آن سکانس نفسگیر «دوازده سال بردگی» که ارباب سفیدپوست با ضربات شلاقی بیرحمانه و وحشیانه پوست بدن پتسی، برده سیاهپوستش را می‌شکافد، گرچه با تکنیک‌های پیشرفته سینمایی و بازی‌های خیره‌کننده بازیگران، همدلی برانگیز و چه بسا دردناک به نظر می‌رسد، اما با خودمان می‌گوییم همه اینها درنهایت یک فیلم است.
کد خبر: ۷۴۸۳۲۳

اما این طرز تلقی، ساده‌ترین و پیش پاافتاده‌ترین برداشت از هر فیلم ارزشمندی است که حرفی اساسی برای گفتن دارد و نباید چنین آثاری را با محصولات صرفا سرگرم کننده هالیوودی برابر دانست. بله، «دوازده سال بردگی» در تعریفی ساده و بدیهی یک فیلم است، اما چه می‌شود که شما نمی‌توانید سبعیت ارباب اِپس، انفعال و ناتوانی سالومون و مظلومیت پتسی را فراموش کنید؟

فیلم گرچه ماجرای دوران سیاه و ننگین برده‌داری آمریکا و ستم سفیدپوستان بر سیاهپوستان را در قرن نوزدهم روایت می‌کند، اما برای یک تماشاگر امروزی هم که از آن دوران منسوخ و سپری شده سال‌ها فاصله دارد، قابل درک و پذیرفتنی است.

ولی نکته این همراهی و همدلی بجز مفاهیم انسانی فیلم که منحصر به زمان و مکان خاصی نمی‌شود و هر ظلم و ستم و متقابلا مقاومتی را دربرمی‌گیرد، در این است که آن دوران برده‌داری فقط تغییرشکل داده و هنوز هم در اخبار می‌شنویم و می‌بینیم که چطور به‌راحتی آب خوردن به مظلوم و بی‌دفاعی ظلم می‌کنند، بی‌آن‌که آب در دل مدعیان حقوق بشر تکان بخورد.

هالیوود گرچه چند بار در مقاطع مختلف زمانی سعی کرد بازتاب‌دهنده وضع نابسامان سیاهپوستان و تبعیض‌نژادی آزاردهنده موجود باشد و این کار را هم با ساخت فیلم‌های ماندگاری چون «کشتن مرغ مقلد»، «در گرمای شب»، «مسیر سبز» و «دوازده سال بردگی» نشان داد، اما حتی این هم باعث بیداری سیاستمداران آمریکایی نشد.

حادثه‌های اخیر ظلم و جور سفیدپوستان بر سیاهپوستان که اعتراضات گسترده مردم را در شهرهای مختلف آمریکا در پی داشته، نشان می‌دهد سفیدها لایه‌ای پست مدرن از سیاه‌کشی را بر دوران سنتی برده‌داری خود کشیده‌اند، آن هم در شرایطی که به نظر می‌رسد سیاهپوستان باید به سبب حضور رئیس‌جمهور همرنگ دست‌کم از حداقل حق حیات و آزادی و آرامش برخوردار باشند.

ضمن اذعان به تمکین از قانون و برخورد درست و متناسب با خلافکاران و قانون شکنان درهرجای دنیا که باید در برابر هر نژاد و رنگی یکسان باشد، اما آنچه عجیب و ناجوانمردانه به نظر می‌رسد، قانون شکنی از سوی نمایندگان و مجریان قانون آمریکا یعنی پلیس‌هاست.

بازیگران و سیاهپوستان سرشناس هالیوود در طول فعالیت حرفه‌ای‌شان همواره تلاش کرده‌اند سهم خود را نسبت به همتایانشان ادا کنند و نقشی بسزا در بهبود شرایط داشته باشند.

انتشار خبر تولید قریب‌الوقوع فیلمی با موضوع ضدنژادپرستی با بازی دنزل واشینگتن گرچه می‌تواند التیام کوچکی بر زخم‌های سیاهان تیره روز باشد، اما شرایط بسیار بدتر از آن است که با این حرکت‌ها سامان یابد. به نظر می‌آید جمله «من نمی‌توانم نفس بکشم» به‌عنوان کلمات پایانی زندگی اریک گارنر، جوان سیاهپوستی که بتازگی موقع دستگیری توسط پلیسی سفیدپوست خفه شد، برای همیشه در گوش تاریخ آمریکا شنیده خواهد شد.

علی رستگار ‌/‌ گروه فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها