از بنده هم دعوت کردهاند به عنوان داور. بچههای لُپلُپی و مَگولی را میبینیم که میآیند جلوی روی من، یکی نقش رستم را بازی میکند، آن یکی سهراب را. بعد بچه، خرخره همشاگردیاش را میگیرد تکان میدهد و یک خنجر خیالی فرو میکند در شکمش. در عین حال دارد قصه را هم تعریف میکند.
از بخشهای مهیج دیگری که مسئولان ذیربط برای مسابقات طفل معصومها انتخاب کردهاند، جنایات نادرشاه افشار است. مفاد امتحانی را نگاه میکنم، رو به یکی از بچهها میپرسم: «عزیزم! نادرشاه با چی پسرشو کور کرد؟»
و او مِنمِنکنان میگوید: «میخ؟»
– «نه عزیزم»
– «سیخ؟»
– «داری نزدیک میشی»
– «میل؟»
برایش کف میزنم که بالاخره ابزار کورکنی یادش آمده.
ممتحن دیگر میپرسد: «یه مقدار راجع به میل کشیدن هم توضیح بده بعد برو بشین»
و بچه شروع میکند کباب کردن تخم چشم در حدقه را شرح دادن! طوری که انگار بخواهد تکلیف شبانهاش را مرور کند.
سوالی که این وسط برای خودم پیش آمده این است که آیا همیشه اسطورههای ما گرز به دست داشتهاند تا فرود آورند بر فرق یک اسطوره دیگرمان؟ به فرض هم که زدند، آیا ما خنجر کردن در شکم را انتخاب کنیم و بدهیم بچه دبستان حفظ کند؟
به نظر میرسد چنین افرادی قطعا برای بچههای دبستان فیلمهایی آموزنده و متناسب سنشان هم انتخاب میکنند؛ فیلمهایی مثل «ارّه»، «جنگیر»، «سکوت برهها» و «دراکولا».
خوب است. نظرم این است بچه را فوری با این چیزها آشنا کنیم پررو نشود.
در کنار این مسابقاتی که گفتم، از بچهها خواستهاند نقاشی هم راجع به این موضوعات بکشند. بعضیها سهراب را انتخاب کردهاند که دارد زیر پدر دست و پا میزند. بعضیها نادر را کشیدهاند که دارد سیخ میکند در چشم پسرش؛ و یکی هم ماجرای قتل ایرج را.
جالب اینجاست که مسئولان دلسوز از داستان فریدون دقیقا همان بخشی را انتخاب کردهاند که منوچهر سر سلم را میبرد و خونش را هورت میکشد (فردوسی البته این قسمت را نیاورده در شاهنامه). (یاسر نوروری/هفت صبح)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد