زی زی گولو آسی پاسی دراکوتا تا به تا، به زبان آوردن این ورد جادویی آهنگین هنوز هم دلنشین است؛ انگار منتظر باشی محبوب ترین عروسک دهه 70 هر آن جلوی چشمانت ظاهر شود یا در یک چشم به هم زدن، غیب شود و مجبور باشی مثل مادرخانومی همه خانه را زیر رو کنی تا ردی از این موجود بازیگوش و دوست داشتنی پیدا کنی.
او با شیرین زبانی هایش توانست جایی ماندگار در دل بچه های 60 و 70 برای خودش باز کند. با زی زی گولو در یکی از روزهای بهار در دفتر کار مرضیه برومند دیدار کردیم. وارد دفتر که شدیم، تا به تاها مثل رنگ های رنگین کمان بغل به بغل کنار یکدیگر روی کاناپه نشسته بودند و به ما لبخند می زدند. سردمدارشان هم زی زی گولوی دوست داشتنی خودمان بود که از شیرینی نگاه و لبخندش ذره ای کم نشده بود.
می دانیم که خیلی از عروسک های دوست داشتنی دوران کودکی مان یا نابود شده اند یا مدت هاست حال و روز خوشی ندارند. به آنجا رفتیم تا قصه نجات زی زی گولو را از زبان خالقان این عروسک محبوب بشنویم.
نجات زی زی گولو از هفت خوان رستم
سال قبل، یعنی از زمانی که صدا و سیمای جمهوری اسلامی آغاز به کار کرد و حتی در سال های پیش از انقلاب، همه کارها تولیدات داخل تلویزیون محسوب و به تهیه کنندگان داخل صدا و سیما واگذار می شدند. برومند تعریف می کنند تهیه کنندگانی که در استخدام رسمی صدا و سیما بودند، پروژه هایی را شروع می کردند که بیشتر فرم پلاتویی داشتند. شاید بشود گفت مدت زمان زیادی نیست که دوربین های پرتابل کار را آسان تر کرده اند.
شما یادتان نمی آید اما دوره و زمانه ای بود که برای ضبط برنامه ها بیرون از سازمان صدا و سیما، حتما لازم بود یک واحد سیار گروه عوامل تولید را همراهی کند. از زمان ریاست علی لاریجانی در سازمان صدا و سیما تصمیمات جدیدی گرفته شد؛ از جمله اینکه صدا و سیما تولیداتش را به تهیه کنندگان خارج از سازمان واگذار کند.
«اما تا پیش از آن، هر آنچه در تولید برنامه ها به کار می رفت، متعلق به تلویزیون بود و سازمان یک پروسه سخت و طولانی تحت عنوان رسید آرشیو داشت. همه چیز باید به ریز لیست می شد و بعد از پایان تولید، تحویل انبار داده می شد. با عروسک ها هم به مثابه شیء رفتار می کردند. می گفتند تلویزیون پول ساخت این عروسک ها را پرداخت کرده در نتیجه متعلق به سازمان هستید و باید آنها را به ما بدهید.»
اما اصرارهای برومند و همکارانش بی فایده بود. مسئولان نمی خواستند زیر بار بروند که نگهداری درست و اصولی عروسک ها را بلد نیستند. «ما هم عقل مان نمی رسید سر تلویزیون کلاه بگذاریم، چون می توانستیم این کار را بکنیم؛ مثلا یک عروسک بدلی درست کنیم و آن را به تلویزیون بدهیم.
به جایش عروسک های واقعی را به خانه ببریم و قایمشان کنیم که از بین نروند؛ نه به خاطر سودجویی یا هر چیز دیگری اما ماجرا این بود که حتی وقتی می خواستیم برای ساخت یک برنامه یا شرکت در رویداد یا جشنی، عروسک خودمان را دوباره تحویل بگیریم، باز این پروسه طولانی باید طی می شد تا اجازه بدهند ما عروسک مان را از آرشیو تحویل بگیریم و دوباره آن را به سازمان برگردانیم.»
کسی به فکر عروسک ها نیست!
از این موارد هم کم ندیده ایم، اینکه هیچ کس پاسخگو نیست! حتی در برابر شرایط نگهداری عروسک ها. از آنجا که برای نگهداری وسایل صحنه و دکورهایی که مخصوص یک برنامه یا سریال ساخته میشود، آرشیو درست و حسابی وجود ندارد، اغلب از بین می روند. «قبلا در شهرک غزالی یک چیزهایی نگهداری می شد اما الان خیلی وقت است نمی دانم که در آنجا وضعیت نگهداری به چه شکل است.»
جالب تر اینکه این قضیه فقط مختص صدا و سیما نیست و بنیاد سینمایی فارابی هم در این زمینه عملکرد چندان درخشانی نداشته است. «ما تمام عروسک های شهر موش های 1 را در کارتن های مخصوص بسته بندی کردیم و به بهترین و تمیزترین شکل ممکن تحویل دادیم. مشخصات تک تک عروسک ها را یادداشت کردیم؛ مثلا اینکه کدام عروسک لانگ شات است، کدام عروسک اسفنجی است، چون از هر عروسک چند جور داشتیم اما اینها هم سرنوشت غم انگیزی داشتند.»
بعد از مدتی به برومند خبر می دهند تکه و پاره های عروسک ها در یکی از انبارهای شهرک غزالی به حال خود رها شده اند. «این در حالی است که عروسک ها را از ما تحویل گرفتند. حتی وقتی میخواستیم یکی دوتاشان را یادگاری نگهداریم، به ما اجازه ندادند.» فقط یک عروسک، آن هم عروسک نعش کپل (نه عروسک واقعی اش) که از بالای کوه به پایین پرت می شود نجات پیدا می کند. اما چه جوری این اتفاق می افتد؟ «عادل بزدوده آن را کش رفت و من این اصطلاح کش رفتن را با افتخار استفاده می کنم چون اگر کش نمی رفت، آن عروسک هم امروز وجود نداشت.»
خانه از پای بست ویران است
برومند عروسک نعش کپل را به موزه سینما اهدا می کند اما فکر می کنید آنجا سرنوشت بهتری در انتظار عروسک ها بوده؟ نه! تلخی سرنوشتی که برای عروسک های محبوب مان رقم خورده ظاهرا محدود به یکی دو سازمان نیست. «خدا بیامرزد زاون قوکاسیان را که بعد از چند جلسه صحبت از من خواست برای برنامه ای در رابطه با تاریخ شفاهی سینمای کودک به موزه بروم. همان روز اول که رفتم از دیدن موزه حالم بد شد؛ چون یکسری عروسک های تکه و پاره، همگی هم پوسیده به شکلی بد و ناجور در آنجا آویزان بودند.
تماشای آن صحنه نه تنها هیچ جذابیتی نداشت بلکه روی بازدیدکنندگان تاثیر منفی می گذاشت، به ویژه بچه ها. بچه ها یک تصوری از این عروسک ها دارند و آنها را زنده می دانند. به همین دلیل نگهداری آنها در موزه باید خیلی خلاقانه و کارشناسانه انجام بشود. میزانسن داشته باشند، داخل بدنشان پر بشود و یک فرمی داشته باشند که وقتی بازدیدکننده می بیند، خوشش بیاید.»
ماجرای این تصویر وحشتناک و غم انگیز حتی به داخل موزه ختم نمی شود و بعدتر برومند عکسی از همان عروسک کپل را در بدترین شکل و شمایل ممکن در میان مطالب کار شده در رسانه های مختلف می بیند. «حتی زاویه نگاه عروسک در زمان عکاسی باید تنظیم باشد. همین موضوع باعث آغاز ایجاد تنش بین من و روزنامه فخیم بانی فیلم شد. با آنها تماس گرفتم و اعتراض کردم چرا عکس نعش عروسک را منتشر کردید؟ انگار عکس مرده بنده را در نشریه تان منتشر کرده باشید.»
پرنده اقبال بر شانه تا به تاها
«می شود گفت زی زی گولو تقریبا اولین کار من در بخش خصوصی بود، چون آقای (ایرج) محمدی تهیه کننده بخش خصوصی بود. از آنجا که دیگر از نامه بازی و بروکراسی های رایج خبری نبود و قضیه کاملا حرفه ای و از طرفی دوستانه پیش رفت، بعد از پایان کار من تمام عروسک ها را با خود به خانه بردم.»
این جوری بود که زی زی گولو و بقیه تا به تاها به خانه گرم و نرم برومند رفتند و از مرگ تدریجی نجات پیدا کردند.
از سرنوشت عروسک های خونه مادربزرگه پرسیدیم و رومند توضیح داد: «عروسک های خونه مادربزرگه همگی اسفنجی بودند که با کمال بی رحمی آنها را از ما گرفتند و در بدترین شرایط از آنها «نگه نداری» کردند! چون تقریبا نابود شده اند و چیزی ازشان باقی نمانده.»
راستش در آن لحظه آرزو کردیم کاش بقیه عروسک ها هم الان کنار خانواده تا به تاها روی مبل نشسته بودند و اینقدر مفت و ارزان نیست و نابود نشده بودند و دست کم به نفع خیریه ها و حمایت از کودکان سرطانی به حراج گذاشته می شدند. به هر حال مدتی است عروسک ها کمتر به آرشیو تحویل داده می شوند و دست تهیه کننده ها باقی می مانند. برومند توضیح می دهد همه عروسک ها مثل تا به تاها نرم و قابل جمع شدن نیستند و به فضای بزرگتری برای نگهداری احتیاج دارند.
در انتظار موزه عروسک
آدم های دلسوز و اهل فن بیکار ننشسته اند وتلاش دارند مقدمات راه اندازی موزه عروسک را فراهم کنند. وقت خداحافظی بازی زی گولو و تا به تاها رسیده. عادل بزدوده به نرمی عروسک ها را از روی مبل جمع می کند و آنها را در کیسه ای کنار همدیگر قرار می دهد تا روانه کارتن مقوایی شوند؛ جایی که فعلا خانه امن شان محسوب می شود تا بعدها که ببینیم آینده چه خیالی برای تا به تاها دارد.
مرضیه برومند می گوید اسم زی گولو را تغییر نمی دهد
تا به تا 2 ساخته می شود
سریال های عروسکی محبوبی مثل خونه مادربزرگه، کلاه قرمزی و شهر موش ها بیش از یک بار ساخته شدند اما زی زی گولو در اوج محبوبیت تمام شد و دیگر هرگز سری جدیدی از آن ساخته نشد. نمی دانیم زی زی گولو هنوز امید دارد جلوی دوربین برود یا جزو بازنشسته هایی است که قرار است سر از ویترین موزه عروسک آینده درآورند؟
مرضیه برومند درباره احتمال ساخت سری دوم این مجموعه حرف زده و اینکه اگر زی زی گولو یک بار دیگر جلو دوربین برود، چه شیرین کاری های تازه ای در چنته خواهد داشت.
ساخت زی زی گولو با وجود محبوبیت بالایش به سری دوم نرسید. آیا ایده ای برای ساخت سری جدید این مجموعه دارید؟
- نمی توانم با قطعیت بگویم حتما این اتفاق می افتد اما دور از ذهن به نظر نمی رسد. با اینحال اگر قرار باشد زی زی گولو باز هم تولید شود، حتما عروسک جدیدی برای رفتن جلوی دوربین ساخته میشود.
چرا زودتر از این به فکر ساخت سری دوم نیفتادید؟
- خب، چون فضای تلویزیون این شکلی است، یک دوره برآوردهای لازم برای ساخت سریال انجام میشود و بعد دوباره باید این اتفاق تکرار شود. بعدتر به من گفتند بیا با عوض کردن اسم سریال ادامهاش را بساز اما من زیر بار نرفتم و مدتی اصلا سمت تلویزیون نرفتم.
سریال هایی مثل کلاه قرمزی و پسرخاله یا حتی فیلم سینمایی شهر موش های 2 با اضافه کردن عروسک های جدیدی مثل ببعی، جیگر، کپلک و صورتی توانستند در دل نسل جدید و قدیم جا باز کنند، به نظرتان زی زی گولو می تواند تک و تنها از پس ماجرا بربیاید و روزهای محبوبیتش را تکرار کند؟
- زی زی گولو نیازی به این فرمول ندارد چون فرمتش همین است و به اصطلاح زنده عروسک است. در همان مجموعه هم گاهی بعضی عروسک ها مثل نخودی با قصه زی زی گولو همراه می شدند یا حتی عروسک هایی از سرزمین خود تا به تاها می توانند به قصه اضافه شوند اما زیبایی زی زی گولو در همین است که زی زی گولو با آدم ها و مسائل و مشکلات شان سروکار دارد. برخلاف تصور خیلی ها، زی زی گولو از فضا نیامده، از دل قصه مادرخانومی و کامپیوتر آقای پدر بیرون آمده.
یکی نوشته، آن یکی طراحی کرده. او می آید و درگیر ماجراهای آدم ها می شود، با بچه ها و آرزوهاشان، گله ها و شکایت هایشان از زندگی و ناهنجاری ها به شکلی شیرین رابطه برقرار می کند. طرح محوری زی زی گولو خیلی جا دارد برای اینکه قصه ها و داستان های مختلف را به تصویر بکشد.
عادل بزدوده طراح زی زی گولو از انرژی تمام نشدنی اش برای ساخت عروسک جدید می گوید
از یک لاک پشت به زی زی گولو رسیدیم
تقریبا کسی نیست که قصه تلاش بی وقفه عادل بزدوده برای ساخت تا به تاها به ویژه زی زی گولو را نداند؛ روزهای شلوغ و شب بیداری هایی که پر شده بود از اتودهای مختلف عروسکی که قرار بود به زودی متولد شود. با این همه، وسواس کارگردان سختگیر و سختکوشی طراح عروسک باعث شد نتیجه کار درخشان از کار دربیاید.
نزدیک به دو دهه از آن روزها گذشته و فکر می کنیم اگر قرار باشد روزی عروسکی جدید و به اندازه زی زی گولو متفاوت به دنیای کودکان معرفی شود، آیا عادل بزدوده هنوز هم همانقدر انرژی و حوصله برای خلق یک عروسک تازه دارد یا نه.
بزدوده هم به سوال مان جواب داد، هم خاطره ای برایمان تعریف کرد که به پیش از تولد زی زی گولو برمی گشت: «اولا من با هر کارگردانی کار نمی کنم. به همین دلیل محدوده کاری ام مشخص است چون شعور و نوع نگاه کارگردان به اثر برای من خیلی مهم است که اکثرا هم فاقد این ویژگی ها هستند. بنابراین، خیالم راحت است که یک آدم سختگیر و فهیم بالای سرم هست که مرا راه می انداز.
خب من فکر می کنم اینکه یک نگاه تیزبین و ظریف بالای سرم هست که از بیرون مرا می بیند و بر کارم نظارت دارد، بکرترین موقعیت برای یک هنرمند است. وقتی وارد کاری می شوم، سعی می کنم تمام توانم را به کار ببندم اما آن راهنمایی ها برای من ارزش بکرتری دارد تا اینکه بخواهم صرفا قراردادی برای طراحی یک عروسک ببندم و بعد از تحویل، همه چیز تمام شود. چنین عروسکی هیچ خاصیتی ندارد. وقتی این نگاه وجود داشته باشد، اثری ماندگار خلق می شود. یادم می آید قبل از اینکه ماجرای اسم زی زی گولو پیش بیاید، سفری به پاکستان داشتیم.
خانم برومند در هواپیما تلنگری زد به اینکه یک چنین عروسکی با این ویژگی ها می خواهیم. صحبت های ما در این باره ادامه پیدا کرد و چهار ماه طول کشید. یادم می آید در اتودهای اولیه از یک عروسک لاک پشت مانند که قبلا در یک نمایش اسپانیایی دیده بودیم، شروع کردیم و به چنین موجودی رسیدیم. وقتی چنین نگاه مسئولانه ای به کار وجود داشته باشد، دیگر طبعا آدم نمی تواند با هر کسی کار کند.» (مجله همشهری جوان/ آیدا تدین)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد