سال 2014 در حالی تا چند هفته دیگر به پایان میرسد که جهان شاهد خشونتهای باورنکردنی تروریستهای داعش و انفعال جامعه بینالمللی در قبال آن در این سال بود و به نظر میرسد ادامه این روند میراثی برای سال آینده میلادی نیز است. همچنین در سالی که رو به پایان است، جهان یک بار دیگر با چهره واقعی رژیم صهیونیستی مواجه شد و نسلکشی صهیونیستها در غزه را به تماشا نشست؛ اقدامی ضدانسانی که بر انزوای این رژیم افزوده و آن را با بحرانی داخلی روبهرو کرده است. با این همه هنوز روشن نیست آینده این تحولات چگونه رقم خواهد خورد و از خاکستر تحولات کنونی کدام ققنوس سربرخواهد آورد.
در چنین شرایطی درباره جغرافیای بحران منطقهای موجود و آینده این تحولات با احمد دستمالچیان، سفیر پیشین ایران در لبنان و اردن به گفتوگو نشستیم. او در این گفتوگو ضمن ابراز خوشبینی به آینده تحولات منطقه تاکید میکند محور مقاومت، پیروز نهایی بحرانهایی است که مردم منطقه با آن دست و پنجه نرم میکنند.
آشوبهای جاری در منطقه درحالی نگرانیها درباره آینده خاورمیانه را افزایش داده که برخی تحلیلگران برای ترسیم جغرافیای این بحران، نگاه خود را معطوف به نقش رژیم صهیونیستی در منطقه میکنند. بهنظر شما بهعنوان دیپلماتی که مدتها تحولات منطقه را بررسی کردهاید، صهیونیستها چه منافعی در شدت گرفتن بحران تروریسم در خاورمیانه دارند؟
برای تحلیل بحران موجود در منطقه ابتدا باید این نکته را در نظر داشت که خاورمیانه از حیث تاریخی و تمدنی جایگاهی ویژه در جهان دارد. این منطقه از یکسو مهد ادیانی الهی است و از سوی دیگر تمدنهای اصیل بشری در آن پدید آمدهاند. به همین خاطر بسیاری از اندیشمندان برجسته جهان در خاورمیانه زندگی میکرده و کم نبودهاند سلسلههای حکومتی بزرگی که در این خطه تاریخساز شدهاند. از نظر ژئوپلتیک هم منطقه ما اهمیت بالایی دارد. این محدوده نقطه اتصال سه قاره بوده و دستکم چهار تنگه مهم جهان در خاورمیانه است و 60 درصد ذخایر نفتی دنیا نیز در این منطقه قرار دارد.
به دلیل همین اهمیت بالا بود که رژیم صهیونیستی در این منطقه تشکیل شد تا بتواند بهعنوان یک ژاندارم، تحولات این منطقه پویا و استراتژیک را مدیریت کند. در واقع، صهیونیستها با اشغال فلسطین تلاش کردند نوعی «بیثباتی کنترلشده» را در خاورمیانه مدیریت کرده و البته در برابر این راهبرد خود با «مقاومت» مردم مواجه شدند. نگاهی به فرآیند تحولات منطقهای ـ از ناصریسم و ملیگرایی عربی گرفته تا رشد جریانهای اسلامگرا پس از پیروزی انقلاب اسلامی ـ نشان میدهد همه تحولات منطقهای ناشی از نوعی مقاومت در برابر اشغالگری صهیونیستها بوده است. اسحاق رابین، نخستوزیر رژیم صهیونیستی زمانی گفته بود ریشه همه نهضتهای اسلامگرای منطقه موضوع فلسطین است که این خود، اعتراف بزرگی است.
به نظر میرسید رژیم صهیونیستی برای بیرون آمدن از فشار افکار عمومی در جهان اسلام، توسل به راهبرد مذاکرات صلح را برگزید؛ پس چطور اکنون فعالیتهای تروریستی خاورمیانه در چارچوب منافع صهیونیستها تعریف میشود؟
بله، صهیونیستها برای مهار مقاومت، روند صلح را با خیانت برخی رهبران عرب از جمله سادات در کمپ دیوید پایهگذاری کرده و با ترغیب عرفات به سازش سعی کردند فلسطینیها را وارد نوعی مذاکره سازشکارانه کنند.
علاوه بر این، رژیم صهیونیستی با شکست ارتشهای عربی در سالهای 1947، 1967 و 1973 میلادی تلاش کرد تا نوعی اسطوره شکستناپذیری خود را القا کند، اما آن نیرویی که این قدرت دروغین را شکست داد، نیروی مقاومتی بود که با الهام گرفتن از انقلاب اسلامی تشکیل شد. از یاد نبرید زمانی که انقلاب اسلامی پیروز شد، شارون در بیروت بود و دولت تشکیل میداد، اما نیروی مقاومت ابتدا صهیونیستها را به جنوب لبنان عقب راند و سپس آنها را از این کشور اخراج کرد. نیروی مقاومت در ادامه نوعی «معادله رعب» را میان خود و رژیم صهیونیستی برقرار ساخت؛ به این معنا که دیگر اجازه نداد صهیونیستها مانند قبل بدون هیچ وحشتی از مقابله به مثل، لبنان را هدف بمباران و گلولهباران خود قرار دهند.
نقطه اوج این درماندگی در برابر مقاومت در جنگ 33روزه رخ داد که سیدحسن نصرالله خودش تعریف میکرد یک مقام قطری از نیویورک به او زنگ زده و گفته بود آیا میتوانید آتشبس را قبول کنید؟ او پاسخ داده اگر صهیونیستها شرطهای ما را بپذیرند، قبول میکنیم. آنها پذیرفته بودند. آن مقام قطری بعدها به نصرالله گفته بود نخستوزیر رژیم صهیونیستی آن شب به او گفته بوده که باید آتشبس حتما برقرار شود، چون ما نمیتوانیم تا صبح دوام بیاوریم. اینها نشانه دست بالای حزبالله در مقابل تلآویو و ذلت صهیونیستها در برابر مقاومت است. در جنگ غزه نیز دیدید صهیونیستها با تمام قوا به قصد نابودی حماس و نسلکشی فلسطینیها حمله کردند، اما فلسطینیها از غزه، همه شهرهای صهیونیستنشین را هدف قرار داده و کاری کردند حتی تلآویو امنیت نداشته باشد و همه در پناهگاهها مخفی شده بودند؛ بنابراین این جنگ هم بدون امتیازگیری خاصی برای صهیونیستها تمام شد.
خب با وجود این پیروزیهای پیاپی محور مقاومت در منطقه که با بهراه افتادن نهضت بیداری اسلامی تکمیل شد، چگونه تروریستهای داعش امکان خودنمایی پیدا کردند و به خبرسازترین گروهک تروریستی سال 2014 تبدیل شدند؟
ببینید، وقتی صهیونیسم کیان خود را متزلزل دید، تلاش کرد افکار عمومی را به سوی دیگری منحرف کند. آنها میخواستند ظرفیت ایجاد شده در پی پیروزی مقاومت را خنثی کنند و به همین خاطر از چند سال قبل اتحادی میان آمریکا، اسرائیل و عربستان به مسئولیت بندربن سلطان تشکیل شد تا روند تحولات منطقه را مدیریت کنند. راهکار آنها برای بازگرداندن توجهات از شکست صهیونیستها و جنایات آنان در غزه، نفاقپراکنی و پارهپاره کردن جهان اسلام بود و این هدف با تغذیه گروههای تکفیری و تروریستی در سوریه و عراق عملیاتی شد.
صهیونیستها از حزبالله لبنان و نیروهای مقاومت فلسطینی شکست خورده بودند؛ پس چرا سراغ دولت اسد در سوریه رفتند؟
پس از بهراه افتادن نهضت بیداری اسلامی و متزلزل شدن بسیاری از دولتهای عرب منطقه، مثلث منطقهای «ترکیه ـ عربستان ـ قطر» تصمیم گرفتند با پیادهسازی الگوی سقوط قذافی در لیبی، دولت سوریه را سرنگون کنند. برنامه این بود که ریاض حمایت مالی و اطلاعاتی معترضان را برعهده بگیرد، ترکیه حمایت لجستیکی کرده و قطر نیز نقش سرپل را بازی کند. آنها امیدوار بودند با به راه انداختن اعتراضات در شهرهای مختلف سوریه و هدایت آن بهسوی مبارزه مسلحانه، بشار اسد را به سرنوشت قذافی مواجه کنند.
اما اگر بخواهم به سوال شما بازگردم باید بگویم دلیل هدفگذاری آنها روی سوریه سازش نکردن این کشور با رژیم صهیونیستی بود. سوریه علاوه بر اهمیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک، تنها همسایه رژیم صهیونیستی است که تن به صلح نداده و حاضر به واگذاری بلندیهای جولان به این رژیم نشده است. هم حافظ اسد و هم بشار اسد، مقاومت را تنها راه حفظ کشور میدانستند و این تحلیل درستی بود، چراکه شما ببینید کدام کشور امضاکننده پیمان صلح با اسرائیل به منافع بیشتری رسیده است؟ به این ترتیب، دلیل فشار بر سوریه پس از شکست صهیونیستها از مقاومت، ایفای نقش دمشق به عنوان دژ مستحکم مقاومت بود. بنابراین چون این تحلیل وجود داشت که سوریه تنها راه تنفس حزبالله است، تلاش شد با حذف اسد از نیروی مقاومت انتقام گرفته شود. بنابراین تمام تلاش معطوف به روی کار آمدن یک دولت متفاوت در سوریه بود.
با وجود این دو مثلثی که ترسیم کردید، نتوانست نقشه سیاسی منطقه را به سود خود تغییر دهد...
بله، دلیل این ناتوانی، ایفای نقش ایران بود. رهبر معظم انقلاب با توجه به اهمیت این موضوع، خط قرمز را سرنگونی اسد تعیین کردند و چنین بود که با وجود فشار سیاسی و نظامی بسیار و نیز به آشوبکشاندن سوریه، مخالفان موفق به تغییر اسد نشدند. اتحاد دولت و مردم و ایستادگی ارتش سوریه در کنار پشتیبانی معنوی ایران، مانع از آن شد که دمشق سقوط کند و به همین دلیل بشار اسد در یک فرآیند دموکراتیک پیروز انتخابات شد.
با وجود این، برگزاری انتخابات پایاندهنده فشارها بر سوریه نبود و هنوز هم میبینیم به بهانه مبارزه با تروریسم در امور داخلی سوریه دخالت میشود؛ این طور نیست؟
بله، اینها برای جبران شکست خود، صحنه نبرد را دور زدند و این بار به نام مبارزه با داعش، ائتلافی تشکیل داده و بدون مجوز سازمان ملل، عملیاتی را در سوریه انجام میدهند. این درحالی است که آنها به نام مبارزه با داعش در حال حمایت از تروریستها هستند و تاکنون دستکم پنج بار ـ هرچند به اصطلاح میگویند به اشتباه ـ برای داعش تجهیزات ارسال کردهاند.
داعش در کجای نقشه مقابله صهیونیستها با محور مقاومت قرار دارد؟ آیا اساس تشکیل این گروه و ماموریتهای آن برآمده از نیاز صهیونیستها بوده یا ناشی از بحرانهای دیگر منطقهای است؟
پس از انتخابات عراق و در زمانی که فرآیند تشکیل دولت جدید در بغداد پیگیری میشد، داعش با خیانت چند افسر ارتش و چند نیروی امنیتی عراق که خریده شده بودند، ناگهان از خلأ سیاسی و امنیتی عراق استفاده کرد و پیش رفت و حامیان پشت پرده این گروه توانستند یکشبه کودتا علیه نوری مالکی را در این کشور عملیاتی کنند. بعد از فتح موصل داعش فکر میکرد میتواند کنترل عراق را در دست بگیرد، ولی با هوشیاری مرجعیت، مقاومت مردم، حمایت معنوی ایران و سپس همراهی دولت که توانست با استفاده از الگوی تشکیل بسیج در ایران، نیرویی را در مقابل داعش سازماندهی کند، ضربات متعددی به داعش وارد شد که برای آنها باورکردنی نبود. پیشبینی من این است که این گروه که اکنون در محدوده کوچکی بین سوریه و عراق محدود شده، در آینده نزدیک موصل را از دست خواهد داد.
اما برخی صاحبنظران از حرکت این گروه بهسوی لبنان به منظور اثرگذاری بر معادلات سیاسی در این کشور سخن میگویند؟
نه، فکر نمیکنم این اتفاق رخ دهد. چون داعش توان ناامن کردن لبنان را ندارد و از سوی دیگر ارتش لبنان و حزبالله تسلط خوبی بر این منطقه دارند.
شما توضیح دادید که موفقیتهای داعش ناشی از خلاء قدرت در عراق بود. با این حال بتازگی سیدحسن نصرالله در دیدار با نوری مالکی گفته است ماموریت داعش، الحاق بخشی از اراضی سوریه و لبنان به اردن برای انتقال فلسطینیان به این کشور و رفع یکی از بحرانهای رژیم صهیونیستی بوده است. آیا عملیاتیسازی چنین هدفی هنوز ممکن است؟
شما میدانید داعش و در رأس آن ابوبکر بغدادی براساس اسناد موجود و اعتراف مقامات واشنگتن، دستپرورده آنها و دولتهای مرتجع منطقه است. ایجاد داعش یک پروژه خبیثانه بود که میخواست با تشکیل یک دولت بهاصطلاح اسلامی در عراق، سوریه و اردن، یک حکومت دستنشانده رژیم صهیونیستی ایجاد کند. با این حال با نقشآفرینی ایران، عراق و سوریه و نیز با مشارکت و مقاومت نیروهای مردمی، این نقشه شکست خورد و اکنون مأموریت داعش فقط ناامن کردن منطقه است و آمریکا هم میداند طرح «خاورمیانه بزرگ» شکست خورده و تروریستهای داعش آن نیروی اثرگذاری نبودند که ارزش سرمایهگذاری برای عملیاتی کردن این نقشه را داشته باشند.
چرا داعش نیروی مطلوب آمریکاییها نبود؟
واشنگتن نیرویی را لازم داشت که قدرت اداره حکومت را داشته باشد و از حداقل توان سازماندهی از نظر سیاسی برخوردار باشد. این در حالی است که داعش فقط مجموعهای از انسانهای کورِ متعصب است که آمریکا از آنها فقط بهعنوان اهرم فشار بهره میبرد.
شما توضیح دادید که چگونه شکستهای پیدرپی رژیم صهیونیستی از نیروی مقاومت باعث شکلگیری بحرانهای کنونی خاورمیانه شد. با این حال پرسشی که اکنون افکار عمومی در جهان اسلام را به خود مشغول کرده، این است که فرجام این درگیریها چه خواهد بود؟
این که چگونه تحولات آغازشده خاتمه مییابد، آینده منطقه و حتی جهان را تعیین خواهد کرد. بهنظر من در حال حاضر نیروی مقاومت دست بالا را در تحولات منطقه داشته و اگر روزی حوزه عمل مقاومت محدود به جنوب لبنان و غزه بود، اکنون جغرافیای مقاومت، از صور در جنوب لبنان تا بابالمندب در صنعا را دربرگرفته و شامل کشورهایی چون لبنان، سوریه، عراق و یمن میشود. البته به نظر من، بزودی کشورهای دیگری نیز به این نقشه اضافه میشوند. از یاد نبرید تحولات کنونی در یمن حائز اهمیت بالایی است. یمن کشور مهمی از نظر تاریخی، تمدنی و فرهنگی است و تحولات آن بر بسیاری کشورها ازجمله بحرین اثرگذار است. در چنین شرایطی بهنظر من، بزودی دشمن در برابر قدرت منطقهای ما زانو خواهد زد؛ البته اگر ما واندهیم.
یعنی شما فکر میکنید قدرتهای مرتجع منطقه توان خود را برای اثرگذاری بر تحولات از دست دادهاند؟
رژیمهای پوسیده و شیخنشینهای منطقه توان مقاومت نداشته و انرژی مردمی در چنین کشورهایی در حال آزاد شدن است. در مصر، الجزایر و دیگر کشورهای آفریقایی این انرژی آزاد میشود و حکومتهای دیکتاتوری نمیتوانند در مقابل خواست مردم مقاومت کنند. حکومتهای مردمی بیشتری در راه است و فکر نکنید با یک کودتا علیه قیام مردم در مصر، تحولات در این کشور تمام شده؛ بهنظر من تغییرات در مصر تازه شروع شده است. بنابراین حکومتهای وابسته باید بدانند در آینده منطقه، جایی برای رژیمهای مرتجع نیست. اکنون عربستان با بحران جانشینی مواجه است و انتقال قدرت از نسل اول به نسل دوم، پس از مرگ ملکعبدالله در آینده، شاهزادهها را درگیر خواهد کرد. ریاض با بحران ساختاری و فساد مواجه است و اینها همه باعث میشود که انرژی مردمی آزاد شود. به نظر من با توجه به مدیریت خوب بحران منطقه از سوی ایران، آینده خاورمیانه روشن بوده و قدرت ایران به مراتب افزایش یافته و جایگاه و اثرگذاری کشورمان برجستهتر خواهد بود.
این آینده روشنی که از آن سخن میگویید، نیازمند دیپلماسی منطقهای فعالانهای است...
بله، جمهوری اسلامی ایران مدتهاست بهعنوان نیروی اثرگذار منطقه مطرح بوده و به دلیل دفاع از منافع مردم در کشورهای مختلف نفوذ بالایی دارد. همین حالا بسیاری از شخصیتهای عراقی تاکید میکنند اگر حمایت ایران نبود، بحران عراق به سمت دیگری میرفت. بنابراین ادامه حرکت در این چارچوب میتواند ایران را به جایگاهی که باید، برساند. نکته مهم این که ایران در میان مردم با زبان مردم، حرف مردم را میزند و با نفوذ مردمی و نه زور اسلحه، نقش پناهگاه مردم خاورمیانه را بازی میکند.
همزمان با بحرانهای منطقهای، ایران با مذاکرات هستهای روبهروست که آن هم یکی از رخدادهای مهم سال 2014 بوده و در سال آینده میلادی نیز ادامه خواهد یافت. واکنشهای منطقهای نسبت به این مذاکرات نشان میدهد نمیتوان آن را بیرون از تحولات منطقه مورد بررسی قرار داد. بهنظر شما این مذاکرات میتواند در بلندمدت، اتحادی را که میان آمریکا و برخی کشورهای منطقه وجود دارد، شکسته و مانع از بحرانسازی در آینده شود؟
به موضوع مهمی اشاره کردید. شما دیدید شیطنتهای سعودالفیصل چگونه باعث شد مذاکرات وین به نتیجه نرسد. بهنظر من تمدید هفتماهه مذاکرات، طرح فیصل بود تا عربستان برای شیطنتهای بیشتر زمان داشته باشد؛ بنابراین باید منتظر این شیطنتها بود. با این حال فراموش نکنید مذاکرات هستهای فینفسه موقعیت ممتازی به ایران میدهد و این که کشورمان یک سوی میز نشسته و سوی دیگر میز مذاکره، شش قدرت جهانی حضور دارند، به خودی خود چهره بینالمللی ایران را ارتقا میدهد. مذاکرات هستهای و فعالیت تیم قدرتمند مذاکرهکننده باعث شده این گفتوگوهای پیچیده بخوبی پیش رفته و فضای سنگین ایجاد شده علیه ایران تا حدودی از بین برود. اینکه آقای روحانی میگوید دیوار تحریم ترک برداشته، نکته مهمی است و بویژه اروپاییها کمتر تحت تاثیر آن فضای ضدایرانی قرار دارند. اگر این مذاکرات به نتیجه برسد، به نفع ثبات منطقه بوده و باعث میشود کشورمان دست بالا را در خاورمیانه داشته باشد. این را نهتنها آمریکا فهمیده، بلکه به آن اذعان هم دارد و همین که اوباما به رهبر معظم انقلاب نامه مینویسد، نشان میدهد به ناتوانی خود اذعان داشته و البته تهران نیز براساس منافع خود در حوزه عملیاتی وارد میشود. از یاد نبرید ایران اهل شعار نبوده، بلکه اهل عمل است.
بنابراین تصویر شما از آینده منطقه، خاورمیانهای با نقشآفرینی بیشتر ایران و مشارکت بیش از پیش مردم است؟
در حال حاضر منطقه شاهد رویارویی دو جبهه است که یکی محور شر به رهبری آمریکا و دیگری محور مقاومت به رهبری ایران است. نتیجه این رویارویی بر آینده دنیا هم تاثیر خواهد گذاشت. پس از بیداری اسلامی و سقوط برخی دیکتاتوریهای وابسته، توازن قدرت تغییر کرده و نوعی خلاء قدرت در خاورمیانه پدید آمده که فرصتی برای آن شد تا ایران و مقاومت خلأ موجود را پر کنند. بنابراین خاورمیانه در حال یک گذار مهم است که هرچند هنوز فرجام آن روشن نیست، اما معلوم است که تحولات موجود یک خاستگاه اسلامی دارد و تلاشها برای انحراف این روند نیز به نتیجه نمیرسد. داعش که قرار بود نقشی انحرافی در مسیر بیداری اسلامی را ایفا کند، با بیفکری، خشونت و قتل دستهجمعی مردم نمیتواند بر دلها حکمرانی کرده و نقشی پایدار در آینده خاورمیانه داشته باشد. بنابراین آینده منطقه به سمت پذیرش مقاومت بر مبنای عقلانیت، منطق و جهاد خواهد بود و مردم منطقه با طرد وابستگان و متحدان صهیونیسم به سوی حامیان خواستههای خود گرایش نشان خواهند داد.
مصطفی انتظاری هروی / گروه سیاسی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم