه صلح بین کامرانمیرزا و محمدشاه شود به اتفاق مهدیخان قرهپاپاخ از صاحبمنصبان ایران و چهارنفر سوار داخل هرات شد. ماکنیل برخلاف وعده وساطت صلح که داده بود، کامرانمیرزا را با پول و وعده به پایداری و ادامهی جنگ تشویق کرد و حتی طرح معاهدهای که در آن تمام درخواستهای محمدشاه از طرف کامران میرزا مورد قبول واقع شده و به اساس اختلاف و اصل مطلب یعنی تسلیم هرات اشاره نشده بود با صلاح دید ماک نیل به وسیله یارمحمدخان وزیر کامرانمیرزا تهیه شد. این معاهده به وسیله سفیر انگلیس در شب 25 محرم 1254 به حضور محمدشاه تقدیم شود و مورد قبول نگردید.
محاصره هرات که دفاع آن از داخل به وسیله «پوتینجر» اداره میشد و از خارج نیز مستر ماکنیل برای شکست و عدم موفقیت لشکریان ایران از هیچ اقدامی فروگذار نمیکرد، به طول انجامید و وضع محمدشاه روز به روز سختتر و مشکلتر میشد و در واقع جنگ بین سیمونتیچ وزیر مختار روسیه و ماکنیل وزیر مختار انگلستان جریان داشت. علاوه بر ماکنیل «سرهنگ استوارت» وابسته نظامی دولت انگلیس نیز در ایران دائماً در اردوی محمد شاه بود و عجیبتر اینکه پورتنی جر «همیشه با لباس مبدل به اردوی شاه ایران رفت و آمد مینمود و با کلنل استووارت ملاقات و مشورت میکرد و حتی به وسیله کلنل استوارت با حاجیمیرزا آقاسی ملاقات نمود.» 42 ماکنیل چندبار به عنوان وساطت و برقررای صلح بین کامرانمیرزا و محمدشاه مداخله کرد و هر بار صورت قراردادی به محمدشاه تسلیم نمود ولی نه شاه و نه حاجیمیرزا آقاسی حاضر نبودند پس از آن همه معطلبی و محاصره هرات دست خالی و بیاخذ نتیجه ترک مخاصمه نمایند و تصمیم داشتند لااقل پولی از دولت انگلیس دریافت دارند. ولی ماکنیل چون از یک طرف میدانست محمدشاه دیگر قادر به ادامه محاصره و تسخیر هرات نیست و از طرف دیگر حاکم بوشهر نسبت به نمایندهی بریتانیا آزرده خاطر بود،از طریق دیپلماسی به دولت ایران فشار وارد میآورد و به هیچ وجه حاضر نمیشد به درخواستهای محمدشاه ترتیب اثر دهد.
بالاخره پس از مدتها مذاکره میان محمدشاه و ماکنیل، محمدشاه که از تحریکات سفیرانگلیس در هرات و تقویت و تحریص و ترغیب کامرانمیرزا از طرف عمال انگلیسی برای پایداری در مقابل لشکریان ایران کاملاً اطلاع داشت، وقعی به پیشنهاد و اقدامات ماکنیل نمینهاد به طوری که بالاخره سفیر انگلستان به عنوان اعتراض و تهدید در تاریخ 14 ربیعالاول 1254 مطابق 7 ژوئن 1837 اردوی محمدشاه را ترک گفت و از راه مشهد عازم تهران گردید.
در شاهرود از طرف دولت انگلستان به ماکنیل دستور رسید که وی اعتراض و عدم موافقت دولت خود را به اقدامات دولت ایران جداً به اطلاع محمدشاه و اولیای دولت ایران برساند و به همین مناسبت سرهنگ استوارت از شاهرود به اردوی محمدشاه اعزام شد که به پادشاه ایران پیغام دهد که دولت انگلستان عملیات بر ضد هرات را به منزله تهدید هندوستان تلقی کرده و تذکر میدهد که این اقدام مخالف مواد عهدنامه مودتی است که میان دولتین ایران و انگلستان منعقد شده. در همین موقع نماینده دولت انگلستان یادآوری کرد که پنج فروند کشتی انگلیسی به عنوان اعتراض به آبهای خلیج فارس آمده و جزیره خارک نیز از طرف قوای انگلیسی اشغال شده است.
ماکنیل در ضمن از همانجا نامهای به کامران میرزا فرستاد و به وی توصیه کرد که تسلیم نشود تا او به لندن برسد واز اقدامات و زحماتی که تاکنون در این راه متحمل شده نتیجهای بگیرد.
سپاهیان ایران در 17 ربیعالاول 1254 عملیات خود را آغاز کردند و حصار هرات را گلولهباران نمودند و پس از شش روز بمباران برج و باروهای شهر به حمله مبادرت کردند و تا کنار خندق رسیدند و بعضی هم از خندق عبور کردند ولی به علت مقاومت سرسختانه افاغنه وآب خندق و تلفات زیاد نتوانستند داخل شهر شوند و در همین حمله که بزرگترین حادثه محاصره ده ماه هرات میباشد سرتیپ بروکلی از امیرزادگان مهاجر لهستان که در خدمت نظام ایران بود به قتل رسید.
نقشه حملات را کنت سیمونتیچ وزیر مختار روسیه کشیده بود و چون دولت انگلستان از اقدامات و اعمال وزیر مختار روسیه به دربار پطرزبورگ شکایت کرد، وزارت امور خارجه روسیه هم برای نشان دادن اینکه کارهای سیمونتیچ بیاجازه دولت مرکزی بوده وی را احضار نمود.
سرهنگ استوارت در سپتامبر 1837 به اردوی محمدشاه رسید. قبل از رسیدن وی سپاهیان ایران حمله سخت دیگری به هرات کرده بودند و نزدیک بود کامران میرزا تسلیم شود ولی نظر به اینکه استوارت محمدشاه را تهدید به جنگ نمود و روسها نیز در سختترین و حساسترین لحظات از کمک و مداخله و حمایت ایران دست برداشته بودند، محمدشاه ناچار در 8 سپتامبر 1838 بی اخذ نتیجه از محاصره هرات دست برداشت و کلیه تقاضاهای دولت انگلستان را پذیرفت و به این ترتیب دولت ایران عملاً از تصرف هرات چشم پوشید و انگلیسیها آن شهر را تسخیر و اشغال کردند.
پانوشتها:
1. گزارش شماره 14 مورخ 4 فوریه 1835 مسترالیس به ویکونت پالمرستون
London. Public Record Office. Foreiny Office.
2. نامه 21 اکتبر 1835 لرد پالمرستون Records Parsia Fo. 60 T. 40
3. نامه مورخ فوریه 1836 مسترالیس به کامران میرزا
London. P.R.O.P. Fo 60 T. 40.
4. M.C. Neill
5. کتاب جنگ ایران و انگلیس تألیف کاپیتان هنت، ص 8 تا 10 ـ ترجمه حسین ـ سعادت نوری.
6. گزارش مورخ 8 ژانویه 1836 مسترالیس به لرد پالمرستون London . P.R.O.P. Fo. 60 T.40.
7. گزارش مورخ 10 ژانویه 1836 مستر الیس به لرد پالمرستون
London . P.R.O.P. Fo. 60 T.40.
8. گزارش مورخ 10 فوریه 1836 مسترالیس به لردپالمرستون London . P.R.O.P. Fo. 60 T.40.
9. Conte Simonitch
10. Eurle Uderham
11. Conte Nesselroode.
12. کتاب جنگ ایران و انگلیس ص 6 ـ 7 ترجمه حسین سعادت نوری
13. گزارش شماره 35 مورخه 16 آوریل مسترالیس به لرد پالمرستون London . P.R.O.P. Fo. 60 T.40.
14. نامه مورخه 23 فوریه لردپالمرستون London . P.R.O.P. Fo. 60 T.42.
15. Lindsay
16. نامه مورخه 1252 حاجمیرزا آقاسی به مسترالیسLondon . P.R.O.P. Fo. 60 T.41.
17. کتاب جنگ ایران و انگلیس ص 10 ـ 11 ترجمه فارسی.
18. گزارش 30 دسامبر ماکنیل به لردپالمرستونLondon . P.R.O.P. Fo. 60 T.43.
19. گزارش 20 فوریه 1837 ماکنیل به لردپالمرستون.London . P.R.O.P. Fo. 60T.43.
20. منتظم ناصری، جلد سوم، ص 167.
21. Captain Wicovich
22. گزارش آوریل 1837 ماکنیل به لردپالمرستونLondon . P.R.O.P. Fo. 60 T.43.
23. کتاب جنگ ایران و انگلیس، ص 11 و 12.
24. مرآتالبلدان جلد اول ص 574 ،منتظم ناصری جلد سوم، ص 169، تاریخ نو، ص 26.
25. گزارش شماره 52 مورخ دسامبر ماکنیل به پالمرستونLondon . P.R.O.P.Q.P Fo. 60 T.48.
26. ناسخالتواریخ، جلد دوم، ص 73.
27. نامه مورخ آوریل 1839 آجودان باشی به پادشاه فرانسه
Paris: Arckives du Mistere des
Affaires Etranjeres danier N. 19 – P.23.
28. نامه شماره 19 مورخه 31 اوت 1838 لرد پالمرستون به وزارت امور خارجه انگلستانLondon . P.R.O.P. Fo. 60 T.48.
29. نامه مورخ 7 ربیعالاول 1255 میرزا مسعود وزیر دول خارجه به حسینخان آجودانباشیLondon . P.R.O.P. Fo. 60 T.48.
30. Duc de Dalmasie
31. یادداشت مورخ اول ژوئن وزارت خارجه فرانسهParis. A.E.P . dos .N.19.
32. Caleh
33. Douvre
34. William IV
35. ناسخالتواریخ، جلد دوم، سلطنت محمدشاه، ص 97.
36. نامه شماره 10 مورخ 20 فوریه 1837 ماکنیل به لرد پالمرستونLondon . P.R.O.P. Fo. 60 T.47.
37. Pothinger
38. گزارش شماره 27 مورخ اول آوریل هانری الیس به لرد پالمرستونLondon . P.R.O.P. Fo. bo T.42.
39. تاریخ نو، ص 262.
40. منتظم ناصری، جلد سوم، ص 171.
41. تاریخ نو، ص 264.
42. محمود محمود، ص 268.
منبع: مقاله علی اکبر بینا، «بررسیهای تاریخی» سال چهارم، شماره یک، فروردین و اردیبهشت 1348
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد