خشم؛ دلیل اصلی جنایت‌های ناخواسته

دست‌هایی که ناخواسته خون‌آلود می‌شود

بیشتر قتل‌هایی که در ایران به‌وقوع می‌پیوندد، جنایت‌های بدون برنامه‌ریزی و اتفاقی است.
کد خبر: ۷۳۰۵۸۸
دست‌هایی که ناخواسته خون‌آلود می‌شود

سرهنگ هادی مصطفایی، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی هفته گذشته اعلام کرد نزاع و درگیری مهم‌ترین انگیزه وقوع قتل در کشور است. طبق آمار اعلام شده از سوی این مقام انتظامی، 30 درصد قتل‌ها در جریان نزاع رخ می‌دهد ضمن این‌که در میان دیگر قتل‌ها نیز بیشتر آنها اتفاقی و به‌دلیل خشم و عصبانیت لحظه‌ای است.

بسیاری از متهمان به قتل و محکومان به قصاص، یک کلمه را به‌عنوان دلیل اصلی قتل عنوان می‌کنند: «عصبانیت». خشم در یک لحظه چنان عنان و اختیار آنها را در دست می‌گیرد و قدرت تفکرشان را فلج می‌کند که باعث وقوع اتفاقات تلخ بعدی می‌شود. محسن یکی از این متهمان است که چندی پیش به اتهام قتل همسرش در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. او می‌گوید، به دلیل عصبانیت از رفتارهای همسرش، کنترل خودش را از دست داد و مرتکب قتل شد: «من زنم را کشتم، اما تصمیم و نقشه‌ای برای این کار نداشتم و قتل کاملا اتفاقی بود. روز حادثه سر موضوعی ساده با هم مشاجره کردیم. زنم به سمت من حمله کرد و من هم نتوانستم خودم را کنترل کنم. چاقویی از آشپزخانه برداشتم و از سر عصبانیت او را کشتم. از کاری که کردم بشدت پشیمانم.»

به گفته کارشناسان، مهار خشم از جمله مهارت‌هایی است که فرد باید در محیط خانواده آموزش ببیند و یاد بگیرد در صورت مواجهه با یک موقعیت بحرانی، چگونه آن را مدیریت کند، اما زمانی که این مهارت به اعضای خانواده آموزش داده نشود، نتیجه‌اش چیزی نیست جز تسلط خشم بر قدرت عقل و تفکر. بنابر اطلاعات یکی از پرونده‌های موجود در پلیس آگاهی، نداشتن مهارت در کنترل خشم، یک قتل از قبل برنامه‌ریزی نشده را رقم زد. متهم این پرونده که فرهاد نام دارد، توضیح می‌دهد: «روز حادثه مقتول همراه دوستش در پمپ بنزین بود و پس از سوختگیری، زمانی که می‌خواست از جایگاه خارج شود، به‌دلیل این‌که خودروی دیگری در پمپ جلویی مشغول سوختگیری بود، با لحن تندی از من که پشت سرش قرار داشتم، خواست یک مقدار عقب‌تر بروم تا بتواند از پمپ‌بنزین خارج شود. همین عصبانیت در لحن او باعث شد تا من و همراهانم هم عصبانی شویم و پس از آن درگیری لفظی پیدا کردیم. پس از سوختگیری‌، خودروی آنها را تعقیب کردیم و در موقعیت مناسبی آنها را گیر انداختیم و یکی از سرنشینان آن را به قتل رساندیم.»

این اولین و آخرین قتلی نیست که بر اثر یک اتفاق از پیش تعیین نشده به‌وقوع می‌پیوندد و چند زندگی را نابود می‌کند. هر چند کنترل شرایط از سوی افرادی که خلق پرخاشگرانه دارند دشوار است، اما با استفاده از چند راهکار ساده می‌توان از بروز یک فاجعه جلوگیری کرد.

لیلا حسین‌زاده

برداشت اول

ناتوانی در کنترل خشم

دکتر پرویز رزاقی‌/‌ روان‌شناس و مدرس دانشگاه

بارها درباره قتل‌های اتفاقی مطالب مختلفی در رسانه‌ها خوانده‌ایم و همه با این نوع قتل‌ها آشنا هستند. وقوع یک قتل اتفاقی در سطح جامعه معلول عوامل مختلفی است.اولین دلیل آن شرایط نادرست و ناسالمی است که افراد دیگر برای ما یا فرد دیگر فراهم می‌کنند. قرار گرفتن فرد در شرایط نادرست و فضا و موقعیت بحرانی سبب بروز حوادث غیرمترقبه همچون قتل‌های تصادفی می‌شود.

عامل دوم شرایط فردی است. یعنی فرد ویژگی‌های خلقی آشفته‌ای دارد، عصبی و تندمزاج است، نمی‌تواند عصبانیت و خشمش را کنترل کند، پرخاشگر است و در مواجهه با رفتارهای تنش‌زا در موقعیت‌های خارجی، تندمزاجی خودش را نشان می‌دهد و وارد نزاع می‌شود. چنین فردی در جریان نزاع، تحملش را از دست می‌دهد و پس از آن باعث قتل می‌شود. در مواجهه با این فرد همیشه باید منتظر وقوع نزاع و درگیری باشیم. پس پلکان اولی که فرد پا روی آن می‌گذارد و به مراحل بحرانی‌تر مانند ارتکاب قتل می‌رود، نزاع است. گاهی اوقات فرد عصبی و تندمزاج نیست و این دیگران هستند که باعث می‌شوند تحملش را از دست بدهد و اقدامی نسنجیده انجام دهد.

عامل سوم، قرار گرفتن فرد در موقعیت ناکامی است. یعنی فرد چون نتوانسته به آمال و آرزوهایش برسد، ناکامی خود را به شکل جر و بحث، کشمکش و گاه ارتکاب قتل نشان می‌دهد.

در عامل چهارم گاهی اوقات حضور یک واسطه به عنوان فرد سوم، قتل اتفاقی را رقم می‌زند. نمونه‌اش قتلی بود که در خیابان جیحون اتفاق افتاده بود. حادثه از این قرار بود که چند مرد، دختر جوانی را به زور سوار خودرو می‌کنند، در همین حال مرد مغازه‌داری از دور شاهد این ماجرا بوده و برای نجات دختر جوان، اقدام کرده و به مردان آدم‌ربا اعتراض می‌کند، اما آنها به مغازه‌دار حمله و او را با ضربات چاقو زخمی می‌کنند و مرد مغازه‌دار بر اثر شدت جراحات جانش را از دست می‌دهد.

گاهی اوقات قتل‌های اتفاقی بر اثر سهل‌انگاری اتفاق می‌افتد. به عنوان مثال دو نفر در خیابان با هم تصادف و بر سر این‌که چه کسی مقصر است، مشاجره می‌کنند و یکی از دو طرف کنترل خود را از دست می‌دهد و فرد مقابل را به قتل می‌رساند. مورد عینی این نوع رفتار در مردی دیده شد که قفل فرمان خودرویش را برداشت تا به خیال خودش طرف مقابل را بترساند، اما ضربه او موجب قتل طرف مقابل شد.

بعضی وقت‌ها قتل اتفاقی در پی ابراز وجود رخ می‌دهد. مدتی قبل با چنین موردی مواجه بودیم. زنی برای شوهرش هیچ ارزش و شخصیتی قائل نبود. روز حادثه هر دو در خانه بودند و مرد برای این‌که خودی نشان دهد، صندلی را برداشت و بشدت روی زمین کوبید. سپس در جریان جر و بحث با زنش، با یکی از تکه‌های چوب که روی زمین افتاده بود، ضربه‌ای به سر همسرش زد و او را به قتل رساند. افرادی که برای ابراز وجود دست به قتل می‌زنند، اعتماد به نفس‌شان در پایین‌ترین سطح قرار دارد.

عامل بعدی، مشکلات شخصیتی است که فرد با آن دست به گریبان است. اینها افرادی هستند که با دیگران سازگار نیستند. هر رفتاری از سوی دیگران برای آنها زجر و مصیبت است، حتی خندیدن. به قدری از رفتارهایی که از نظرشان ناراحت‌کننده است، عصبی می‌شوند که شروع به خودزنی یا دگرزنی می‌کنند. افراد مبتلا به اختلالات سایکوتیک که درگیر مشکلات شخصیتی هستند، در این دسته قرار می‌گیرند. بنابراین علت پایه‌ای و ریشه‌ای قتل‌های اتفاقی در بیشتر موارد کنترل‌نکردن خشم است. یک علت کنترل نکردن خشم، هورمونی است و ما این مورد را در کسانی می‌بینیم که آستانه تحمل‌شان پایین است. علت دوم ناکامی در مهار عصبانیت، ویژگی‌های خلقی است که فرد از پدر و مادر خود به ارث می‌برد. دندانپزشکی بود که با همین مشکل به من مراجعه و عنوان کرد تحمل ندارد کسی از پشت سر بوق بزند. بررسی که کردیم، متوجه شدیم او در گذشته مشکلاتی داشته و با این‌که پزشک بود و تحصیلات عالی داشت، اما بوق‌زدن این حس را به او القا می‌کرد که تو بی‌عرضه هستی و باعث می‌شد نسبت به صدای بوق واکنش عصبی از خود نشان دهد.

نشانه‌های فرد پرخاشگر

با چهار نشانه می‌توان متوجه شد فرد عصبی است یا نه.

1 ـ فرد در موقعیت‌های مختلف از جمله مسافرت، عروسی و... پرخاشگر است.

2ـ فراوانی رفتار پرخاشگرانه در او زیاد است. به‌طور مثال در طول هفته 20 بار عصبانی می‌شود.

3ـ با هر موضوع کوچکی ناراحت می‌شود. اگر این‌طور باشد باید گفت آستانه تحمل او پایین است و جزو افراد عصبی و پرخاشگر دسته‌بندی می‌شود.

4ـ زمان‌های زیادی پرخاشگری با اوست.

اگر فردی این نشانه‌ها را داشت، حتما باید به روانپزشک مراجعه و دارودرمانی کند. در صورتی‌که دارودرمانی جواب نداد، باید به یک روان‌شناس بالینی مراجعه و در جلسات روان‌شناختی شرکت کند. جدای از مراجعه به متخصص، ورزش‌های منظم، پیاده‌روی در پارک‌ها و... به کاهش تنش و فشار روانی در فرد کمک شایانی می‌کند.

پیشنهاد دیگر این است که در زمان عصبانیت، از عدد 20 تا یک را برعکس بشمارید. این کار پایه و اساس علمی دارد. در زمان عصبانیت، مدارها و نورون‌های مغز، فرد را بیشتر به سمت رفتارهای پرخاشگرانه سوق می‌دهد. در این حالت چون خشم بر تعقل و تفکر مستولی است، فرد قدرت شناخت خود را از دست می‌دهد و این شمارش معکوس کمک می‌کند تا فرد قدرت شناخت را دوباره به‌دست بیاورد.

گاهی اوقات عصبانیت‌ در زمان‌هایی اتفاق می‌افتد که فرد در فضایی خاص قرار دارد. به همین علت پیشنهاد می‌کنیم شخص از قرار گرفتن در چنین فضاهایی خودداری کند.

راه‌حل بعدی این است که اگر فردی در یک موقعیت تنشی و بحران‌زا قرار گرفت، از خودش بپرسد من الان اینجا چه می‌کنم؟ چرا باید دعوا کنم؟ چرا باید جواب طرف مقابل را بدهم؟ پرسیدن چنین پرسش‌هایی باعث می‌شود فرد بتواند خشمش را کنترل کند.

برداشت دوم

قتل‌های اتفاقی و قانون

آرش حقیقت‌فرد / حقوقدان

در علم حقوق قتل‌هایی را اتفاقی می‌دانیم که عامل قتل پیش از وقوع آن تصمیمی برای ارتکاب قتل نداشته و قتل خارج از اراده او رخ داده است. البته این به آن معنا نیست که این‌گونه قتل‌ها لزوما غیرعمدی است، بلکه بسیاری از قتل‌های اتفاقی، عمدی محسوب می‌شود. علت هم این است که براساس قوانین حقوق جزا در برخی موارد فرد قصد کشتن دیگری را ندارد، ولی اقدام انجام شده به‌قدری شدید و خطرناک بوده که سبب مرگ فرد شده است و به همین دلیل قتل، عمدی محسوب می‌شود. به طور مثال فردی که در جریان یک نزاع با چاقو ضربه‌ای را به سینه دیگری وارد کند و فرد مضروب جانش را بر اثر همین ضربه از دست بدهد، عمل قاتل، عمد محسوب می‌شود، حتی اگر ادعا کند قصد کشتن نداشته است. در این حالت اصطلاحا گفته می‌شود عمل ارتکابی کشنده بوده است. حتی اگر قصد فرد ارتکاب قتل نبوده، اما ظاهر عمل ضارب نشان‌دهنده تصمیم وی برای کشتن طرف مقابل است؛ البته در مواردی که فرد حتی قصد وارد کردن ضربه را هم نداشته و صرفا برای دور کردن طرف مقابل از خود او را هل داده و به زمین انداخته و او در نتیجه به زمین افتادن و اصابت سر به زمین فوت شده است، چون قصد وارد کردن ضربه را نداشته، قتل عمدی محسوب نمی‌شود.

اظهارنظر قطعی درباره قصد واقعی فرد در کشتن یا مجروح کردن طرف مقابل بسیار مشکل است؛ زیرا قصد فرد امری است که در ذهن او می‌گذرد و ما صرفا از روی اعمال ظاهری می‌توانیم برداشتی نسبی و احتمالی از قصد واقعی او به‌دست آوریم. هنگامی که فردی قتلی مرتکب شده، اما ادعا می‌کند قصد قتل نداشته و هدفش صرفا مجروح کردن طرف مقابل یا ترساندن وی بوده، نه می‌توان به تمام ادعاهای فرد در مورد قصد وی از اعمالش اعتماد کرد و نه می‌توان هر قتلی را با تصمیم قطعی و از پیش طراحی شده تصور کرد.

تنها راه این است که اوضاع و احوال جانبی را در این خصوص به دقت بررسی کنیم. برای مثال دو نفر را درنظر بگیرید که هر دو در جریان یک نزاع مرتکب قتل شده‌اند. یکی از آنها این عمل را با شلیک گلوله انجام داده و با خودرویی از صحنه گریخته و دیگری با وسیله‌ای که از صحنه نزاع برداشته، مرتکب قتل شده و با پای پیاده فرار کرده است. می‌توان گفت مورد اول به احتمال فراوان یک قتل با تصمیم قبلی بوده، زیرا فرد از قبل وسیله ارتکاب قتل را همراه داشته و نقشه‌ای برای افزایش احتمال موفقیت خود طراحی و حساب‌شده از محل حادثه فرار کرده است، اما فرد دوم احتمالا به قصد نزاع وارد صحنه شده و سپس در حالت عصبانیت ضربه‌ای را به طرف مقابل وارد و پس از مرگ وی فرار کرده است. پس می‌توان از بررسی اوضاع و احوال و شرایط ارتکاب قتل درباره اتفاقی بودن یا نبودن آن اظهارنظر کرد؛ البته این تصمیم‌گیری گاه به‌دلیل مشخصات پیچیده و متناقض ارتکاب قتل، بسیار مشکل است.

براساس قوانین کشور ما و با توجه به کشنده بودن عمل ارتکابی، بسیاری از قتل‌هایی که احتمال اتفاقی بودن آنها زیاد است، قتل عمد محسوب و قاتل با قصاص نفس (سلب حیات) مجازات می‌شود. این مساله سالانه گریبان متهمان زیادی را می‌گیرد. این مشکل زمانی شکل جدی‌تری پیدا می‌کند که پی می‌بریم بسیاری از این افراد زیر 18 سال دارند و البته این مساله هم عجیب نیست. زیرا احتمال مشارکت یک نوجوان در نزاع‌های خیابانی و بعضا گروهی به‌دلیل تحولات روانی و درونی دوران بلوغ زیاد است. همچنین توان تصمیم‌گیری و سنجش عواقب اعمال در این فرد هنوز به تکامل نرسیده و بیشتر این افراد پس از پایان درگیری و درک عواقب مشاجرات فیزیکی خود بشدت پشیمان می‌شوند و درک این‌که چگونه ناگهان با اتهام بسیار سنگینی به نام قتل‌عمد مواجه شده‌اند، برای آنها بسیار مشکل است. قتل‌های خانوادگی نیز بخش مهمی از قتل‌های اتفاقی محسوب می‌شود. در جایی که بروز درگیری‌های فیزیکی به دنبال نزاع خانوادگی یا زناشویی، دور از ذهن نیست، عصبانیت لحظه‌ای یکی از دو طرف، عواقب جبران‌ناپذیری را به بار می‌آورد.

راه‌حل را در سه عرصه می‌توان جستجو کرد:

1 ـ افزایش آموزش‌های اجتماعی و انتقال تکنیک‌های کنترل خشم به طبقات در معرض خطر بویژه پسران نوجوان و زوج‌هایی که دچار مشکلات و اختلافات خانوادگی هستند.

2 ـ بازنگری قوانین مرتبط با قتل عمد و ارائه الگویی جدید برای تعریف قتل عمد براساس احراز قصد واقعی عامل قتل.

3 ـ تلاش در جهت جلب رضایت اولیای دم فرد مقتول برای عفو عامل قتل‌های اتفاقی عمدی. البته با توجه به منشأ فقهی قوانین حقوق جزا در این‌خصوص باید به فتاوای معتبر رجوع کرد و تعریف دقیقی که از عمد و قصد قتل وجود دارد و نیز ویژگی‌های عمل نوعا کشنده را در نظر گرفت.

در کشور ما تاکنون بیشترین تلاش درخصوص راه‌حل سوم انجام شده و شاهد هستیم خانواده فرد مرتکب قتل و گاه چهره‌های مشهور اجتماعی برای نجات قاتل از قصاص تلاش می‌کنند. هر چند باید به این تلاش‌ها ارج نهاد، اما اگر تلاش بیشتری در زمینه دو راه‌حل دیگر به کار بندیم، شاهد موارد کمتری از قتل‌های اتفاقی خواهیم بود و نیز موارد کمتری از قتل‌های اتفاقی از سوی قانون و دادگاه‌ها به عنوان قتل عمد شناخته خواهند شد.

هر چند آمار دقیقی از درصد اتفاقی بودن قتل‌های ارتکابی وجود ندارد، اما تحقیق انجام شده از سوی سازمان پزشکی قانونی نشان می‌دهد دست‌کم یک‌سوم قتل‌های سال 90 در کشور ناخواسته انجام شده است. در این میان نبود کارایی نظام فوریت‌های پزشکی را در بالا بودن رقم این‌گونه قتل‌ها نباید نادیده گرفت.

برداشت سوم

تاثیر عوامل محیطی بر قتل‌های اتفاقی

محمدحسین شاملو/ قاضی بازنشسته دادگستری

واکنش‌های عصبی افراد نقش عمده و بسیار مهمی در وقوع نزاع و پس از آن قتل‌های اتفاقی ایفا می‌کند، اما علاوه بر آن، عوامل محیطی دیگری همچون سرما و گرما نیز در بروز این امر ناگوار تاثیر بسزایی دارد. به طور مثال قرار گرفتن در ترافیک روزهای گرم تابستان، آستانه تحمل بعضی افراد را پایین می‌آورد و ممکن است وارد یک نزاع شوند و فردی را به قتل برسانند.

این در حالی است که اگر این فرد در فصل دیگری غیر از تابستان بود، دست به این کار نمی‌زد. استرس هم در بروز این مساله نقش مهمی دارد. فرض کنید فردی برای رفتن به جایی بسیار عجله دارد و در این میان مانعی هم بر سر راه او قرار می‌گیرد و برای رفع این مانع مرتکب نزاع می‌شود و فردی را به قتل می‌رساند. یک عامل محیطی دیگر آموزش‌هایی است که فرد درخصوص کنترل خشم و عصبانیتش در خانواده باید ببیند، اما ندیده است.

محیط خانواده به این فرد آموزش نداده است که اگر با موقعیت بحرانی و تنش‌زا روبه‌رو شد، چطور باید برخورد کند.

دقیقا به همین دلایل، بیشتر قتل‌هایی که در سطح جامعه به‌وقوع می‌پیوندد، در دسته قتل‌های اتفاقی قرار می‌گیرد و از نظر قضایی صرف این‌که چنین قاتلانی تحت‌تاثیر هیجان دست به قتل زده‌ و در زمان ارتکاب آن، کنترلی بر رفتار خود نداشته‌اند، اصل موضوع را نفی نمی‌کند و حکم‌شان قصاص نفس است. (ضمیمه تپش)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۳ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها