یادداشت

باندبازی مترویی

در این تهران درندشت دیگر هرچه بگویند باور می‌کنیم حتی اگر آن چیز به اندازه سبز شدن هویج بالای درخت تبریزی عجیب باشد. زمانی که متروی تهران ساخته شد و بعد از اندک مدتی، ترس مردم از آوار شدن سقف‌های بتنی آن بر سرشان و بعد هم مردن در دالان‌های تو در توی آن ریخت و هجوم جمعیت به آن آغاز شد، معلوم بود که این تکه زیرزمینی سیستم حمل و نقل هم مثل بیشتر پدیده‌های روی زمین، چیزی به سر دارد.
کد خبر: ۷۶۹۲۰۲

اولینش شلوغی سرسام‌آور مترو بود که راه نفس را بند می‌آورد و دومینش مرگ‌هایی که خواسته و ناخواسته روی ریل‌های قطار اتفاق افتاد و هنوز می‌افتد و سومین آن همین بازار بی‌تعطیلی زیرزمینی که دستفروش‌های ریز و درشت آن را می‌گردانند.

نمی‌خواهم بحث نخ‌نمای دستفروشی در مترو را بار دیگر باز کنم بلکه مقصودم اشاره به گفته‌های اقبال شاکری، رئیس کمیته عمران شورای شهر تهران است که بوی تازگی می‌دهد.

او ردپای گروه‌هایی را یافته که نیروهایی اجیر شده دارند و کارشان دستفروشی است، یعنی آنها رئیس‌اند و اینها فرمانبردار، پاتوقشان هم خطوط پرجمعیت‌تر و طولانی‌تر متروست که بازاری عریض و طویل و البته پردرآمد است. این سرشبکه‌ها در ازای این اجیر کردن و حتما محافظت کردن از دستفروشان در مقابل مامورها و خطرات احتمالی، پول می‌گیرند که به گفته شاکری تا هفت میلیون تومان هم می‌رسد. او البته اسم این پول درشت را گذاشته سرقفلی که درست هم هست و مبلغی است برای قبضه خط خاصی در مترو و راه ندادن به آدم‌های تازه‌وارد.

البته شاکری تائید نمی‌کند که همه دستفروش‌ها عضو این باند‌ها باشند، ولی حتی اگر نیمی از آنها نیز این طور غیرقانونی ساماندهی شده باشند و کیسه‌ای باشند برای به سود رسیدن عده‌ای یعنی که کار از دست مسئولان خارج شده و به دست دیگران افتاده است. این که گفتم از اول معلوم بود این متروی شلوغ چیزی به سر خواهد داشت همین مطلب است. قطار زیرزمینی پایتخت حالا شده جایی مثل خطوط خودساخته مسافربرها که در آن عده‌ای رئیس‌اند و باجگیر و عده‌ای فرمانبردار، یا مثل دستفروشی‌های میوه و تره‌بار که ضعیف‌ترها باید سرقفلی بدهند یا مثل محله پشت شهرداری که باید باج بدهی تا بمانی.

مریم خباز / گروه جامعه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها