سوت پایان برای حصور منتقدان رضا شاه

در انتخابات دوره‌ هفتم مجلس شورای ملی حتی یک رأی به‌نام سیدحسن مدرس قرائت نشد و ایشان در اعتراض به ‌این موضوع گفته بود «به ‌فرض که مردم به ‌من رأی نداده‌اند‌، پس آن یک رأی که خودم داده‌ام کجاست؟».
کد خبر: ۷۷۷۶۵۱
سوت پایان برای حصور منتقدان رضا شاه

از دوره‌ هفتم به ‌بعد عنان اختیار، مدیریت و هدایت مجلس به‌طور کلی در دست عوامل رضاشاه افتاد و تقریباً همگان می‌دانستند که مجلس‌نشینان در میان افکار عمومی از حداقل اعتبار و جایگاه برخوردار نیستند. محمد فرخی‌یزدی و محمودرضا طلوع تنها اعضای اقلیت مجلس هفتم به‌ شدت تحت فشار اکثریت طرفدار رضاشاه قرار داشتند. تا جایی که از ضرب و شتم فیزیکی آنان هم فروگذار نمی‌کردند. محمد فرخی چنان دچار وحشت شد که به‌ ناچار تا پایان دوره هفتم از مجلس خارج نشد و با پایان آن دوره مخفیانه به‌شوروی فرار کرد و، وقتی با لطایف‌الحیل و وعده‌های تیمورتاش به‌کشور بازگشت، با دستاویزی مسخره دستگیر و زندانی و نهایتاً در 25 مهر 1318 در زندان، به‌طرز فجیع و دلخراشی، به‌ قتل رسید.

در ستایش «آزادی»؛ سروده‌ای از محمد فرخی‌ یزدی شاعر آزادی‌خواه ایران

(مقتول: 25 مهر 1318 در زندان رضاشاه):

«قسم به ‌عزت و قدر و مقام آزادی

که روح‌بخش جهانست نام آزادی»

«هزار بار بود به زصبح استبداد

برای دسته پابسته شام آزادی»

«به‌پیش اهل جهان محترم بود آن‌کس

که داشت از دل و جان احترام آزادی»

«اگر خدای به‌من فرصتی دهد یک روز

کشم زمرتجعین انتقام آزادی»

«زبندگی خواجه کی شوی آزاد

چو فرخی گر نشوی غلام آزادی»

یحیی دولت‌آبادی از آگاهان به‌امور در آن روزگار در باره‌ ویژگیهای مجالس دوره‌ رضاشاه چنین نوشته است:

خلاصه مجلس ششم مانند یک موسسه‌ دولتی در تحت‌نظر وزیر دربار [تیمورتاش] دایر می‌شود و وجود چند نفر از اشخاص دارای رأی و فکر مستقل در آنجا بی‌اثر می‌ماند. وظیفه‌ مجلس به‌ظاهر رعایت کردن قوانین مشروطه است و در باطن اجرای هر چه از دربار دستور برسد بی‌چون و چرا. نمایندگان مجلس هفتم به‌بعد بدون‌استثنا اول باید رضایت دربار پهلوی را تحصیل کنند و شنیده می‌شود که هر یک مبلغ معینی هم در خفا باید به‌وزیر دربار بدهند و شرط معین را هم که رأی دادن به‌هر لایحه‌ای که از طرف دولت بیاید به‌مجلس بدون‌اعتراض تقبل کنند، آن‌گاه نام آنها داخل فهرست نمایندگان در آن دوره شده با تعیین آن‌که از چه محل انتخاب شوند». هم او در این باره اضافه می‌کند: «خوانندگان کتاب من تصدیق می‌کنند که پس از استقرار سلطنت پهلوی حکومت ملی به‌ معنای خود محو شده حکومت نظامی جانشین آن شد. نهایت آنکه رضاشاه پهلوی برای پیشرفت کار خود در داخل و خارج و سرگرم نگاهداشتن یک عده تقریباً دویست نفری از نمایندگان و از کارکنان مجلس شورای ملی که بیکاری آنها ممکن بود تولید زحمت نماید نگاهداشتن صورتی را به‌نام مجلس شورای ملی لازم دید تا عملیات دولت را در هر چه رأی وی بوده باشد به ‌واسطه‌ گذرانیدن از مجلس رنگ قانونی بدهد. در تمام این مدت [تا پایان سلطنت رضاشاه] یک لایحه از لوایح دولت از مجلس رد نشد و اگر گاهی مختصر اعتراضی شد اعتراض لفظی بود و در اصل و اساس کسی حق اعتراض نداشت و در این موضوع هیچ کس حتی اعضای مجلس شورای ملی که اغلب بلکه همه نماینده‌ی سفارشی هستند و هر کدام صفت یک سرباز را دارند در هر دوره وکیلند و هر کدام اندک شخصیت و استقلال فکری بروز بدهند اسم آنها از صورت در دوره‌ی بعد خارج می‌گردد تردیدی ندارند. (یحیی دولت‌آبادی، حیات یحیی، ج 4، صص 403- 404 و 417)

محمد ارجمند سرپرست تلگرافخانه‌ مخصوص رضاشاه در باره‌ی ماهیت مجالس و نمایندگانش در آن دوره چنین اظهار عقیده کرده است:

مجلس که خود شاه انتخابش می‌نمود نمایندگانش نسبت به‌امور کشور تسلیم محض اراده‌ او بودند و هیچ کس را یارای تخطی و تجاوز از اجرای اوامر دربار نبود. به‌همین جهت کلیه‌ قوانین که در دوره‌ سلطنت پهلوی دولتها به‌مجلس می‌آوردند ولو برخلاف مصلحت روز بود، بدون هیچ گونه چون و چرایی به‌تصویب مجلس می‌رسید. در مقابل این تسلیم محض بودن وکلای ملت هر کدام مطابق استعداد ذاتی خود غیرمستقیم پاداشهایی علاوه بر حقوق قانونی مجلس به‌عناوین مختلف از دولتها می‌گرفتند و بیشتر نمایندگان مشغول استفاده‌های نامشروع می‌شدند و کیسه و جیب خود را پر می‌نمودند. این جریان در تمام دوره‌ سلطنت پهلوی برقرار بود و مجلس شورای ملی ایران در آن دوره از نظر نظارت در کلیه‌ امور کشور تنها عامل اجرای منویات شخص رضاشاه بود و کشور ایران به‌تمام معنا با دیکتاتوری شدیدالعملی اداره می ‌گردید. (محمد ارجمند، شش سال در دربار پهلوی)

منبع: مجله الکترونیکی بهارستان،​ شماره 144

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها