از هزاره دوم پیش از میلاد اقوام سامی به این منطقه مهاجرت کردند و به آن هویتی عربی دادند. طبق روایات کهن سامی، عمانیها از تبار عملیق از نوادگان حضرت نوح بودند و از این رو به عمالقه مشهور بودند. در دوره حکومت ساسانی، عمان مورد توجه قرار گرفت. آن زمان عمانیان که جزو اعراب جنوبی محسوب میشدند در تبعیت منذربن نعمان قرار داشتند. سکونتگاه قبیله مشهور ازد عمان بود و مشهورترین امرای این سرزمین هم جزو این خاندان بودند.
در روزگار بعثت رسول اکرم(ص)، ایشان نامهای برای جیفر و عباد فرزند جلند سلطان ازدی عمان فرستاد و آنان را به اسلام دعوت کرد که مورد پذیرش قرار گرفت. زمانی که اسلام گسترش پیدا کرد و به عمان رسید فرزندان جلند به عنوان فرمانداران آن انتخاب شدند، اما مدت حکومت آنها دوامی پیدا نکرد چون بعد از وفات حضرت پیامبر و شیوع نافرمانی و شورش در بین برخی قبایل عرب، برخی، عمانیها به رهبری لقیط بن مالک ازدی قدرت را از جیفر و عباد گرفتند و آنها به کوهستان فرار کردند. ابوبکر بعد از اطلاع از ماجرا برای سرکوب شورشیان نیروی نظامی به فرماندهی عکرمه فرستاد که دو نیرو در منطقه دبا درگیر شدند و حاصل آن شکست شورشیان بود.
فرماندار عمان یکی پس از دیگری از سوی خلفای راشدین برای اداره این سرزمین انتخاب میشدند و چندبار هم فرمانداران با شورشیان درگیر شدند.
در دوره امویان، گروهی از فرقه اباضیه و از شاخههای خوارج توانست از آشفتگی موجود در سرزمینهای خلافت استفاده و جایگاه محکمی در عمان برای خود ایجاد کند. در زمان مروان حمار، آخرین خلیفه اموی یکی از سران خوارج به نام شیبان بن عبدالعزیز در سال 130 در عمان سر به شورش برداشت اما به دست جلندی بن مسعود که از تبار جلندیهای ازد بود، کشته شد. این اتفاق البته باعث توقف حرکت خوارج در این منطقه نشد بلکه این شورشها در دوره عباسی هم تکرار شد و علاوه بر اباضیه، صفریه از دیگر شاخههای خوارج هم وارد میدان کارزار شدند.
تلاش و تکاپوی اباضیها در نهایت در قرن 9 میلادی به تشکیل نخستین دولت اباضی در عمان منجر شد. آنها به روسای حکومت خود امام میگفتند و نظام آنان با عنوان امامت شناخته میشد. امرای اباضی در سال 931 با مشکل عمدهای مواجه شدند و آن هم حرکت نظامی قرامطه، شاخهای از اسماعیلیان بودند که در سال 931 و 933 میلادی موفق به اشغال عمان شدند.
در سال 972 میلادی عمان بار دیگر تصرف شد و این بار آل بویه نیرو فرستاد و عمان را تا سال 1050 میلادی تحت حاکمیت خود قرار داد. بعد از آن ترکان سلجوقی، عمان را جزو امپراتوری خود اعلام کردند و در سال 1154 میلادی هم نبهانیها که سلسلهای بومی بودند موفق به تشکیل حکومت شدند. مدت حکومت آنها با فراز و نشیبهایی تا سال 1407 میلادی ادامه پیدا کرد.
در اول آوریل 1515 مسقط که در آن زمان مرکز عمان بود به اشغال پرتغالیها درآمد و پیشروی آنان تا 1650 حتی در نواحی ساحلی شمال عمان ادامه داشت. در سال 1550 عثمانیها هم مسقط را اشغال کردند. چند بار مسقط بین عثمانیها و سران محلی دست به دست شد، اما در سال 1624 سلسلهای با عنوان امامت یرعوبی که بقایای اباضیان عمان بود، شکل گرفت. یرعوبیها توانستند حکومت مقتدری را ایجاد کنند. آنها حتی موفق به شکست پرتغالیها شدند و کمی بعد درصدد گسترش متصرفات خود برآمدند و به شرق قاره آفریقا روی آوردند و منطقهای به نام زنگبار به تصرف عمان درآمد. این اقدام باعث اشراف عمانیها بر منطقه شد و آنها به تجارت برده روی آوردند.
در دوره امامت سیفبن سلطان اول که سیطره دریایی عمان افزایش پیدا کرد، دست اندازیهایی در خلیج فارس به کشتیهای ایرانی صورت گرفت که باعث تیرگی روابط ایران و عمان شد.
سیف برای گسترش متصرفات خود با پنج کشتی به بندر گنگ حمله و مرکز تجاری پرتغالیها را ویران کرد. بعد از این پیروزی، سیف به سلطان حسین صفوی نامه نوشت و خواستار تسلیم پرتغالیها شد و در مقابل وعده داد تا 20 کشتی برای امنیت خلیج فارس آماده کند. حتی تهدید کرد که در صورت نپذیرفتن این درخواست او بندرعباس را اشغال خواهد کرد. ایران برای رفع تهدیدات عمانیها خواستار همپیمانی با انگلیس، هلند و فرانسه بود که با همکاری نکردند. تهدید سواحل جنوبی ایران با مرگ سیف متوقف شد و از آن پس عمان درگیر اختلافات قبیلهای میان غفیریها به عنوان موافق امامت سیف بن سلطان دوم و هیناویها به عنوان حامیان یلعرب بن حمیر مدعی امامت شد.
سیف برای غلبه بر رقیب قدرتمند خود از نادرشاه کمک خواست و سرسلسله افشار هم که در پی گسترش نفوذ خود در صفحات جنوبی خلیجفارس بود با اعزام نیرویی به عمان از سیف حمایت کرد. جنگ بین نیروهای سیف با همکاری ایران و رقبای او چند بار رخ داد و با وجود پیروزیهای اولیه، بهدلیل بدعهدی سیف و ناهماهنگی میان نیروهای اعزامی به نتیجه قطعی نرسید.
در همین زمان خاندان مشهور السعید به رهبری امام احمدبن سعید قدرت پیدا کردند و سلسله جدیدی در عمان شکل گرفت. احمد بن سعید موفق به اخراج نیروهای ایرانی از مسقط و عمان شد و خود زمام امور را بهدست گرفت، اما بعد از مرگش، نزاع خانوادگی در بین خاندان السعید به جنگ و خونریزی کشیده شد. در دوره سلطنت سعید بن سلطان با توجه به گسترش نفوذ عمان در شرق آفریقا و به دست گرفتن تجارت برده در این منطقه، این کشور قدرت منطقهای قابل اعتنایی شد، اما با ممنوع شدن بردهداری اقتصاد عمان روبه ضعف نهاد و بسیاری از عمانیها راهی کشورهای دیگر از جمله زنگبار شدند. با مرگ سلطان سعید و اختلافات داخلی قبایل عمانی و اعلام استقلال زنگبار، دوره ضعف اقتصادی و سیاسی عمان آغاز شد. کمی بعد نفوذ انگلیس در این سرزمین آغاز شد. در آن زمان بین هواداران سلطنت و حامیان نظام امامت اباضیه اختلاف و درگیری وجود داشت. سرانجام در «معاهده سیب» که بین دولت عمان و شورشیان طرفدار امامت مذهبی اباضی امضا شد، سلطان موافقت کرد که امام مذهبی اباضی در مناطق داخلی عمان، حکومتی خودمختار ولی تحت قلمرو سلطنت عمان داشته باشد و پادشاهی سلطان عمان را به رسمیت بشناسد.
در بیست و سوم جولای 1970 قابوس علیه پدرش سعید بن سعید کودتا کرد و زمام امور را بهدست گرفت. سلطان قابوس تاکنون سلطنت عمان را در دست دارد. وی در دوران حکومت خود با مشکلات عدیدهای مواجه شد که مهمترین آن، شورش سال 1964 در منطقه ظفار بود. شورشیان خواهان استقلال ظفار بودند و از سوی دولتهای چپگرا و کمونیست مانند جمهوری دموکراتیک خلق یمن (یمن جنوبی) حمایت میشدند. این شورش با حمایت بریتانیا و اقدام مستقیم ایران و اردن در سال 1975 سرکوب شد.
از دهه هفتاد میلادی به اینسو، مسائل ناحیهای، قبیلهای و قومیتی در عمان سازماندهی شده و تحت نظارت حکومت ملی درآمده است. شورای وزیران عمان که در واقع معادل همان کابینه یا هیات وزیران در کشورهای دیگر است، 26 وزیر داردکه مستقیما از سوی سلطان قابوس انتخاب میشوند. همچنین مجلس شورای عمان وظیفه دارد قوانینی که به پیشرفت اقتصادی یا خدمات اجتماعی مربوط است پیش از تائید از سوی سلطان، مورد بازبینی و نقد قرار دهد. نمایندگان این مجلس از سوی مردم انتخاب میشوند. این مجلس 83 کرسی دارد که دو کرسی از آن اینک در دست زنان است.
از سال 1996 میلادی، سلطان قابوس، «قوانین پایه کشور» را به مردم خود ابلاغ کرده است. این قوانین، نخستین قانون اساسی این سلطنت مطلقه به شمار میرود. در این قانون جدید، در حدود قوانین قرآن و سنت، حفاظت بسیاری از حقوق مردم، تضمین شده است. از سال 2000 میلادی مجلسی با 48 نماینده به نام مجلسالدوله از سوی سلطان قابوس تاسیس شده که اعضای آن به مثابه مجلس سنا در کشورهای دارای دومجلس، عمل میکنند و همه اعضای آن از سوی سلطان انتخاب میشوند.
فتاح غلامی / گروه تاریخ
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد