جرمش قتل همسر است و در مورد نحوه قتل میگوید: «روز اول مهر وقتی از ثبتنام دانشگاه پسرم به خانه آمدم تا با دوچرخه به گالری بروم، متوجه حضور مرد غریبهای در خانه شدم. به همین دلیل با همسرم درگیر شدم و او ابراز پشیمانی نمیکرد. دو روز بعد از آن حادثه وقتی برای ناهار به خانه آمدم با همسرم بر سر همین موضوع درگیر شده و او را کشتم.»
میثم 44 ساله برای آخرین دفاع به دادسرای امور جنایی منتقل شده است. قبل از شروع جلسه گفتوگویی با او انجام دادیم که در ادامه میخوانید.
چه کاره هستی؟
در یکی از فرهنگسراهای جنوب غرب تهران گالری نقاشی دارم و سالهاست نقاشی میکنم.
چه شد همسرت را به قتل رساندی؟
چند سال قبل یکی از همسایهها مدعی شد افراد غریبه به خانهام رفتوآمد دارند. از آنجا که به همسرم اطمینان داشتم به حرف آنها گوش نکردم و از آن محله اثاثکشی کردم. دو روز قبل از قتل وقتی برای برداشتن دوچرخهام به خانه آمدم متوجه شدم همسرم سر کار نرفته و مضطرب است. به رفتار او شک کردم و در بررسی خانه متوجه حضور مرد غریبهای شدم. او با ایجاد درگیری فرار کرد. من بهدلیل سوءظنی که اثبات نشد این قتل را انجام دادم. وقتی مرد غریبه را دیدم تصور کردم حرفهای همسایهها درست است.
از کجا مطمئن بودی همسرت با آن مرد ارتباط دارد؟
من مطمئن نبودم و همسرم هم گفت او یک مزاحم بود که با حضور من از خانه فرار کرد. نسرین را دوست داشتم و با هم عاشقانه زندگی میکردیم. بعد از این ماجرا از او خواستم دیگر سر کار نرود و اگر میخواهد کار کند در کنار خودم در گالری مشغول شود. دو روز بعد وقتی او به مغازه آمد هنگام ناهار به خانه بازگشتیم و بار دیگر بر سر این موضوع درگیر شدیم. من کنترلی بر رفتارم نداشتم بههمین دلیل با کارد آشپزخانه ضربهای به پهلوی او زدم و سپس او را خفه کردم.
بعد از قتل همسرت...؟
به کلانتری نواب رفتم و گفتم همسرم را کشتهام. آنها نیز برای بررسی به خانهام آمدند و فهمیدند نسرین هنوز زنده است و او را سریع به بیمارستان منتقل کردند، اما ساعتی بعد در بیمارستان جانش را از دست داد.
بعد از قتل همسرت نگران چه کسی هستی؟
دلم برای فرزندم میسوزد که باید بیمادر و پدر زندگی کند. پسر 18سالهام ضربه روحی بدی خورد و فکر نمیکنم این صدمه دیگر جبران شود.
از قتل همسرت پشیمان نیستی؟
معلوم است. نسرین را دوست داشتم و نمیخواستم او را به قتل برسانم. 19 سال با یکدیگر در آرامش زندگی کردیم و نمیدانم سروکله این پسر مزاحم از کجا پیدا شد. دلم برای همسرم تنگ شده است و ایکاش او را به قتل نمیرساندم.
چه درخواستی از خانواده همسرت داری؟
میخواهم مرا ببخشند و اجازه دهند برای پسرم پدر خوبی باشم. دلم برای پسرم خیلی تنگ شده است. امیدوارم آنها مرا ببخشند و اجازه دهند بار دیگر با هم زندگی کنیم.
اگر اولیای دم تو را ببخشند و از زندان آزاد شوی چه کار میکنی؟
مطمئن باشید اگر آزاد شوم یک کلینیک کنترل خشم راه میاندازم تا زوجها در این مراکز یاد بگیرند خشم خود را کنترل کنند. باور کنید تمام تجربههایم را در اختیار دیگران قرار میدهم. من نیز اگر خشمم را کنترل میکردم این اتفاق نمیافتاد و میتوانستم خیلی راحت از همسرم جدا شوم. خیلی از خانوادههای ایرانی نمیتوانند خشم خود را کنترل کنند، بههمین دلیل اتفاقات جبران ناپذیری را رقم میزنند.
در زندان چه میکنی؟
خیلی به گذشته و اشتباهاتم فکر میکنم. درباره کلینیک کنترل خشم هم برنامهریزی کردهام تا اگر فرصت زندگی پیدا کردم سریع کار خود را شروع کنم.
مجید غمخوار - (ضمیمه تپش روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد