حالا حکایت، حکایت گردشگران ایرانی فرنگرفته است که از ونیز میگویند و کلیسای کاتولیک «ماریا دلا سلو» و کاخ «سانتا سوفیا»، از پاریس تعریف میکنند و برج ایفل و پل «نئوف» دیدنیاش، از مونیخ خاطرهگویی میکنند و موزه ملی «باواریا» و باغ وحش «هلد برون»، دریغا از اینکه بغل گوشمان، به فاصله رود زیبای هیرمند، همسایهای داریم به قدمت هزاران سال تمدن درهمتنیده با او و زبانی به شیرینی زبان حماسی شاهنامه و مشاهیری همچون فردوسی، خواجه عبدالله انصاری و مولانا جلالالدین بلخی که برای مردمان هر دو دیار عزیزند و گرامی، مایی که فرهنگمان از زمین قهرمانخیز «سجستان» نشات میگرفته و رستممان مشترک بوده. افغانستان زیبا که زخمی کهنه از جنگی طولانی دارد و چهره فریبندهاش زیر غبار آوار مصیبتها دیده نمیشود. کمتر کسی است که در روزگار ما از ولایت هرات بگوید و از قندهار، از مزار شریف یادی کند و کابلستان، همه ما افغانستان را به واسطه مردمان رنجدیده میشناسیم که از زیر بمباران سلاح اتحاد جماهیر شوروی و ناتو به کشورمان پناه آوردند و غم دوری وطن از چشمانشان سرازیر میشود.
با این همه چند سال پیش نویسندهای بنام پیدا شده که رخت سفر بربسته و با زن و فرزند راهی خانه همسایه شده تا روایتی همسایهوار از آن دیار بنگارد، رضا امیرخانی نویسنده مشهور جوانی که حاصل سفر کوتاهش را در «جانستان کابلستان» بازگو کرده و از کشوری میگوید که از آن ماست، بخشی کوتاه از فصل «تحریرات هرات» را از این کتاب برای شما برگزدیم تا بخوانید و بیشتر درباره آن همسایه جان شیرین بدانید.
***
راه رفتن در شهر هرات، گام زدن در تاریخ است. انگار که فرصتی برایت فراهم آمده باشد تا ایران 80 سال پیش را ببینی، از سیزده ـ هشتاد و هشت (1388)، صاف بیفتی در سیزده ـ هشت (1308). راسته عتیقهفروشها دورادور مسجد جامع هم به این حس و حال کمک میکنند البته. عتیقهشناس نیستم، اما پیدا کردن شلاق اسب و الی پنجاه سال پیش هرات در بساط فروشنده یا تفنگ تک لول غنیمتی از انگلیسها ـ آن جور که خودش ادعا میکند ـ سرحالم میآورد و مجبور میشویم قوری و پیهسوزی بگیریم که رویش به خط کوفی چیزی نوشتهاند. به عتیقهفروش میگوییم در پیهسوز چه بریزیم؟ عاقل اندر سفیه نگاهمان میکند و میگوید: اسمش را که گفته کردی... همان روغن پیه دیگر! مثل گولها سر تکان میدهیم.
از منارههای مسجد جامع، صدای اذان غروب اهل سنت را میشنویم. پیاده گز میکنیم به سمت مسجد جامع. وارد مسجد که میشوم، دهانم از تعجب باز میماند، میارزد که برای همچین مسجدی، هزار رکعت دوگانه تحیت خواند، 110 بار «یاعلی» گفت، پنداری صاف وارد مسجد گوهرشاد شده باشی. همان کاشیهای فیروزهای خوشرنگ و نقش و نگارهای آشنا. آن وقت هنوز نمیدانستیم که معمار این دو مسجد یکی است.
کفشها را دست گرفتهایم و پابرهنه در صحن میچرخیم، باورکردنی نیست این زیبایی، وسط این شهر جنگزده. نزدیک میشویم و به کاشیها مینگریم، دور میشویم و به کاشیها مینگریم، باورکردنی نیست. مبهوتیم.
***
بعدازظهر را به عنوان آخرین گشت و گذار در هرات میرویم، سمت هرات کهنه و قسمت قدیمی شهر. هرات کهنه، یعنی سفری در زمان. بازگشتی به گذشته. خیال میکنم بازار هرات کهنه، تجربهای باشد از زیستن در قرن پیش. تنها جایی از عالم که هنوز پتک آهنگری را میبینی که گران به آهن تفتیده فرود میآید تا بدلش کند به ابزاری در دست کشاورزی. دکانی میبینم که جلو درش لاستیک کهنه ستون کردهاند. تعجب میکنم. دهنه بازار جوری نیست که موتور براحتی داخل شود و آپاراتی صرف کند. جلوتر میرویم. صاحب دکان، با دقت مسگر کرمانی و تذهیبکار اصفهانی نشسته است و لاستیکها را با تیغ و اسکنه میشکافد. از لاستیک اتومبیل دلو میسازد و کفش آبیاری برای کشاورزان. چنین دکانی را در کجای عالم دیگری میتوان یافت؟
حجرهای دیگر هست که در آن لگام و افسار و دهنه و زین میسازند و همچنین غلاف تفنگ میفروشند. نه فقط غلاف برای سر پر که غلاف سوزندوزی شده کلاشینکف هم پیدا میشود. برقو فروشی آبی و پریموس فروشی قهوهای. نان تنوری و پنیر و کره محلی. گندم و جو و آرد. روستاییها به هرات کهنه میآیند و محصول میفروشند و لوازم میخرند.
به مغازه پشت حصار میرویم و من برای سفر فردا لباس افغانی میخرم. شلوار و پیراهن بلند تا سر زانو و پتو. پتو همان دستمالی است که سادهترین استفادهاش دور سر پیچیدن است، مثل دستار. کاربردهای دستار بسیار بیشتر است از دور سر پیچیدن... بعدتر مینویسم که یک افغانی با پتو و موبایل میتواند زنده بماند.
چمدان (ضمیمه پنجشنبه روزنامه جام جم)
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد